رولی بنویسید و در آن یکی از وردهای کاربردی ذکر شده در کلاس یا اختراع شده توسط خودتان را به کار ببرید. شرایطی که شما را وادار به استفاده از آن ورد می کند؛ نحوه ی به کار بردن جسم ایجاد شده و دو قانون ذکر شده در کلاس را مد نظر داشته باشید. سبک نوشتاری آزاد است! _____________________
- اه ! رزیوس ، رزیوس ! یه بار دیگه وقتی من ، بیکار و بدون دسته گل تو کلاست نشستم به اون دختر دایی بوقیم گل بدی من میدونم و تو ! فهمیدی؟
- ب...بله...
- دفعه آخرت باشه !
- باوشه...
جیمز که هنوز اخم هایش درهم بود نیم نگاهی به تدی کرد :
- خب ، حالا بگو ببینم این ورد هایی که گفتی چی بود؟
تدی با چهره ای متعجب به جیمز خیره شد :
- باب من که تو کلاس دهنم کف کرد ! توضیح دادم که !
- من اعصابم خورد بود از دستت ، یویومو کرده بودم تو گوشم ! همه ی درس رو دوباره توضیح بده !:grin:
-
چهار ساعت بعد : - فهمیدی؟ حله ؟ مشکلی نیس؟ من برم گرگ شم ؟ ماه داره کامل میشه ها !
جیمز که به پشت روی زمین دراز کشیده بود ، قلم پرش را به دهان برده و پاهایش را تکان میداد گفت :
- اممم... نه ! فقط من یادمه تو این 5 مورد ، این دوتایی که تو گفتی تو کتاب هری پاتر بودش... ولی سه تای دیگه ای که تو به عهده ی ما گذاشتی ، تو هیچ جای کتاب ذکر نشده !
تدی آب دهانش را قورت داد :
- من... من برم دیگه ، دیرم میشه ها ! صبح شد ، من هنوز گرگینه نشدم ! وای وای !
سپس تدی دوان دوان از تالار خصوصی خارج شد .
ساعتی بعد ، دفتر مدیر مدرسه : استرجس با کلاه خواب منگوله دارش متفکرانه به دور میز مدیریتش می گشت و هرازگاهی خم شده و زیر آن را نگاه می کرد تا مطمئن شود افرادی که صبح ها در آنجا وول می خوردند ، نصفه شب آنجا نباشند !
صدای جیغ وحشتناکی شنیده شد و استرجس که رنگش پریده و دستش بر روی قلبش بود به در دفترش چشم دوخت .
همان لحظه _ تالار خصوصی گریفندور : -
جیـــــــــــــــغ ! نه ! نه ! نه ! یویوم ،... یویوی ناز خوشگلم ! یویوی بدرنگ خوشگلم !
جیمز که چشمان درشت و آبی رنگش در سیل اشکی که از آنها جاری بود گم شده بودند ، یویوی بدون باتری اش را که آخرین نفس هایش را می کشید در دست گرفته و زمزمه می کرد :
- دووم بیار... دووم بیار پسر !
یویو : جیمز..
تو خیلی صاحب خوبی بودی... هیچ...هههعع ! هیچ وقت فراموشت نمی کنم جیمز !
جیمز با بغض گفت : نه ، نه تو نباید بمیری ، من به یه باتری احتیاج دارم .. یه بارتیـ.. امم.. نه باب این روزا بارتی به چه دردی میخوره.... باتری ! من یه باتری می خوام !
جیمز دقایقی مکث کرد ، نفس عمیقی کشید و چوبدستیش را بیرون کشید ، به آرامی آن را به سمت یویویش گرفت ، تصویر واضح یک باتری مشنگی در ذهنش شکل گرفت ، نفس های آخر یویویش را می شنید .... چقدر حساس! هاگوارتز در سکوت کامل فرو رفته بود ...
- عهووووووووووووووووووووووو !
جیمز :
، تدی ! میشه تمرکز منو به هم نزنی ! اوضاع استراتژیکه ! سعی کن بفهمی ! ( ک.ر.ب شرکت هلولاها !
)
گرگینه ای که در آن لحظه با نیشی باز سرش را از پنجره به داخل آورده بود ، چهره اش را در هم کشیده و رفت تا یک جای دیگر زوزه هایش را خالی کند .
جیمز چشمانش را بست ، دوباره نفس عمیقی کشید چوبدستیش را به سمت یویو گرفت :
- بارتیوس !
پق !یک عدد بارتی کراوچ در کنار جیمز ظاهر شد .
بارتی : کاری داشتید ارباب؟
- نه بوقی ! برو ببینم ! کی با تو بود ! کروشیو !
پق ! ( بارتی رفت
)
جیمز برای بار آخر به یویویش خیره شد ، چوبدستیش در دستانش می لرزید . زیر لب زمزمه کرد :
- باتریوس !
یویو که زبانش از دهانش بیرون افتاده و چشمانش چپ شده بود به جیمز خیره شد . زبانش را به دهانش برگرداند و لبخند ملیحی زد . باتری کوچکی در بدنش درخشید و یویو دوباره نورانی شد ! هورااااااا !
چرا مواد خوراکی یکی از مواردی است که مجاز به ایجاد آن نیستید؟ فقط در چند خط توضیح دهید.برای تهیه ی مواد غذایی باید مواد اولیه ی اونا رو جمع آوری کنی از یه جایی بعد بری جادوش کنی همه قاطی پاتی شن بعد ظاهرش کنی بپزیش بعد بخوری !
( سبک توحیدی !
)
- چون باید مواد اولیه ی خوراکی در دسترس باشه دیگه ، برو کتاب هری پاترو بخون بدون ! اه ! بوقی !
موجودات زنده و مواد غذایی دو مورد از پنج موردی هستند که طبق قانون مجاز به ایجاد آنها نمی باشید. درباره ی سه مورد دیگر تحقیق کنید.1. هورکراکس !
2. زخم خز بابام !
3. ریش دامبل که در حقیقت یک سیاهچاله ی فضایی به وجود اومده از جادوی سیاهه ! پس جزء اون پنج مورده !
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۸ ۱۲:۱۸:۲۴