هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
سلام

چون سيستم ام مشكل داره نميتونم به روال معمول نقل قول كنم؛ پس خودم نقل قول ميكنم...
----------------------
*نقل قول:

كورمك عزيز!
چيزي كه من برداشت كردم اينه كه شما قبلا توي يكي از اين فروماي عمومي عضو بوديد.*

- تا حالا فرصتش رو نداشتم، اينجا اولين باره(منظورم سايت جادوگرانه)
-----------------------
*نقل قول:

باید بیست و چهار ساعت بعد از پست قبلی پست بعدیتو بزنی وگرنه فرصت ویرایش و یکی کردن پست‌ها رو نباید از دست بدی.*

- من كه خودم گفتم مطمئن نيستم، ولي حق با توئه بايد به شك ام اطمينان ميكردم.
-----------------------
*نقل قول:

در مورد تاپیکت نظر من اینه که درسته همچین ایده ای رو می‌شه داد ولی من کسی رو توی اعضای رول نمی‌بینم که علاقه‌ای به نوشتن در ومرد کسی که از سایت رفته داشته باشه. به همین دلیل به نظرم تاپیک اصلا فعال نمی‌شه.*

- اين رو درست متوجه نشدم. آيا بايد اين موضوع اينقدر كش پيدا كنه؟(زدن تاپيك) براي رفتن اعضا كه دالاهوف عزيز يه تاپيك خوب بهم معرفي كرد؛ ولي اگه دومين تاپيكي كه راجع بهش گفتم منظورته(بهشت جادوگران)؛ بايد بگم دوباره اگه درست متوجه شده باشم منظورم رو نگرفتين. منظورم رفتنشون نبود، بلكه مردنشون توي خود كتاب بود؛ مثل: پدر و مادر هري و سيريوس و دامبلدور و لوپين و تانكس و فرد ويزلي و ...
-----------------------
شايد من بعد از عمري نوشت، هنوز هم بلد نيستم منظورم رو برسونم. به هر تقدير من با زدن همون پست قبليم، ديگه از خير زدن تاپيك گذشتم و موكولش كردم به وقتي كه كامل با چم و خم اينجا و فروم هاش آشنا شدم. حالا كه فكرش رو ميكنم، اينجا هم بايد يه مدتي كاربر عضو ساده ميبودم، بعد وارد ايفاي نقش ميشدم، تا اينقدر با مشكل برخورد نميكردم و شماها رو هم اذيت نميكردم.

مرسي از اينكه اين همه براي جواب دادن به سؤالاي من وقت گذاشتين


سلام

در مورد تاپیک بهشت جادوگران:همانطور که سیریوس گفت میتونی تاپیکو بزنی بنظر من تاپیک خوب و جالبی میشه با توجه به ماجراهای مثلا طنزی که ولدمورت و دامبلدور یا بقیه میتونن در اون دنیا ایجاد کنن.

در مورد تشکرهائی هم که کردی اینا لطفتو میرسونه،ما وظیفمونه رسیدگی کنیم.

موفق باشی



سلام
ديروز باز هم اومدم براي ويرايش، واسه غلط املايي اي كه داشتم و اينكه براي نقل قول اولم يه پرانتز اضافه كنم؛ ولي اينترنتم وصل نشد و امروز كه اومدم، پيام هام رو ديدم.

اگه فكر ميكني خوب ميشه، ميزنم تاپيكو، ولي همونطور كه گفتم يه مهلتي لازم دارم واسه اش، هر چند ديگه انگيزه ايي واسش ندارم.
همه ي اين مهلت هايي كه ميخوام و مشكلاتي كه برام پيش مياد مربوط به سيستم خرابيه كه دارم. و فقط به خاطر جادوگرانه كه سعي ميكنم باهاش كنار بيام. دوست داشتم اينها رو توي پيام شخصي بگم ولي سيستم ام خرا...

پس اگه موافقي نظر نهايي ات رو راجع به اسمش بهم بگو

مرسي
-------------------------------------------------------
پ.ن: ببخشيد اينهمه ويرايش تو ويرايش شد



در مورد اسمش اجباری نیست فقط بهتره مربوط به هری و پاتر و کتاباش باشه من در حد مشورت بگم که میتونی ایستگاه کینگزکراس بذاری چون توی کتاب هری اونجا با روح دامبلدور ملاقات کرد.

ویرایش بعد از ویرایش ناظر کار درستی نیست ولی چون گفتی نمیتونی پیام شخصی ببینی و احتمالا در جریان این مورد نبودی مشکلی نداره ولی در کل خواستم بگم تا در جریان باشی و احیانا جائی تو سایت به مشکل نخوری.

بازم موفق باشی


ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۶ ۱۱:۵۵:۰۳
ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۶ ۱۲:۰۲:۳۳
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۶ ۱۷:۵۵:۱۹
ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۷:۴۷:۴۳
ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۷:۵۲:۵۲
ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۸:۴۹:۱۶
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۳:۴۲:۴۶

در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
كورمك عزيز!

چيزي كه من برداشت كردم اينه كه شما قبلا توي يكي از اين فروماي عمومي عضو بوديد.

دابل پستینگ و زدن تاپیکای خوش آمد گویی و خداحافظی و امثالهم، اونجاها معموله، ولی توی جادوگران قوانین سفت و سخت‌تری هست در مورد مثلا دابل پستینگ. باید بیست و چهار ساعت بعد از پست قبلی پست بعدیتو بزنی وگرنه فرصت ویرایش و یکی کردن پست‌ها رو نباید از دست بدی.
این که دو تا پست پشت سر هم به فاصله کمتر از چند دقیقه زدی خوب نبود. چون اولی ضروری نبود!

در مورد تاپیکت نظر من اینه که درسته همچین ایده ای رو می‌شه داد ولی من کسی رو توی اعضای رول نمی‌بینم که علاقه‌ای به نوشتن در ومرد کسی که از سایت رفته داشته باشه. به همین دلیل به نظرم تاپیک اصلا فعال نمی‌شه.

با این‌حال با مشورتی که با دالاهوف کردیم تصمیم گرفتیم فرصت بدیم به تاپیک. بزنش اگه فعال نشد اقدام! می‌کنیم.

توی جادوگران خصوصا توی فروم‌های رولش سعی می‌شه تاپیکای اضافی زیاد زده نشه و اگه زده می‌شه فعال باشن، ایده‌های خوبتر ینی مورد استقبال قرار می‌گیرن بیشتر.

موفق باشی(از آخرین پاسخام به عنوان ناظر لندنه!)


ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۵ ۲۳:۴۵:۱۸

باز جویم روزگار وصل خویش...


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
سلام آنتونين دالاهوف

1- اوندفعه كه بهم جواب منطقي دادي واسه هالي ويزارد قبول كردم و فقط چون براي ايجاد دوباره اش واسم سؤال پيش اومده بود اومدم و پرسيدم(در قالب رول)

2- دوباره اومدم و در جوابي كه به سؤالم دادي پست زدم(پست رول)

3- و چون در اون پست رول نوشتم كورمك رفت به پارادايس ويزارد و چون در پست رول بعدي اسم نارسيسا رو آوردم، فكر كردم خودت متوجه ميشي منظورم چيه. (وقتي ميگم روحش به پارادايس ويزارد پرواز كرد.) ولي گويا درخواستم در قالب پست رول نامفهوم بوده و تو فكر كردي من يه جادوگر پيله ي دورگه هستم!!! احساس خجالت بهم دست داد، وقتي فهميدم اينجور راجع به من فكر كردي.

4- منظورم از پارادايس ويزارد، paradise wizard بود. يعني "بهشت جادوگران"؛ يعني جادوگرايي كه از اين دنيا رفتن، ميرن به بهشت و ماجراهايي پيش مياد كه ميتونه واسه ي نگارش جالب باشه.

5- اينكه هر چيزي توش ويزارد داشت دليل اينكه معنيش هالي ويزارد باشه نيست.

6-اين چيزا رو هم من باب لوس بازي نگفتم؛ گفتم شايد متوجه منظورم بشي.

7- منم ميدونم، تاپيك زدن مهم نيست(فقط دوست داشتم فعاليتي داشته باشم همين)، برداشت درست مهمه

مرسي از لطفت


ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۵ ۱۸:۲۹:۲۲

در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
تاپیک رول خداحافظی از پرسی یا آلبوس یا...چون مربوط به اعضای گریفندوره بهتره تو تالار خصوصی خودتون باشه ضمن اینکه تاپیک و چه خالی میرفت در انجمن مطالب اشتراکی بهمین منظور ایجاد شده.

در مورد تاپیک پیشنهادیت یعنی پارادایس ویزارد:این دفعه دومه که میخوای یه تاپیک مثل هالی ویزارد بزنی نمیدونم چرا اینقدر اصرار داری ولی تاپیک زدن مهم نیست میتونی بری تو همون هالی ویزارد مثل خیلیای دیگه که پستای قشنگی میزنن فعالیت کنی،ولی اگه بازم اصرار داری در مورد این پارادایس ویزارد بیشتر توضیح بده منظورت از جادوگرائی که رفتن کسانیه که از سایت خداحافظی کردن؟اگه منظورت همینه میتونی تو همون"هالی ویزارد" یا "و چه خالی میرفت"براشون پست بزنی نیازی به ایجاد تاپیک جدید نیست.



Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
***دفتر ناظرين شهر لندن/ شب/ توي خوابگاه ناظرا***

هووووووو! هووووووو! (صداي هدويگ در شب )
پنجره باز بود و از اين صداهاي خز شباي وهم برانگيز ميومد و با صداي خر و پف سيريش به هوا ميرفت؛
كورمك كه روح اش به پارادايس ويزارد بوق شده بود مياد به خواب سيريش...

كورمك: سيريش... سيريش... !
سيريش: تو كي هستي؟
كورمك: من وجدانت بيدم(ك.ر.ب كيوون) چيزه يعني كورمكم
سيريش: از من چي ميخواي؟ برو تو خواب آنتوني!!! من خسته ام؛ ميخوام بخوابم
سيريش:
كورمك: هي با توام
سيريش: عهه چيه؟
كورمك: اول اينكه ميخوام شكايت سيسي رو بهت بكنم. اين دختر فاميلتون خيلي بوقه
سيريش: ميدونم
كورمك:
سيريش: دوم...
كورمك: آها...دوم اينكه ميخواستم بيام راجع به تاپيك "خداحافظ پرسي" ازت بپرسم كه فهميدم از طرفاي تالار گريف، جسيكا پيشنهاد داده تاپيكي بزنيم براي زدن بهترين پست خداحافظي از آلبوس و پرسي و خودت!!!(به نظر من "خداحافظ رفقا"؛ تا هر كي خواست بره براي اونا هم اونجا بپستيم) البته نميدونم جاش توي شهر لندنه يا جاي ديگه (كه اگه هست بهم بگو) و اگه اينجاست و موافقي، لطف كن به جسيكا از طرف خودت يا من پيام شخصي بده كه اون بزنه تاپيكو(چون من سيستم ام مشكل داره نميتونم پيام شخصي بدم. حتي تا حالا آواتور هم نذاشتم؛ نيگا كن..)
سيريش:
كورمك: اممم، و سوم اينكه نظرت راجع به باز كردن تاپيك "پارادايس ويزارد" چيه؟ توش ميشه راجع به جادوگرايي كه به بوق رفتن، پست زد؛ پستاي دنباله داري كه ميتونه ارتباط اون جادوگرا رو با اونايي كه هنوز به بوق نرفتن رو توش نشون بده. آخه اينجايي كه هستم ماجراهاي جالب و تازه ايي رخ ميده! خب نظرت چيه؟ اگه اوكي ميدي يه مهلت فوقش يه ماهه ميخوام. فعلا اومدم مجوزش رو به نام بزنم
سيريش: حالا بايد اين موقع اين كار رو ميكردي؟
و كورمك رو از توي خوابش جفت پا ميندازه بيرون( ك.ر.ب دنيس) كه ميخوره به در پارادايس و آن آن! ميپاشه به اين دنيا...

---------------------------------------------------------------------------

پ.ن: نميدونم اشكال داره 2 بار پشت سر هم پست زدم يا نه؟ شك ام واسه اينه كه انگار يه چيزي راجع به اين يه جايي خوندم...


ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۵ ۱۲:۵۴:۵۴

در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
***دفتر ناظرين شهر لندن***

كورمك كه از بس صبرش زياده! هنوز همون جا وايساده و به توضيحات آنتوني و سيريش(كه تماسش قطع شده) گوش ميده.
بعد دوباره يه نگاهي به مانيتور رنگي 21 اينچ LG اونا ميندازه و يه بار ديگه هالي ويزارد قبلي رو چك ميكنه..

كورمك: اوه باب!!
آنتوني: چي شده!؟!

كورمك: باب من به اينجا كه خيلي كوشولو(ك.ر.ب يكي از اعضاي گولاخ سايت ) نوشته شده "قفل است" توجه نكرده بودم. فكر ميكردم همينكه باز ميشه يعني بازه...!!!
آنتوني و سيريش: يعني واقعا نديده بوديش!؟!
كورمك: نه! نه! نهههههههه! عههههههههه!

كورمك كه از دست خودش ناراحت بود با سرعت به سمت در حركت ميكند و چون فكر نميكرد در بسته باشد در از لولا جدا شده و همراه با در به ديوار رو به رويي ميپاشد و روح اش به پارادايس ويزارد پرواز ميكند...

كورمك:
آنتوني:


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
تاپیک "هالی ویزارد" اصلی هنوزم برای من باز نمیشه.

ايضا براي من!
تاپيك دوم فعلا مي‌مونه تا مشكل باز نشدن تاپيك قبلي برا ناظرين حل شه.


ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۳ ۱۵:۰۸:۵۸


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
***دفتر ناظرين شهر لندن***

دالاهوف پشت ميزش نشسته بود و داشت يواشكي! به صحبتاي تلفني سيريش با نارسيسا گوش ميداد...

آنتوني (با خودش): نارسيسا كه مرده!!

در همين حال بود كه در (با افكت: پوووومب گوووووپس خيشششش) به ديوار رو به رويي ميپاشد!! و كورمك مك لاگن وارد ميشود...
كورمك:
دالاهوف:سلام كورمك. خوفي! چرا عصباني هستي؟

كورمك: آره خوف عصبانيم. مگه تو نبودي كه گفتي سينما اقتباس چيزي مثه هالي ويزارد ميشه؟ پس چرا يه هالي ويزارد ديگه هم باز شده؟ در صورتي كه هالي ويزارد قبليه هنوز پابرجاست و همين چند دقيقه پيش توش بودم؟؟؟

دالاهوف: من بايد با سيريش مشورت كنم. البته اون الان داره با پارادايس ويزارد چيزه بهشت جادوگران يعني نارسيسا مخابره ميكنه( دوباره در راستاي مخابراتي مردمي )

كورمك: باشه. من صبرم زياده
...


ویرایش شده توسط كورمك مك لاگن در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۳ ۱۳:۲۰:۲۴

در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
سلام

من نظرم اینه که فعلا بذار ببینیم این خانه بلک ها چطور از آب در میاد بعد در مورد خانه ویزلی ها یا...تصمیم بگیریم.

و به نظر من لندن پاتوق تمامی خانواده‌های جادوگری نیست، بلک‌ها مجوز گرفت چون چندین عضو فعال داره. ویزلی ها خودی نشون ندادن پس تاپیکشونم غیرفعال خواهد بود.


ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۹ ۲۰:۵۱:۰۹


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۳ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۸ یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 106
آفلاین
سلام

مجوز یه تاپیک میخواستم به عنوان"خونه جدید ویزلیها"یا هر چیز دیگه ای.عنوانش خیلی مهم نیست.

تاپیک رول هم به صورت جدی،هم طنز که من بیشتر دوست دارم مایل به طنز باشه و چون دامبل با ویزلیها ارتباطش خوبه و هم زیاد،ماجراهای باحالی از آب در میاد.

ممنون

پ.ن:در صورت تایید،درمورد عنوان اگه نظر بهتری دارید بفرمایید.


ّّFor What I've Done
I Start Again
And Whatever Pain May Come
Today This Ends
I'm Forgiving What I've Done








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.