- برای آواربرداری چه چیزایی میخوایم؟ آواربرداری ها، آواربرداری!
لینی چند بار روی آواربرداری رو تکرار کرد تا اربابِ ذهن لایتینا و کراب بشه و بعد سعی کرد درحالی که امیدوارِ به پیشنهاد های خوبی که قرار بود بدن، بهشون نگاه کنه.
- فهمیدم... فهمیدم!
کراب و لینی با ذوق به لایتینا ذوق زدن و منتظر موندن تا پیشنهادشو بده.
- مشنگا یه چیزی دارن باهاش چیزای مختلفو رو بر میدارن...
کراب و لینی درحالی که نزدیک بود اشتیاق از چشم و دهنشون بزنه بیرون باز هم به لایتینا زل زدن. لایتینا از این حجم از توجه خوف کرده بود اطلاعات ذهنیش در هم قاطی شد و وسایل مشنگی رو با هم قاطی کرد. البته این که لایتینا از هم کاربرد رو وسایل رو بلد نبود هم در این قضیه بی تاثیر نبود.
- دریل!
- خوبه.
لینی بدون این که بدونه دریل چیه با اشتیاق اون رو به لیست توی دستش اضافه کرد.
- فرچه آرایشی رو هم اضافه کن.
لینی ابتدا به شک افتاد تا به حرف کراب گوش کنه یا نه اما هوش ریونیش بهش یادآوری کرد که با "فرچه" میشه خاک ها رو کنار زد. حالا نوع فرچه که اهمیت چندانی نداشت.
در آن سو، رودولف که تنها سری بود که سیبیل در آورده سعی میکرد جذابیتشو تو حلق سنگ فرو کنه.
- تو که سنگ صورتی با کمالاتی هستی. از این جذابیت جا نخوردی؟
سنگ نه جوابی داد نه تکونی خورد.
- سنگ صورتی با کمالات؟ با کمالات ترین سنگ؟
باز هم سنگ جواب نداد و تکون نخورد.
- خب آخه سنگ من... دلت میاد همینجا بمونی و تکون نخوری تا ارباب منو تیکه تیکه تر از این کنن؟!
- آخه من نمیخوام ازت دور شم.
و اینجا بود که سنگ دهن باز کرد و با چشم های درشت شده به رودولف متعجب زل زد.