سوژه جدید .....
نارسیسا و بلاتریکس بهترین لباس های خودشونو پوشیدن و از شواهد پیداست که منتظر اومدن شخصیت برجسته ای میباشن ... در گوشه ای دیگر نورممد بدون توجه به هیجان دو کاراگاه جدید مشغول جارو زدن زمینه ...
بلا: اوه سیسی ... به نظرت وزیر سحر و جادوی جدید کی میاد؟
نارسیسا: قراره ساعت یازده و نیم سر و کله اش پیدا شه ...
نورممد در حال جارو زدن: وزیر سحر و جادو امروز نمیاد! من میــــــــدونم!
نارسیسا: وای .. اوه ... پیشش! خیلی هیجان دارم! وزیر جدید!
بلا: من کورممد رو جلوتر فرستادم سر کوچه ... هر موقع وزیر اومد خبرشو زودتر بهمون بده!
نورممد: کورممد هیچ جا رو نمیبینه! من میـــــــدونم!
نارسیسا و بلا !!!!
ساعت یازده و نیم!همه
ساعت دوازده شده و هنوز وزیر اعظم نیومده!نارسیسا: اوه ... من فکر میکنم وزیر اعظم یک جوان بلند قامت و خوشتیپ و تحصیل کرده و مایه داره ...
بلا: دندوناشم از فرط سفیدی برق میزنه!
نارسیسا: و آماده ازدواجم هست!
بلا: اونم از نوع ازدواج مجدد!
نارسیسا و بلا: هی هی هی!
نورممد در حال جارو زدن: وزیر اعظم هیچ کدوم از اینا نیست ... من میــــدونم!
همون لحظه لای در باز میشه یه سیاهی کوچولو وارد میشه و در دوباره بسته میشه!
بلا: اون چی بود؟
نارسیسا: جیــــــــــــغ .. حتما گربه هست پیشته پیشته .. گربه بد ... از ماهی خبری نیست!
بلافاصله بلا و نارسیسا لنگه کفشاشونو در میارن و به سمت هدف جدید پرتاب میکنن!
چند لحظه بعد ...- آییییییی .. سرم ... این چه وضع استقباله؟ ... آیییی ... حتما تو پروندتون ثبت میشه!
نارسیسا و بلا
نارسیسا: ببخشید جناب وزیر ... فکر کردیم گربه بود ...
بلا: ما دو تا خواهریا کلا آستیکماتیم ...
هوکی : نگاه کنین دو جای کلم باد کرده ... کورین نمیبینین؟ کلاه وزارتمو نمیبینین؟ یعنی من شبیه گربم؟
نارسیسا: حالا چیزی نشده که ... خوب میشه ... آخی نازی!
بلا: خوب شد حالا آسیب جدی ای بهتون وارد نشد .. اشتباهه دیگه پیش میاد!
هوکی: اوهوم ... درسته شما عمدا اینکار رو نکردین ... و منم اصلا شبیه گربه نیستم ... بلکه خیلیم قد رعنا و بلندی دارم و همه اینا فقط یک اشتباه هولناک بود که دیگه تکرار نمیشه؟!
بلا و نارسیسا: آهین!
- این یک گربه کثیفه ... من میـــــــــدونم!همون لحظه نورممد که رفته بود زیر میز از زیر میز درمیاد و به صورت وحشیانه به سمت وزیر میدوه و جاروشو به شدت در هوا تکون میده ...
نارسیسا: نه نه ...
بلا: این کار رو نکن!
بووووووووووووووووووم!!!
وزیر
چند لحظه بعد!نارسیسا: پس ما باید تدی و جیمز رو تعقیب و دستگیر کنیم!
بلا: و به جرم اینکه تدی ، جیمز رو تشویق کرده که از سوپر سر محل یه یویو بدزده!
نارسیسا: و اینکه شما کلا از ریختشون خوشتون نمیاد و تدی هم یک گرگینه درنده هست ...
بلا: و اینکه این دو تا مشکوک به همکاری با گروه مبتذل محفلی ها هستن!
هوکی: دقیقا .... این بی شرما مخل آسایش عمومی جامعه جادوگری هستن و باید دستگیر شن و تا ابد در آزکابان حبس شن! تازه ... باج گیری هم قبول نمیکنن و حاضر نمیشن از مردم مالیات اضافی بگیرن و شعار جادوگران برای همه به یک اندازه رو سر میدن! توهین از این بالاتر؟
نارسیسا و بلا !!!!!
نارسیسا: ببینم احیانا اینا سران ستاد رانده شدگان نبودن؟
بلا: مشکلات شخصی شیطون؟
هوکی: نخیر ... اینا همش اجرای عدالتو قانون و ایناست!! اصلا مشکلات شخصی در بین نیست نا سلامتی من یک جن اصیل زادم! ... برعکس خیلیم انتقاد پذیر و مردمی میباشم! مگه ندیدین بیستا رای آوردم هان؟ مگه ندیدین همه سایت برام میمیرن؟
نارسیسا و بلا: آره خب ... ولی ...
هوکی: اصلا چی کار دارین؟ بهتون دستور میدم برین دستگیرشون کنین و دست و پا بسته تحویلشون بدین ... بگین چشم ... منم الان برمیگردم به دفترم!!!
نارسیسا: آخه به این جرم ها که .....
نورممد: ما موفق نمیشیم ... من میـــــــــدونم!
هوکی: نگران نباشین .. آزکابان برای همه مشنگ زاده ها سلول خالی داره ....
هوکی اینو میگه و میاد با عصبانیت از در خارج شه که کلش محکم با یک شی متحرک با شتاب تند شونده برخورد میکنه ....
- بــــــــــــــــــنگ!
هوکی: آی سرم سه جاش باد کرد .. کوری کارمند مفلوک؟ جلوی پاتو نگاه کن!
کورممد در حالی که کورمال کورمال به روبالشی ای که تن هوکیه آویزون شده و صدای جر خوردن روبالشی هر لحظه به طور نگران کننده ای به گوش میرسه و کلا بیم خطر بیناموسیوس میره میگه:
- ارباب سیسی .. وزیر اعظم داره میاد ... خودتونو آماده کنید ....
همه