-هوی... اونی که حرفای وینکی رو ترجمه کرد کجا در رفت؟

وینکی با دقت به این طرف و آن طرف نگاه کرد. وقتی متوجه مردی شد که داشت بین جمعیت قل می خورد و جلو می رفت، مسلسلش را بالا گرفت و داد زد:
-کسی حق نداشت فرار کرد. اون عموئه باید اومد این بالا روی منبر!
مرد بیچاره از جایش بلند شد و لباس هایش را از خاک زدود! با ترس و لرز گفت:
-بله... بله!

-----------------------------
پایان عضوگیری!
مرسی ملت!
این هم مدال ها...
نکته: منظور از سوال دوم این نبود معرفی شخصیتتون رو اینجا بذارین. منظور مشخصه ی ایفایی شما بود.اورلابفرمایید!فنگبفرما آقا
سگه. :|چوبدستی سازبفرما!تد!بفرمایین!بازم مرسی از استقبال. ماموریت ها به زودی...
+اگه برای اعضای جدید مقدوره بعد از هر ماموریت یک درخواست نقد هم در نقادی انجمن ماموریت بدین. اینطوری سطح رول نویسی تون هم پیشرفت میکنه.