[spoiler=خلاصه:]
بندی که گروهی از ساحره های زندانی (از جمله بلا، نارسیسا و گابر) رو توی خودش داره، به خاطر امکانات بسیار کم، دیوارش خراب میشه.در همین حال منیره به همراه تره ور که داشتن اتفاقی از اونجا رد میشدن، این صحنه رو میبینن و به سمت ساحره ها میان.این وسط اینا تازه دو هزاریشون میفته که فرار کنن ولی سارا از راه میرسه!سارا بعد از کلی غر غر برای منیره و این حرفا، دستور میده زندانیای بند رو به یه مکان دیگه منتقل کنن.
توی اون بند، بیدل، بادراد و سرژ حضور داشتن.بعد از کلی کارهایی (نظیر بغل کردن،
سانسور،
سانسور و
سانسور !)
، دو روز بعدش بیدل، به خاطر بلا، با زبونش زمین رو تمیز میکنه و این کارش باعث میشه زبونش دراز بشه!بادراد هم اونا رو باد میزنه!
همون شب، بادراد کنار بیدل کلی غر غر میکنه که چرا اونا همش کار کنن و خانوما وقتشونو به یللی تللی بگذرونن!به خاطر همین یه آجر بر میداره و به سمت بلا حمله ور میشه!بیدل هم زبونش رو برای بادراد میفرسته که...
بوم!طی صحنه ی اسلو موشن، بادراد آجر رو روی سر بلا میکوبه.بلا هم که از این حرکتش عصبانی میشه، به همراه نارسیس و مورگانا به سمت بادراد حمله ور میشه!بادراد هم به حالت :دی اونجا زیر چک و لگد اونا له میشه و سعی میکنه زبون بیدل رو بگیره.
در همین حال سرژ همچنان داره کمر گابر رو ماساژ میده و با هم دو تایی به صحنه ی اکشن مقابلشون نگاه میکنن و با همدیگه حرف های عاشقانه میزنن!
در همین حال در باز میشه و دو دوانه ساز وارد اتاق میشن و اطلاعیه ای رو از وزیر میرسونن که طی اعلامیه، به ساکت ترین و کم دردسر ترین زندانی آزادی بی محدودیتی میدن و از اونجا که داشتن با دوربین مخفی اونا رو کنترل میکردن، سرژ رو آزاد میکنن.
سرژ کوله شو بر میداره و به سمت بیرون حرکت میکنه...
[/spoiler]
ملت همینجوری عینهو ماست به سرژ خیره میشن تا اینکه از اتاق بیرون میره.دو دیوانه ساز همچنان داشتن با همدیگه صحبت میکردن.چند مین بعد، بلا خودشو از زیر همه ی ملت جمع میکنه، خودشو میتکونه و به سمت دیوانه ساز ها حرکت میکنه.
-هو!...نه، یعنی چیز
سلام جیگر!خوبی؟
ملت:
دیوانه ساز شماره ی یک یه کم سرشو میخارونه و دستی به سرش میکشه و میگه:
-هووووووووهــــــــــاهـــیه هووووووو؟(امری داشتین خانوم محترم؟
)
ملت که از حالت ماست معمولی به چکیده موسیر (!) تغییر شکل پیدا میکنن، با ناباوری به بلا که دو سه تا ابورشو بالا انداخته خیره میشن.دیوانه ساز شماره ی یک همچنان جلوتر میاد.دیوانه ساز شماره ی دو هم بعد از اندکی تامل بهش میپیونده.
-امممم...چیزه، نمیشه بریم یه جا خصوصی با هم صحبت کنیم؟مثلا اون بیرون؟!
دو دیوانه ساز:هوووو!(اوکی اوکی!
)
چند مین بعد، بدیوانه ساز شماره ی یک بلا رو بغل میکنه و با همدیگه به اون طرف میله ها حرکت میکنن و طولی نمیکشه که میون تاریکی های راهرو محو میشن.ملت هم همچنان عین ماست به اونطرف میله ها خیره می مونن...
چند مین بعدگابریل به همراه نارسیسا و مورگانا در حال صحبت درباره ی رنگ موی جدیدشان هستن و در همین حال بادراد و بیدل در حال کش دادن زبون بیدل هستن.
در یه لحظه بادراد با تریپ عثبانی محکم روی زمین میکوبه تا توجه دیگرانو به خودش جلب کنه (که عاقبت این کارش شصت دور از درد دور اتاق راه میره!).همه ی نگاه ها به قیافه ی ضایع بادراد خیره میشه.
بادراد:گوش کنید...همگی گوش کنید...من به ذهنم رسیده که بلا داره به ما کلک میزنه!
گابریل:اینو که همه میدونیم!یه چیز جدیدتر بگو...
بادراد از خجالت ذوب میشه و از شدت عصبانیت لگد محکمی رو به میله ها میکوبه و چند لحظه بعد میله ها صدای ناهنجاری رو تولید میکنن و...
ملت:
بادراد که به شدت از این کارش ذوق میکنه:خوب بر و بچ!وقتشه که از اینجا بریم!
و سر و کله ی تره ور به همراه دو تا دیوانه ساز هیکلی پشت سرش پیدا میشه.بادراد به آرومی بر میگرده و به حالت :دی به چهره ی عبوس تره ور زل میزنه
تره ور:
و طولی نمیکشه که سر و کله ی بلاتریکس هم از پشت دو تا دیوانه ساز پدیدار میشه!
ملت:
...