هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: پایگاه اطلاع رسانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۸
اطلاعیه



با درود فراوان.

بلاتریکس لسترنج به جمع تیم داوران مسابقات کوییدیچ 1398 ملحق شدند و این دوره از مسابقات با سه داور برگزار خواهد شد.

با آرزوی موفقیت برای ایشان.




پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸
تصویر کوچک شده

ستاد برگزاری پانزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو



با توجه به اطلاعیه شماره 1 ستاد برگزاری وزارت سحر و جادو، از همین لحظه، تا تاریخ 30 خرداد، ساعت 23:59:59 تمامی اعضای ایفای نقش میتوانند با پر کردن فرم مربوطه تمایل خود برای کاندیدا شدن اعلام کنند.

توجه داشته باشید که سابقه‌ی شما، اعم از تاریخ عضویت و یا تجربه‌های نظارتی و یا مدیریتی تنها میتواند به تایید شما کمک کند، اما تضمین کننده و ملاک اصلی نیست. مطمئنا کیفیت و کمیت فعالیت و چهره شما در سایت معیارهای اصلی‌ای هستند که در نظر گرفته خواهند شد.



فرم ثبت نام کاندیداها:


مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (و حتما در صورت داشتن شناسه پیشین، آن را ذکر کنید):

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت‌های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه‌های وابسته (آزکابان و موزه):

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن‌های ایفای نقش:

شرح برنامه‌های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه‌های وابسته:

شعار انتخاباتی:


توضیحات تکمیلی:

* در خصوص برنامه‌های آینده، می‌توانید برنامه‌های جدیدتر یا خلاقانه‌تری که در جهت هر چه بیشتر فعال کردن وزارت سحر و جادو دارید را شرح دهید. صرف نظر از شوخی و ایفای نقش، ارائه و شرح برنامه‌های نوین و کاربردی نقشی کلیدی برای افزایش محبوبیت شما دارد.

* در مورد سوابق قبلی در وزارت، اگر که قبلا هر نوع سِمَت یا مقامی در وزارت سحر و جادو طی دوره‌های مختلف قبلی داشته‌اید سال، دوره و وزیر منتخب آن دوره را اعلام نمایید.

* در رابطه با سوابق برجسته در ایفای نقش، اگر که قبلا هر نوع سِمَت اعم از نظارتی یا ایفای نقشی در سایر انجمن‌های ایفای‌نقش داشته‌اید را ذکر کنید.

* از هرگونه تبلیغات و فعالیت انتخاباتی در ملا عام و در طول مدت زمان نام‌نویسی خودداری کنید.

تذکر: در صورتی که پستی به غیر از ثبت‌نام در این تاپیک ارسال شود، کاربر تا پایان دوره‌ی انتخابات از انجمن وزارت سحر و جادو معلق خواهد شد. فقط در صورتی که تمایل دارید برای انتخابات نام نویسی کنید، در اینجا پست ارسال کنید.


برنامه زمان بندی پانزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو:

23 تا 30 خرداد: ثبت نام از کاندیداهای وزارت سحر و جادو

31 خرداد: اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات
1 تا 10 تیر: فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی
11 و 12 تیر: رای‌گیری نهایی


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۳ ۱۴:۱۷:۲۱



پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸
تصویر کوچک شده

ستاد برگزاری پانزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو
اطلاعیه شماره 1: آغاز مهلت ثبت نام کاندیداها


با توجه به خاک گرفتن وزارت سحر و جادو و نیاز این ساختمان باستانی به داشتن وزیر جدید، جهت مرمت و جلوگیری از دق کردن شمعدانی ها، اعضای گرامی ایفای نقش میتوانند از روز 23 خرداد تا پایان روز 30 خرداد، به مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو مراجعه نموده و با پر کردن فرم مربوطه، تمایل خود برای کاندیدا شدن در انتخابات وزارت سحر و جادو را اعلام نمایند.

پس از اتمام مهلت ثبت نام، تمامی کاندیداها توسط شوای زوپس، تایید یا رد صلاحیت میشوند و اسامی کاندیداها تایید صلاحیت شده، در روز 31 خرداد طی اطلاعیه ای اعلام خواهد شد.

نکته قابل توجه این میباشد که در انتخابات امسال، نظرسنجی اولیه ای برگزار نخواهد شد و انتخابات همچون دوره های گذشته، به صورت سنتی برگزار میشود.

همچنین جهت آگاهی از وظایف وزیر، میتوانید اطلاعیه ای که به زودی در همین تاپیک ارسال میشود را مطالعه فرمایید.

برنامه زمان بندی پانزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو:

23 تا 30 خرداد: ثبت نام از کاندیداهای وزارت سحر و جادو

31 خرداد: اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات
1 تا 10 تیر: فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی
11 و 12 تیر: رای‌گیری نهایی


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۳ ۱۴:۱۸:۵۱



پاسخ به: قوانین مسابقات و عضویت کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸
از این لحظه، تا هروقت که دعوا شود ()، فدراسیون کوییدیچ به ریاست فنریر گری بک و اشلی ساندرز اداره خواهد شد. همچنین اینجانب، اشلی ساندرز و بلاتریکس لسترنج، مسئولیت داوری مسابقات این دوره را بر عهده خواهیم داشت.
همچنین بنده، به عنوان یکی از اعظای تیم داوری و ریاست فدراسیون، افتخار رونمایی از نشان این دوره از مسابقات را برای خود کسب نموده، از این نشان که توسط لینی وارنر تهیه شده، رونمایی میکنم:

تصویر کوچک شده

اطلاعیه اول مسابقات کوییدیچ 1398


قوانین عضویت:

1. زمان تشکیل تیم از 23 خرداد آغاز و تا 30 خرداد ادامه خواهد داشت.

2. هر تیم باید دارای حداقل 3 بازیکن حقیقی داشته باشد، و میتواند حداکثر نیز 4 بازیکن حقیقی داشته باشد.

3. بعد از پایان مهلت مقرر شده، تیم ها تنها دوبار حق تعویض اعضای حقیقیشان را دارند. و این فقط در بین دو بازی امکان دارد.

4. کاپیتان تیم باید لیست کامل تیم خود را (شامل اعضای حقیقی و مجازی) تا تاریخ مقرر در تاپیک سازمان عقد و ثبت قرارداد ها اعلام کند.

5. بازیکنانی که مایل به عضویت در یک تیم هستند، اما تیم خاصی با آن ها مذاکره نکرده است؛ می توانند در تاپیک عضویت در کوییدیچ اعلام کنند تا کاپیتان ها از آن ها استفاده کنند.

نحوه برگزاری مسابقات به صورت کلی:

1. تیمها بعد از قرعه کشی و تعین زمان برگزاری مسابقات، در ساعت و روزهای تعیین شده و در ورزشگاهی که توسط فدراسیون برایشان مشخص شده است با یکدیگر مسابقه میدهند.

2. هر تیم یک نمایشنامه مشترک می نویسد و بازیکنان آن تیم باید تنها نمایشنامه هم تیمی خودشان را ادامه بدهند . برای مثال: بازیکن a1 از تیم A نمایشنامه اول را برای تیم خودش می نویسد و بازیکن a2 ، هم تیمی آن باید تنها پست بازیکن a1 را ادامه بدهد . در تیم B ، بازیکن b1 برای تیم B نمایشنامه می نویسد و بازیکن b2 ، هم تیمی او باید نمایشنامه بازیکن b1 را ادامه بدهد. (نیازی نیست که تمام پست ها کاملا راجع به ماجراهای درون مسابقه باشند، کافی است ماجرای حداقل یکی از پست های هر تیم کاملا مربوط به مسابقه باشد کوییدیچ باشد، و در غیر این صورت، در هر پست باید حداقل به صورت واضح و چند پاراگراف راجع به مسابقه کوییدیچ نوشته شود) در آخر هر تیم یک نمایشنامه مشترک دارد و تعیین تیم برنده با داوری از روی نمایشنامه ها انجام میشود و تیم برنده در جدول امتیازات، 3 امتیاز دریافت میکند. تیم بازنده امتیازی دریافت نمیکند و در صورتی که امتیازات تیم ها مساوی شود، هر تیم 1 امتیاز دریافت میکند.

3. كل تعداد نمايشنامه هاي هر تيم حداقل بايد 3 پست باشد و همچنين حداقل سه بازيكن بايد در بازي شركت كنند.حداکثر تعداد پست ها نیز 5 پست است.

4. هر بازیکن در مسابقه اجازه زدن 1 پست را دارد.
تبصره: یک نفر از اعضای تیم اجازه ی زدن 2 پست در یک مسابقه را دارد.

5. سوژه بازی ها کاملا آزاد و در اختیار خود تیم است، اما این سوژه ها باید کاملا مربوط به کوییدیچ باشد. زمان و مکان سوژه ها مهم نیست.

6. پست ها باید به ترتیب ارسال شوند و چنانچه ترتیب ارسال پست ها بهم ریخته شود، 5 امتیاز از میانگین تیم خاطی کسر خواهد شد.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۴ ۱۹:۵۰:۲۳
دلیل ویرایش: اضافه شدن نام بلاتریکس
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۷ ۱۷:۱۸:۳۰



پاسخ به: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸
صف بالاخره آروم شد، به نظر نمیرسید دیگه مرگخوار یا شخص خطرناکی در اونجا باشه و ملت به ترتیب و با آرامش داشتن جلو میرفتن و مدیریت محترم موزه هم سعی میکرد اقلام درست و حسابی رو به کمترین قیمت بخره و نذاره ملت زیاد چیزای بنجل و الکی رو بهش بندازن.

و بعد، در انتهای صف بوی گندی به مشام ملت رسید. بد بود، ولی نه خیلی. قابل تحمل بود. اما بهرحال کنجکاوی کسایی که داخل صف بودن رو تحریک کرد و زمانی که به دنبال منبعش گشتن، یک عدد فنریر شاد و خوشحال رو دیدن که در حال نزدیک شدن به صف بود.

وقتی فنریر به صف رسید، بوی بدنش که ناشی از عدم رعایت بهداشت فردی بود، کل صف و محیط اطراف رو برداشت.
چندتا درختی که جلوی در موزه رو تزئین میکردن، خشک شدن و خرج بیشتری روی دست مدیریت محترم موزه گذاشتن.

ملت داخل صف که کم کم رنگ صورتشون داشت سبز میشد، همه شون روی این موضوع اتفاق نظر داشتن که بهتره راه رو برای فنریر باز کنن.
و فنریر بدون اینکه کسی مانعش بشه، یا اصلا توجهی بکنه به قیافه های پر از نفرت ملت، جلو رفت.
- حاضر نیستن دوتا درخت سالم بکارن جلوی در موزه حتی... بعد میگن چرا علاقه ملت به موزه کمه.

و بعد فنریر وارد دفتر مدیریت موزه شد.
به محض ورودش، سیستم تهویه جادویی هوشمند دفتر، با تمام قدرت شروع به کار کرد. ولی باز هم نتونست بوی فنریر رو به طور کامل از بین ببره.

- سلام آقا... ببخشید چه عطری استفاده میکنید که همچین بویی میده؟ :
- سلام بر مدیریت محترم موزه. عطری استفاده نمیکنم، بویی هم حس نمیکنم کلا.

مدیر موزه با نگرانی به سیستم تهویه کار گذاشته شده روی سقف دفتر نگاه کرد و بعد گفت:
- خیلی خب... بریم سر اصل مطلب، چه چیزی برامون آوردید؟

فنریر از داخل جیب رداش یه دفتر کوچیک رو بیرون آورد.
- این پوست محلی هست که توی بدن قربانی هام گاز گرفتم تا الان. به صورت کلکسیون جمعشون کردم.
-
- خب... چه قیمتی بابتش پرداخت میکنید؟
- هیچی آقا... بفرمایید بیرون، اینجا یک محل هنری و فرهنگی هستش!
- پس یعنی شب ماه کامل بیام یه سر بزنم و شما رو هم به کلکسیونم اضافه کنم؟
- خودم؟ یا پوستم؟! :
- جفتتون حتی...

پخخخخخخ!

سیستم تهویه بود که نفس آخرش رو کشید. دیگه نتونست بوی فنریر رو تحمل کنه و نابود شد.

- آقا بیا این هفت نات رو بگیر، برو فقط!

فنریر پول و دفترش رو برداشت و از جاش بلند شد.

- دفتر رو کجا میبری؟
- یعنی همین که گازت نمیگیرم و فقط ازتون پول گرفتم کافی نیست؟ دفتر رو هم میخواید؟
- نه نه، ممنون... بفرمایید بیرون فقط.

و فنریر با خوشحالی، در حالی که سکه هاش تو جیبش جیرینگ جیرینگ میکردن از موزه خارج شد تا نفر بعدی وارد بشه!



پاسخ به: غرفه بازی با مرگ
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
سکوت برقرار شد.

- فکر کنم رفتن...
- یکی بره از لب پنجره ببینه چه خبره.

مرگخوارا همه شون به هم دیگه نگاه کردن تا "یکی" رو پیدا کنن. کسی داوطلب نشد.

- فنر، برو ببین چه خبره.

فنریر سری تکون داد و حرف شنوایانه رفت جلوی پنجره.
- خبری نیست ارباب. ساکت و آرومه همه چیز.
- البته که ساکت و آرومه. ابهت و عظمت ما حتی بدون جادو هم وحشت رو بر تن همه...
- آفرین سربازان وفادارم. فوق العاده بودید. به داشتن لشکری مثل شما افتخار میکنم. هرچند که یکم بی عرضه اید...

لینی مجبور شد قبل از اینکه لرد، ملکه رو له کنه، از داخل ملکه رد شه تا با تزریق یه مقدار سرما و لرز، ملکه رو ساکت کنه.

- می فرمودیم. اربابی هستیم بسیار خوفناک.

مرگخوارا نفس راحتی کشیدن. به نظر میرسید بالاخره از این اوضاع سخت نجات پیدا کردن. همین که خواستن یکم از حالت آماده و خبردار خارج بشن، چند موجود عظیم الجثه از طبقه پایین وارد شدن.
مرگخوارا خواستن دوباره به حالت آماده باش برای دفاع در بیان. ولی دیر شده بود.
اون موجودات بهشون حمله کردن و حتی یه مرگخوار رو طوری درسته قورت دادن که حتی فنریر هم دهنش باز موند.

- اگه ندید این میشه!

مرگخوارا آب دهنشون رو قورت دادن.
لرد چند ثانیه سکوت کرد، اون روز مرگخوارای زیادی رو از دست داده بود.
- بردارید ببرید جغد کثیفتون رو... حالمون بهم خورد.

مرگخوارا نگران شدن. بهم خوردن حال لرد میتونست براش خطرناک باشه.

رئیس سازمان سحج که یه جغد عظیم و سیاه بود، جغد نامه بر رو از توی پاتیل هکتور در آورد. یه پس گردنی به هکتور زد، بعدش نامه لرد سیاه رو از حلق جغد خارج کرد و به لرد سیاه تحویل داد.

لرد به نامه ای که آغشته به اسید معده کراب و آب دهن جغد شده بود، نگاه کرد.
- نمیخواید برید شماها؟ جغدتون رو هم که گرفتید!
- نه دیگه، ما تا وقتی از سلامت نامه مطمئن نشیم، نمیریم. مسئولیت و معذور بهرحال.



پاسخ به: غرفه بازی با مرگ
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
کراب داشت صداهای عجیب، نامربوط و ناموزونی از خودش در میاورد.
مرگخوارا نمیدونستن که اون صداها چی هستن، بنابراین ترجیح دادن ساکت باشن و فکر کنن تا بتونن جواب مناسبی پیدا کنن تا از عصبانی شدن بیشتر لرد سیاه جلوگیری کنن.

- ما داریم کم کم نگران میشیم، کراب یهو منفجر نشه اتاقمون رو کثیف کنه.

این حرف، دقیقا زنگ خطری بود که مرگخوارا بهش نیاز داشتن تا حرکت کنن. همه شون سریع و با ترس پریدن روی کراب تا اگر یه وقت منفجر شد، فقط اونا منفجر بشن و انفجار به لرد سیاه آسیبی نرسونه.

- جو گیر نشید بابا، داره سعی میکنه صحبت کنه!

لرد درست میگفت. کراب داشت سعی میکرد یه چیزی بگه، برای همین مرگخوارا از روش بلند شدن، و کراب هم دهانش رو باز کرد؛ دستش رو تا حدود آرنج وارد دهانش کرد و بعد جغدی رو از ته معده ش خارج کرد.
- ارباب، تمیز تمیز شد. با اسید معده م شستمش. همونطور که میدونید معده من یکی از تمیزترین معده های دنیاست به خاطر رژیم غذایی سالم و هیکل رو فرمم...
-

مرگخوارا آروم آروم کراب رو بلند کردن و به سمت پنجره هدایت کردن.

- اوه، خب دیگه ادامه ندم؟ باشه باشه، ادامه نمیدم. بیاید اصلا بهتون نحوه استفاده از ریمل رو آموز... گروومپ!

جمله کراب با سقوط از پنجره اتاق لرد سیاه به کف حیاط خانه ریدل ها به اتمام رسید، اما جغد آغشته به اسید معده کراب به دست لرد سیاه نرسید تا بتونه نامه ش رو تحویل بده. به جاش افتاد به دست هکتور.
ملکه مورچه ها که دقیقا روی شونه هکتور نشسته بود، گفت:
- این آذوغه خوبی میشه برای زمستون. کاملا مومیایی شده و در نتیجه محافظت شده س. صحیح و سالم میمونه تا ملکه تون بتونه در طول زمستون ازش تغذیه کنه.
- یاران ما؟ اون جغد رو میرسونید بهمون یا یه بلایی سر همه تون با هم بیاریم؟

مرگخوارا ترسیدن و لرزیدن!



پاسخ به: آژانس مسافر بری
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
فنریر کم کم به جو زمین رسید.
داغ شد.
قرمز شد.
آتیش گرفت.
و البته وقتی دید فسیل های توی دستش هم دارن ذوب میشن، سریع مغزش رو از توی جمجمه کشید بیرون و دوباره از طریق بینی وارد سر خودش کرد.
البته یه مقداری از مغزش ذوب شد و تمام موهاش، به اضافه میکروب ها و چرک های بدنش سوختن و فنریر تمیزی شد که در طی دوره مرگخوار شدنش، براش پیشرفت بی سابقه ای بود.

فنریر همینطور سقوط میکرد و در طی سقوطش چرخش زمین رو هم میدید. توی راه چندتا هواپیمای مشنگی هم دید که البته نمیدونست چی هستن، برای همین گازشون گرفت، اونا هم البته انقدر خوف کردن که فقط تونستن دکمه ایجکت هواپیماشون رو بزنن، که البته در حین خروج از هواپیما فنریر خوردشون.

و بعد فنریر روی هوا چیز آشنایی دید.
توده ای از هوا...
یه باد سریع و قوی...
بادی که به خاطر فوت کردن یخچال به وجود اومده بود.
اون باد هم همونجا بود و داشت به سمت خانه ریدل ها میرفت.

آب از دهان فنریر راه افتاد. تا حالا مزه باد رو نچشیده بود...
و البته باد هم تا حالا نه صدای ویژ سقوط آزاد فنریری که فکش رو تا آخرین درجه باز کرده بود و به سمتش میومد رو شنیده بود، و نه همچین چیزی رو دیده بود. حتی تجربه خورده شدن توسط فنریر رو هم نداشت!
بادِ فضانوردِ بخت برگشته ای بود در اون لحظه.

که البته، فنریر زمانی که بلعیدش، به این بخت برگشته بودنش پایان داد.
- مزه خاصی نمیداد... حتی فکر کنم از دماغ و چشمم زد بیرون...

و البته این آخرین جمله فنریر بود، درست قبل از اینکه روی سقف خانه ریدل ها سقوط کنه، سقف رو خورد کنه، و صاف روی تخت لرد سیاه که داشت چرت ظهرگاهی میزد، فرود بیاد!

لرد از خواب پرید، روی تخت نشست و به فنریری که توی خودش به شدت مچاله شده بود و به نظر میرسید کل بدنش دچار شکستگی شده نگاه کرد.
- امان از این کابوس های چرند...

و بعد لرد دوباره دراز کشید و به خواب فرو رفت. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشه!

- انقدر بی ریختم؟



پاسخ به: آژانس مسافر بری
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
فنریر امیدوار بود بتونه سوار همون بادی که باهاش تا اینجا رسیده بشه و فرار کنه، اما اون باد خیلی وقت بود که رفته بود تا نقاط دورتر منظومه شمسی رو تنهایی کشف کنه و بعد برگرده پیش یخچال خانه ریدل ها تا کشفیاتش رو در میون بذاره و یخچال خانه ریدل ها به اولین یخچال باد-فضا نورد تبدیل بشه‌‌.

این حقیقت در عرض یک ثانیه نوری مثل چکش عظیمی خورد توی فرق سرش و مغزش رو صد و هشتاد درجه چرخوند.
- نهههعوووهاااو!

و بعد فنریر، جمجمه و فسیل های توی بغلش به شدت سقوط کردن، درست جلوی پاهای دراز و شیش انگشتی آدم فضایی.
به خاطر این سقوط و ضربه بعدش، مغز فنریر دوباره صد و هشتاد درجه چرخید و به حالت اول برگشت. و البته همین باعث شد تا شک فنریر به یین تبدیل بشه و بفهمه که واقعا چیزی به نام مغز داره!

فنریر توی همون نقطه چرخید و با آدم فضایی که داشت لب هاش رو میلیسید رو به رو شد.
- میشه نه؟
- البته که نمیشه جیگر!

و بعد پنج تا آدم فضایی دیگه هم از داخل غبار سرخ سطح سیاره خارج شدن تا فنریر رو بگیرن...

اما جمجمه نمیتونست بیکار بمونه. شصت و پنج سال خوابیده بود بهرحال اگر میخواست کاری بکنه، الان وقتش بود.
- مغزتو از دماغت فین کن بذارش تو سر من!
-
- نمیخوای زنده بمونی؟ دو دیقه پیش شلوارتو خیس کردی و الان خیسیش داره پس میده به کل ردات! مای بیبی ببند خب!

این طرز گفتار به شدت فنریر رو ناراحت کرد. بنابراین فقط برای اینکه جمجمه رو ضایع کنه، دستشو گرفت جلوی بینیش، و با محکم ترین فینی که میتونست، مغزشو در آورد و فرو کرد تو چشم و چال جمجمه.

جمجمه چند ثانیه به فکر فرو رفت.
- واسه اینکه استخوناتو ازت نگیرن چیکار میکنی؟
- چالشون میکنم.
- میخوان استخوناتو ازت بگیرن! زود باش یه کاری بکن!

فنریر هول کرد.
به شدت از جاش پرید و با تمام قدرت با ناخونای بلند و دستای قویش شروع کرد به کندن زمین.
آدم فصایی ها برای گرفتنش حمله کردن. اما خیلی دیر شده بود... فنریر همینطور بیصتر کند و فرو رفت تا اینکه رسید به هسته قرمز سیاره.
یه لگد محکم به هسته زد، و قبل از اینکه هسته منفجر بشه دوباره کند تا اینکه از اونطرف سیاره خارج شد‌...
و بعد سقوط کرد، مستقیم به سمت کره زمین!



پاسخ به: غرفه بازی با مرگ
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸
هکتور چند ثانیه فکر کرد.
- ولی من اینارو برای شما درست کردم...

لحنش غمگین بود. به نظر میرسید بلاتریکس، محبت رو در قلب هکتور کشته باشه و احساساتش رو جریحه دار کرده باشه.
هکتور با همون لحن غمگین و مظلوم گفت:
- اصلا دیگه معجونای خوب خوب براتون درست نمیکنم... هععی... قدر نمیدونید که...
- آخییی... فرزند تاریکی... اصلا بیا بغل خودم که با نیرو عشق قلب شکسته ت رو دوباره پیوند بزنم.
- فرصت طلبو ببینا. هکتور، سریعا معجون رو میریزی توی حلقشون تا ما تاثیرات زیباش رو مشاهده کنیم.
- ارباب، راستشو بخواید... فقط یک شیشه معجون دارم!
- بقیه شونو چیکار کردی؟ همیشه توی کفش و جوراب و درزای ردات هم چندتا بطری داشتی که!

فنریر با اشاره بلاتریکس سریع رفت تا هکتور رو بازرسی بدنی بکنه.
بعد از چند دقیقه، فنریر تعداد زیادی پاتیل در سایزهای متفاوت، چندتا شیشه مواد اولیه، سه تا ملاقه، و یک بطری معجون "راه حل پیدا کن در شرایط خاص" رو پیدا کرد.

- نفری یک قاشق هم براشون کافیه ارباب.
- همین الان از خودت در آوردی؟
- نه ارباب، تضمینیه. همه شون بعد از خوردن یک قاشق از این معجون شروع میکنن در شرایط خاص راه حل پیدا میکنن.

و به این ترتیب، هکتور با نظارت بلاتریکس شروع کرد به پر کردن ملاقه هاش و فرو کردن اونا به حلق محفلیا...

- من که حس خاصی ندارم.

رون گفت. که البته با لبخند ملیح هکتور مواجه شد.

- حس میکنی... حس میکنی!

و رون کم کم حس کرد، همینطور بقیه محفلیا!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.