هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: انجمن آنتي ساحريال
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳
میتونم برنامه ی شما رو بپرسم اقای لسترنج؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳
یا لردا! ما را به خاطر دارید؟

این را تقدیم به شما میکنم.

پ.ن: فکر کنم مشکل اصلی لحن پست باشه، شایدم نمیدونم!



پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳
- قربان میشه اول ناهار بخوریم بعد فرار کنیم؟
- ساکت هکتور! ساکت. ایم منم که میگم چیکار بکنم، چیکار نکنیم.

به واسطه سخن لرد ولدمورت مرگخواران سکوت کرده و چشم هایشان را به دهان مبارک ارباب دوخته بودند.
همین لحظه دوربین یه کلوزاپ از لرد میاد. لرد ارام لبشان را باز میکنند(همین لحظه که خمپاره پشت لرد میترکه! ) و میگویند:

- lunch!

و ملت سوی ناهار خوری رهسپار میشوند. (یورتمه میرن البته!)

ناهار خوری

مرگخواران به صف نا منظم ظرف های فلزیشان و سپس غذایشان را میگرفتند و روی صندلی های زرد ساده مینشستند.

- غذا چیه؟
- کوکو! کوکو!

در اخر هم لرد سیاه سر میز جلوس فرمودند.

- ارباب اجازه هست؟
- مرلین، ادب تو باعث نمیشه تا من مجازاتت نکنم. میتونید بخورید.

مرگخواران هم با دست از خجالت غذا ها در میومدند. در همین لحظات شیرین و خوشمزه که مرگخواران پشت میز های طویل، که از این ور دیوار تا ان ور ادامه داشت، نشسته بودند هکتور بلند گفت:

- کسی میدونه این دونه قهوه ای ها رو برا چی تو کوکو میریزن؟
- اون دونه قهوه ای ها پشگله!
- واس اون گوسفند های پشته؟
- اره فک کنم.

لودو و هکتور و مابقی مرگخواران به هم دیگر نگاه میکردند.

- طلپسم پابا اووردن لیه؟
- تا لقمه تو دهنت من نمیفهمم چی میگی جیگر.
- میگه طلسم بالا اوردن چیه؟؟

همین هنگام فواره های بنفش و سفید و زرد نور( ظاهرا سبز هم دیده شده ) به همه سو پراکنده شد. لرد قاشق را روی میز گذاشتند و فریاد زدند:

- همین الان حرکت میکنیم.


ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۴ ۱۴:۵۷:۰۲
ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۴ ۲۲:۱۹:۴۵


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
هکتور پس از لختی درنگ دست از سر خودش برداشت و رو به گروه مرگخواران گفت:

- نه بابا. اینفری ها فقط به دستور لردولدمورتِ اعظمِ کبیرِ خفنِ باحال بیرون میان. من تضمین میکنم.

و زمزمه ی: منم از همین میترسم مرگخواران بلند شد.

پیش لردولدمورتِ اعظمِ کبیرِ خفنِ باحال!

لرد، طبق معمول همیشه روی تخت پادشاهی جلوس کرده بودند و سر نجینی را نوازش می کردند.

- نجینی، دختر محبوب ما. از هکتور شنیدیم که می گفت امشب هالووین است. یک جشن مزخرف مشنگی که ملت دیوانه هم دیگر رو می ترسونن. مزخرفه، نه؟

- فوس؟ فیس فاس میفس توفاس!

لرد که بعد از سخن نجینی(بهتون نمیگم چی گفت تا تو خماریش بمونین! ) در فکر فرو رفته بود، ناگه سرش رو بلند کرد و گفتـ

- الحق که هوش و درایتمان در وجود نجینی نیز وجود دارد. باید مرگخواران را به صف کنم.


دست دیگر لرد(با اون یکی داره سر نجینی رو نوازش میکنه همچنان! یه نوع تیک عصبی هست!) به سمت زنگوله تخت رفت و ان را کشید.

صدای زنگوله!

- این مرگخوارا کجان؟ ما دلمان ترس میخواهد. ما منتظر کسی نمی مانیم! در شان اربابی ما نیست.اینفری ها کجایند؟

- فس!(بازم نمیگم!)

- ازاد بشین و پیش من بیایید!

گورستون!

هکتور از درون گور بزرگ تاریک فریاد زد:

- چند نفر دیگه موندن؟ هیشکی؟

- لاب لوب لیبابی.
حاضرم شرط ببندم هکتور زبون اینفری ها رو نمی دونه!



پاسخ به: بهترین ایده پرداز
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳
مورف گانت!



پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳


پاسخ به: خبرگزاري سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
محفل در راه پایان
سیریوس بلک، خائن یا معتصب؟

هنوز چندی از ورود سیریوس بلک، یار قدیمی محفلیان نمیگذر که این فرد شروع به اغتشاش در رادیو پاتر بان و دیگر رسانه های خبری محفل کرده است. شاید حرفایش شما را نیز فریب داده باشد که بلک یک انسان فداکار و عاشق محفل است. اما کمی درنگ کنید تا حقیقت بر شما اشکار شود.

خبرنگار ما کنت الاف گزارش می دهد:

سیریوس بلک مثل ماه پشت ابر است. هر از چند گاهی می اید فرم عضویت مرگخوار ها را پر می کند، دو تا همر میزند و میرود. ولی اینبار ظاهرا فرق داره. بلک امده است تا بماند؟ این سوال اصلی است. واقعا سیریوس بلک کیست؟ چرا ناگهان غیب می شود و دوباره می اید؟ از کجا معلوم بعد از نابودی محفل همچنان در سایت بماند؟ شاید برود و جبهه ی سفیدی را تنها بگذارد.

نابودی محفل؟ بله درست خواندید. به قسمت از صحبت های اقای بلک توجه کنید:
نقل قول:
محفل شش ماه هست که غیره فعاله، محفل رو بدید دست من، یک دامبلدور هم خودتون انتخاب کنید، یک نفر دیگه هم کنار من از خودتون بذارید با هم کار کنیم محفل رو به اوج برسونیم.


و

نقل قول:
من تا جایی که یادم میاد، محفل هیچوقت اون ثباتی که باید داشته باشه رو نداشته. در 5 سال گذشته چندین و چند بار مسئولین محفل تغییر پیدا کردن. (دامبل های جدید اومدن) و واقعا نبوده کسی که برای حداقل سه سال محفل رو دست گرفته باشه.


از کجا معلوم ایشون بعد از اینکه محفل رو در دست گرفتن بعد از چند ماه رها نکند؟ تازه، قصه ادامه دارد:

نقل قول:
محفل رو کلا برای مدتی غیر فعال کنید. تمرکزتون روی ارتش دامبلدور باشه. برای الف دال عضو گیری کنید.


ههههههههه! چی میگه این اقا؟ بله، این همون نابودی محفله که در چند خط پیش بهش اشاره کردم.

در کل، به نظر من نباید به جور افراد اعتماد کرد!



پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳
با تشکر از زحمات بی دریغ لرد سیاه برای مرگخواران، من رایمو به دونگی میدم! صبر و حوصله ی خوبی داره خدایی. اینقدر اذیتش نکنید و اگرنه میشه مثل دلوروس!



پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
سه خبر خوش در یک هفته، حتی مرگخوار ذلیل مرده ای رو مثل الاف شاد میکنه!
---------------------------------------------

خبر خوش اول، برداشت اول، کوییدچ!

-من نمیدونم لن. ولی باید ببریم. چهار بار به نیمه نهایی رسیدیم دیگه اینبار باید ببریم!
-
- این تیم با تیمای دیگه فرق داره لن! من میدونم!
-
- یعنی به ارزوم میرسم؟
-
( از لن به خاطر نبود شکلک مناسب معذرت خواهی میکنیم!)

برداشت دو

- پرسیوال؟ ما می بریم؟
- من به المان اعتماد کامل دارم الاف. یک المانی باید... .
- اینارو قبلا گفتی پرسی.
- دوباره بهت می گم الاف تا ملکه ذهنت بشه!
---------------------------------------------
خیلی از ما ارزو های بلندی داریم. نه اینکه دور و دراز باشد، فقط به این دلیل که باید کلی سال صبر کنیم تا ان اتفاق بیوفتد. ولی وقتی میشه...

... ملتی شاد میشه! هوادارای فسیل شده! تبریک!

خبر خوش دوم، تالار قوی و با تجربه!

- اصالت لن بررسی شده؟
- به گمانم جناب لرد.
- به هر حال! لبخندی زدیم. وقتی دیدیم نوشته لینی وارنر.
- من نیز. منتها خنده ی غلتانی زدم از حضور این حشره در تالار!
- بس است دیگر. بریم به کار های اربابیمان برسیم.
--------------------------------------------
خیلی از ما دوست داریم یه پشتوانه محکم داشته باشیم. مثل یک تالار خصوصی که وقتی درون ان را نگاه میکنم جز افتخار و تجربه چیز دیگه ای نبینیم. وقتی که سوالی داشته باشیم...

... تمام افراد حاضر در تالار بتوانند جوابت را دهند. با نهایت تجربه و دل سوزی. اسلیترین پر افتخار باد!

خبر خوش سوم، محرمانه!

- تو؟ ولی چطور ممکنه؟
- اره خودمم! برگشتم!
- ولی من باور نمیکنم. یکی از اواتار هایت رو بگو تا باورم شه!
---------------------------------------------

خیلی از ما دوست داریم همچین مکالمه ای داشته باشیم. دیدن یک دوست قدیمی می تواند حتی قلبتان را از کار بیندازد. دوستی که به خاطر مسائل محرمانه نمیتونم باهاش مثل قدیما گپ بزنم!

کلام دل یک مرگخوار بی دل:

خبر های خوش زیادی در دنیا وجود دارند. سعی کنید ان ها را ذخیره کنید تا در مواقع غم و اندوه از انها استفاده کنید، و با استفاده از انها روحیه تان را حفظ کنید! چه یک قهرمانی، چه یک پشتوانه، چه یک دوست...

... با کمال احترام:

تصویر کوچک شده



پاسخ به: کلاس ریاضیات جادویی
پیام زده شده در: ۰:۳۵ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳
ما رفتیم کازینو خیلی محیط بدی داشت! نرین اونجا!

در ضمن متشکریم که راهی جلوی پای ما گذاشتین تا ویولت رو به چنگ اوریم!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.