رودولف من و من می کرد و به قطعات گوشت زل زده بود. ملت که تا سرحد جنون گرسنه بودن، منتظر اولین حرف رودولف بودن تا بفهمن چه مرگشه. اولین کسی صبرش تموم شد خود لرد بود.
- چته؟ بجنب دیگه.
- اربابا! من قصابم، آشپز که نیستم.
این جمله همانا و غش و ضعف ملت همانا!
- حالا آشپز از کجا گیر بیاریم؟ کی اینجا آشپزی بلده؟
فلورانسو که باشنیدن این جمله حس «بوق محسوب شدن» بهش دست داده بود، وسط جمع شیرجه زد و گفت:
- خب من!
... خب، من دیگه
... من؟
... نه هیچی اشتباه شد!
- دیگه نبود؟ زود باشید تا مجبور نشدم دوتا ایمفری به عنوان آشپز بیارم!
همون طور که می دونید، در همچین مواقعیه که همه به بند کفش هاشون علاقه مند میشن، اما این مورد فرق داشت. همه به هم نگاه می کردن، واقعا هیچکس به جز این جوجه محفلی بلد نبود آشپزی کنه؟
در همین جا بود که به سبک رول های تازه واردهای ناوارد، نفیری از آسمون به گوش رسید و یه چیزی مثل شهاب سنگ راست خورد وسط سوژه! لرد از زمین بلند شد و سرفه کرد. به حفره ی وسط تالار نگاه کرد که یه «چیز» سبز رنگ وسطش وول می خورد.
قبل از اینکه لرد دستور تفتیش رو صادر کنه، جسم به همون سبک تازه واردی از زمین بلند شد و سمت لرد دوید و بغلش کرد.
- پسرکم! جیگر مامان! تو کجا بودی این همه وقت!
ملت:
لرد که سعی می کرد خودش رو از چنگ «مامان»ـش نجات بده، داد زد:
- مـــامـــــان بس کن! مگه نگفته بودم وقتی پیش دوستامم نیا، آبروم رفت! بدبخت شدم!
ملت:
مروپ لباسش رو تکوند و به کسایی که بهش اینجوری: نگاه می کردن زل زد. بعد داد زد:
- ناهار امروز بامن! غذای مورد علاقه ی پسر گلم، فسنجون!
و همچنان ملت:
»»»اسکیپ فوروارد«««
- خب خب خب! ببینم اینجا چی داریم؟
مروپ در یه کابینت توی آشپزخونه که حالا خالی از جمعیت شده بود رو باز کرد و مثل بقیه ی اونها با مقداری مواد اولیه ی کهنه و بدردنخور مواجه شد. زیرلب گفت:
- پس اینا رب انار رو کجا می ذارن؟ نع! انگار باید از جیب خودم مایه بزارم!
اصلا فکر نکنید «از جیب خودم مایه بزارم» مروپ مفهوم کنایی داشت! مروپ دستش رو تا بازو توی جیبش فرو کرد و دو تا شیشه ی یکسان بیرون کشید که هردوتاشون
ظاهرا حاوی رب انار بودن. به شیشه ها نگاهی انداخت و از خودش پرسید:
- یادم اومد! یکی از اینا معجون عشق باید باشه! خب، ولی کدوم؟ واضحه، اونی که بوی مورد علاقه ی من رو بده معجونه س دیگه!
مروپ در شیشه ی اول رو باز کرد زیر داماغش گرفت...
- به به! بوی رب انار، من عاشق رب انارم! ... پس حالا که این بوی مورد علاقم یعنی بوی رب انار رو میده، پس معجون عشقه و اون یکی رب اناره!
دیگه تا ته ِ ته منظورمو رفتین فک کنم!