آمادهاید شاهد یکی از بزرگترین و نفسگیرترین رقابتهای تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و اینبار نهتنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانهای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار میگیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همهچیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود میگیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته میشود و تنها یک گروه میتواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پستها را بخوانید، از خلاقیتها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!
Liberty.sh نوشته: درود،کلاه عزیز حال که روی این صندلی چرم نشسته ام و وزن هزارساله ی شما را روی موهایم احساس می کنم...در حال گذر از گذشته ام هستم.سوار بر قطاری از خاطراتم می گذرم و مرور می کنم... به مردمی فکر می کنم،که توجه نکردند. به مردمی که گذشتند بدون این که لمس کنند. ما چه هستیم؟بشری فانی!نژادی با گذشته ای از تبار نئاندرتال های آدمخوار!با کوته بینی و احمق بودن نابود شدیم و نابود می شویم. اطرافیانم،به دنیای در ذهنشان اعتقاد نداشتند.دنیایی که با جاه طلبی می توانستند آن را به کائنات هدیه کنند. با آگاهی آن را گسترش دهند،و به فیلسوف های ایجیسم اهمیت ندهند.کسانی که با ادعاهایشان عقل را در سنین بالاتر می دیدند!وجود ما از روح جهان تغذیه می شود،و به همان بر می گردد. رویاهایی که فقط تصرف جهان به طرز احمقانه ای نیستند!بلکه تغییر آن هستند قطعا خوبی بزرگتر عشق و محبت نیست،قطعا فداکاری فقط فدای جان و کلمه ای که به آن شجاعت می گویند نیست. خوبی بزرگتر،فداکاری همه ی اخلاقیاتی کلیشه ای که می گویند نیست!اخلاقیت یعنی دادن پر پرواز به بالها. از عقایدم بگذریم...از عقایدی که هرگز استقبال نشدند درونگرا هستم،با مردم در حد لازم ارتباط دارم ولی علاقه ای به معاشرت به آنان و بحث هایی کلیشه ای در مورد افراد ندارم..به تست های شخصیت شناسی باور ندارم ... گرچه بخشی از ذهن انسان را توصیف می کنند،ولی روح بی نهایت بشر قابل وصف نیست،به هر حال INTPهستم. علایقم برای همسن هایم متفاوت و عقایدم مسخره و برای بزرگتر ها احمقانه بودند. وقتم را با کاوش،نوشتن،خواندن و ساختن پر می کنم... و در نهایت،به انتخاب کلاه احترام می گذارم.کلاه گروهبندی سایت ببخشید دنیای پاترمور هم من را گروهبندی کرد، ولی کلاه کلاه و انتخاب ها انتخاب هستند.
درود بر تو فرزندم.
هوم... عقاید و افکاری جاه طلبانه و بلند پروازانه میبینم. فکر میکنم نوادگان سالازار از افکارت به خوبی استقبال میکنن.
درود،کلاه عزیز حال که روی این صندلی چرم نشسته ام و وزن هزارساله ی شما را روی موهایم احساس می کنم...در حال گذر از گذشته ام هستم.سوار بر قطاری از خاطراتم می گذرم و مرور می کنم... به مردمی فکر می کنم،که توجه نکردند. به مردمی که گذشتند بدون این که لمس کنند. ما چه هستیم؟بشری فانی!نژادی با گذشته ای از تبار نئاندرتال های آدمخوار!با کوته بینی و احمق بودن نابود شدیم و نابود می شویم. اطرافیانم،به دنیای در ذهنشان اعتقاد نداشتند.دنیایی که با جاه طلبی می توانستند آن را به کائنات هدیه کنند. با آگاهی آن را گسترش دهند،و به فیلسوف های ایجیسم اهمیت ندهند.کسانی که با ادعاهایشان عقل را در سنین بالاتر می دیدند!وجود ما از روح جهان تغذیه می شود،و به همان بر می گردد. رویاهایی که فقط تصرف جهان به طرز احمقانه ای نیستند!بلکه تغییر آن هستند قطعا خوبی بزرگتر عشق و محبت نیست،قطعا فداکاری فقط فدای جان و کلمه ای که به آن شجاعت می گویند نیست. خوبی بزرگتر،فداکاری همه ی اخلاقیاتی کلیشه ای که می گویند نیست!اخلاقیت یعنی دادن پر پرواز به بالها. از عقایدم بگذریم...از عقایدی که هرگز استقبال نشدند درونگرا هستم،با مردم در حد لازم ارتباط دارم ولی علاقه ای به معاشرت به آنان و بحث هایی کلیشه ای در مورد افراد ندارم..به تست های شخصیت شناسی باور ندارم ... گرچه بخشی از ذهن انسان را توصیف می کنند،ولی روح بی نهایت بشر قابل وصف نیست،به هر حال INTPهستم. علایقم برای همسن هایم متفاوت و عقایدم مسخره و برای بزرگتر ها احمقانه بودند. وقتم را با کاوش،نوشتن،خواندن و ساختن پر می کنم... و در نهایت،به انتخاب کلاه احترام می گذارم.کلاه گروهبندی سایت ببخشید دنیای پاترمور هم من را گروهبندی کرد، ولی کلاه کلاه و انتخاب ها انتخاب هستند.
★𝘾𝙝𝙖𝙧𝙡𝙤𝙩𝙩𝙚★ نوشته: خب، سلام کلاه! امیدوارم خوب باشی. حرف از معرفی کردن شد، من اینجام!
خب، بیشتر آدم برونگرایی هستم و تایپم enfp هست. شجاعم، مهربونم، باهوشم. خیلی کم عصبانی میشم ولی اگر عصبانی یا ناراحت بشم مثل بمب ساعتی میترکم. خوشگلم، اعتماد بهتفسم بد نیست. یکم تنبلم و حسود هم هستم.
گریفیندور رو لزوما فقط بهخاطر هری، رون و هرماینی دوست ندارم. بلکه ذات گریفی ها رو دوست دارم.
بهنظرم همهی گروه ها عالین، ولی اولویت من، گریفیندوره. اگر صلاح نمیبینی که توی گریفیندور باشم که هیچ. ولی خب اولویتمه دیگه....خوشحال میشم بندازیم توی گریفیندور. مرسی کلاه!
:)
درود بر تو فرزندم.
اینطور که به نظر میاد خیلی مصممی. اگر نظر این کلاه پیر رو بخوای... فکر میکنم گریفیندور قراره یه عضو شجاع و پر انرژی داشته باشه.
خب، سلام کلاه! امیدوارم خوب باشی. حرف از معرفی کردن شد، من اینجام!
خب، بیشتر آدم برونگرایی هستم و تایپم enfp هست. شجاعم، مهربونم، باهوشم. خیلی کم عصبانی میشم ولی اگر عصبانی یا ناراحت بشم مثل بمب ساعتی میترکم. خوشگلم، اعتماد بهنفسم بد نیست. یکم تنبلم و حسود هم هستم. پشتکارم هم بد نیست.
گریفیندور رو لزوما فقط بهخاطر هری، رون و هرماینی دوست ندارم. بلکه ذات گریفی ها رو دوست دارم. یه جورایی قدرت تصمیمگیریم خیلی پایینه و خودمو به آدما گره میزنم. همین باعث میشه که یکم تنبلی کنم و سردرگم بمونم.
بهنظرم همهی گروه ها عالین، ولی اولویت من، گریفیندوره. اگر صلاح نمیبینی که توی گریفیندور باشم که هیچ. ولی خب اولویتمه دیگه....خوشحال میشم بندازیم توی گریفیندور. مرسی کلاه!
:)
ویرایش شده توسط ★𝘾𝙝𝙖𝙧𝙡𝙤𝙩𝙩𝙚★ در 1403/3/26 14:44:07 ویرایش شده توسط ★𝘾𝙝𝙖𝙧𝙡𝙤𝙩𝙩𝙚★ در 1403/3/26 14:45:58 ویرایش شده توسط ★𝘾𝙝𝙖𝙧𝙡𝙤𝙩𝙩𝙚★ در 1403/3/26 14:47:11
درود به کلاه عزیز خدمت شما اومدم تا منو گروه بندی کنین راستش من یه بار دیگه پیام دادم اما نمیدونم جای درستی هست یا نه به هر حال ... اول از همه خدمتتون بگم من اصیل زاده هستم و جد اندر جدم جادوگرن ، میشه گفت یکم ترسو ام ولی اگه بحث رسیدن به چیزی که میخوام وسط باشه به اونم غلبه میکنم رنگ مورد علاقمم سبزه و یه مار خونگی دارم تو وقتای آزادمم کتابای مرلین و میخونم و در آخر تروخدااااا منو بفرست اسلایتریننننننننن
-------------
به جغدی که برات فرستادم نگاه کن.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/3/25 22:28:39
گاهی اوقات تاریکی از جایی به وجود می آید که انتظارش را ندارید🌑
Lana-Black نوشته: سلام به کلاه عزیز! بسیار مفتخرم که منم شما رو روی سرم گذاشتم.
من به طور کلی آدم آرومیم که به تفکر عمیق درباره همه چیز خیلی علاقه دارم، همچنین تخیلم خیلی قویه و میتونم مدت ها تو ذهن خودم فرو برم. از بحث های فلسفی عمیق با دیگران خیلی خوشم میاد اگرچه بقیه معمولا حوصله اش رو ندارن! عاشق چیز های کلاسیک و کتاب خوندنم...گاهی اوقات (اکثرا) حس می کنم آدم به درد نخوریم و به اندازه کافی دارم تلاش نمی کنم...(متاسفانه یه مقدار گشادم) و...یکی از ترس هامم اینه که توی زندگی به هیچ جا نرسم(که با توجه به میزان گشاد بودنم پارادوکس عجیبیه!)
گاهی اوقات توسط ترس هام احاطه میشم و قدرت انجام هیچکاری رو ندارم...خیلی دلم میخواد آدم شجاعی باشم تا بتونم با ترس هام مقابله کنم و لهشون کنم ولی...خب فعلا خیلی موفق نبودم.
به طبیعت خیلی علاقه دارم و بودن توی اون باعث میشه احساس آرامش کنم...
یه مقدار هم آدم سردرگمی هستم در کل، چیزایی زیادی هست که بهشون علاقه دارم اما نمیدونم باید چه راهی رو در زندگی ام برم...و نتیجه اش این میشه که کلا هیچ کاری نمیکنم!
دیگه...بقیه اش رو دست قضاوت خودت میسپارم لطفا منو در گروه مناسبی بنداز!
لطفا جغدی که برات فرستادم رو چک کن.
درود بر تو فرزندم.
هیچ انسانی به درد نخور نیست. هر انسانی که وجود داره قطعا با هدف خاصی به دنیا اومده، همین کلاه پیر رو ببین؟ حتی من هم با هدف خاصی به وجود اومدم. تو هم یک روزی هدفت رو پیدا خواهی کرد و در اون به موفقیت میرسی، اما تا اونموقع، برو به...
سلام به کلاه عزیز! بسیار مفتخرم که منم شما رو روی سرم گذاشتم.
من به طور کلی آدم آرومیم که به تفکر عمیق درباره همه چیز خیلی علاقه دارم، همچنین تخیلم خیلی قویه و میتونم مدت ها تو ذهن خودم فرو برم. از بحث های فلسفی عمیق با دیگران خیلی خوشم میاد اگرچه بقیه معمولا حوصله اش رو ندارن! عاشق چیز های کلاسیک و کتاب خوندنم...گاهی اوقات (اکثرا) حس می کنم آدم به درد نخوریم و به اندازه کافی دارم تلاش نمی کنم...(متاسفانه یه مقدار گشادم) و...یکی از ترس هامم اینه که توی زندگی به هیچ جا نرسم(که با توجه به میزان گشاد بودنم پارادوکس عجیبیه!)
گاهی اوقات توسط ترس هام احاطه میشم و قدرت انجام هیچکاری رو ندارم...خیلی دلم میخواد آدم شجاعی باشم تا بتونم با ترس هام مقابله کنم و لهشون کنم ولی...خب فعلا خیلی موفق نبودم.
به طبیعت خیلی علاقه دارم و بودن توی اون باعث میشه احساس آرامش کنم...
یه مقدار هم آدم سردرگمی هستم در کل، چیزایی زیادی هست که بهشون علاقه دارم اما نمیدونم باید چه راهی رو در زندگی ام برم...و نتیجه اش این میشه که کلا هیچ کاری نمیکنم!
دیگه...بقیه اش رو دست قضاوت خودت میسپارم لطفا منو در گروه مناسبی بنداز!
Rina نوشته: سلام به جناب کلاه بزرگوار مفتخرم که شما رو روی سرم میزارم . خب اول از همه شدیدا هیجان و حس میکنم و امیدوارم استرسم گروهبندیم و خراب نکنه :( خوب من یه آدم ترسو ام ولی اگه بخوام به چیزی برسم قطعا کنار میزارمش از علاقه مندی هام کتاب خوندنه اونم در مورد چیزایی که کشف نشدن . آدم آرومی هستم اطرافیانم همیشه بهم میگن مظلوم نما آدمی که تو ظاهر مهربونه ولی شخصیت واقعیم خیلی خشکه و تقریبا از همه بدم میاد ×_× تو رنگا سبز و دوست دارم تو حیوونا مار🐍 در کل لطفا اسلایترین باششششششهههه ...
درود بر تو فرزندم.
به این کلاه پیر خیلی لطف داری. ممنونم. بله... منم باهات هم عقیدهم و فکر میکنم جایگاه واقعیتو خوب میشناسی و میتونی در کنار نوادگان سالازار بدرخشی.
سلام به جناب کلاه بزرگوار مفتخرم که شما رو روی سرم میزارم . خب اول از همه شدیدا هیجان و حس میکنم و امیدوارم استرسم گروهبندیم و خراب نکنه :( خوب من یه آدم ترسو ام ولی اگه بخوام به چیزی برسم قطعا کنار میزارمش از علاقه مندی هام کتاب خوندنه اونم در مورد چیزایی که کشف نشدن . آدم آرومی هستم اطرافیانم همیشه بهم میگن مظلوم نما آدمی که تو ظاهر مهربونه ولی شخصیت واقعیم خیلی خشکه و تقریبا از همه بدم میاد ×_× تو رنگا سبز و دوست دارم تو حیوونا مار🐍 در کل لطفا اسلایترین باششششششهههه ...
گاهی اوقات تاریکی از جایی به وجود می آید که انتظارش را ندارید🌑
Tanji نوشته: آروم از پشت میز بلند شدم و به سمت صندلی وسط تالار رفتم. کلاه رو از لبه هاش بلند کردم و با وقار روی صندلی نشستم. "خب... یعنی الان داره میشنوه من توی ذهنم چی میگم؟ شاید هم بهتر باشه بگم احساس میکنه... اصلا چطور اینکار رو میکنه؟... شاید من هم بتونم ذهن خونی کنم... خب، بهتره گیجش نکنم. شاید بشه خاطرات اصلیم رو به یاد بیارم. مرگ مادرم... آتش سوزی خونه.. اون روزی که یه قورباغه رفت تو دهنم؟ چی؟!... این رو یادم رفته بود. اینکه دوست دارم چوبدستیم از رشته موی مرلین باشه؟ عجیبه ولی خب... ایده های وحشتناکی برای آینده دارم. شاید بتونم پروژه های مکانیکی و جاه طلبانه ماگل ها رو با جادو ایجاد کنم... شاید ی هم یه مغازه اسلحه فروشی زدم و... اوه اوه یادم رفته بود. اگه ممکن بود یه ماه تموم خودم رو توی کتابخونه غرق میکردم. نمیدونم چطور در کنار اسلحه فروشی و کیمیا گری باید کتاب نوشت... شاید هم یه کتاب درباره اسلحه فروشی نوشتم... خب. چندان از جمعیت خوشم نمیاد. این رو حتما در نظر بگیر. توی شلوغی عذاب میکشم. دوست دارم توی یه ردای سیاه مخفی باشم. اما این گوشه گیری دلیلی نمیشه علاقه مند به قدرت نباشم! خب فکر کنم ترکیب جالبی باشه. کتاب، قلم، قدرت، خلوت، علم، جاه طلبی، سکوت، تاریکی و.. " به خودم اومدم و گوش تیز کردم. کلاه داشت صحبت رو آغاز میکرد.
درود بر تو فرزندم.
ذهن بزرگ و خلاقی داری، و در کنارش جاه طلبی زیادی داری، و البته که علاقه زیادت به کتابها برام خیلی واضحه... همهش همینجا توی ذهنته! خیلی خب... میدونم کدوم گروه باعث پیشرفتت میشه. برو به... ریونکلاو!