هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (استرجس-پادمور)



پاسخ به: مرحله ی دوم کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱
مسابقه تیم های کوییدیچ گریفیندور و هافلپاف

باران با شدت به پنجره های خوابگاه گریفیندور میکوبید . سکوت در خوابگاه پسران پیچیده بود و صدای ترق تروق شومینه ی خوابگاه تنها صدایی بود که به گوش میرسید . استرجس پادمور کاپیتان تیم کوییدیچ در میان ملافه های تختش پیچیده بود ولی کاملا بیدار و هوشیار بود. مسابقه ی فردا کوییدیچ اجازه ی خوابیدن به وی را نمیداد . تیم آنها مدت ها بود که در حال تمرین بود ولی از شنبه ی گذشته هوا هر روز بدتر میشد .
در تمرین دیروز یکی از بازیکنان تیم به شدت آسیب دیده بود . البته سرپرست تالار گریفیندور قول داده بود که یک بازیکن جدید به جای بازیکن آسیب دیده برای تیم پیدا میکند ولی استرجس به شدت نگران بود ... اگر بازیکنی که پیدا میشد کار بلد نبود چی ؟ این مسابقه برای تیم به شدت مهم و حیاتی بود ...
نور شدیدی خوابگاه را روشن کرد ... هوا هر لحظه بدتر میشد ... شدت بارانی که به شدت میزد هم زیادتر شده بود ... صدای خر و پف رون و گودریک به ارامی اوج میگرفت ... استرجس ملافه را کنار زد و آرام از تخت پایین آمد . از پنجره به زمین کوییدیچ خیره شد ... در آن باران و ابرهای سیاه رنگ فقط برج های زمین کوییدیچ دیده میشد ... فردا چه اتفاقی می افتاد ؟؟!!

فردا صبح هوا بهتر که نشد بدتر هم شد صدای رعد و برق و نور آن به قدری زیاد بود که به دستور آلبوس دامبلدور سقف سرسرای اصلی را از حالت جادویی به حالت واقعی در آورده بودند که بچه ها هم از از استرسشان کم شود و هم از صداهای وحشتناک در امان باشند . استرجس به همراه تیم اعضای تیم کوییدیچ خود وارد سرسرا شد ...
در میان بچه ها همه سر و حال بودند به جز استرجس ... خاطراتی که از آخرین بازی آنها در هوای بارانی به یاد می آورد اصلا خوشایند نبود ... فریادی هایی که در آن بازی میزد ... رعد و برقی که به جستجوگر تیم خورد .... و گوی زرینی که در اختیار جستجوگر تیم حریف قرار گرفت ... استرجس سعی میکرد و میان خوشحالی ای که بچه ها داشتند هیچ نگوید و خود را شاداب نشان دهد ...
اعضای گریفیندور به محض ورود تیم کوییدیچ شروع به تشویق تیم کردند ...
لی جردن که در جلو راه میرفت دستی در هوا تکان داد و فریاد زد:
_ برنده ایم !!!
مک گونگال سرپرست گریفیندور هم پشت بچه ها وارد شد و در کنار استرجس قرار گرفت و گفت :
الفیاس هم آماده بازی هستش توی زمین کوییدیچ بهتون ملحق میشه !
برقی بود که در استرجس پیچید!
زیرا الفیاس دروازبان تیم بود و تا به آن روز گریفیندور دروازبان به آن خوبی به خود ندیده بود . در یک آن استرجس از هوای بیرون غافل شد و گفت :
ممنون پروفسور !!!
_ از من نباید تشکر کنی باید از مادام پامفری تشکر کنی که به موقع تونست درمانش کنه!!!
استرجس در عین حال خوشحال بود مشغول خوردن صبحانه شد ولی صدای رعد و برق بلندی علاوه بر پراندن عده ای از جا فکر استرجس رو هم دوباره به خودش مشغول کرد ... میدانست که این بازی بازی عادی ای نخواهد بود !!!

در رختکن کوییدیچ صدای باد به قدری بود که استرجس مجبور شد از بلندگوی جادویی برای رساندن صدای خودش به بچه ها استفاده کنه! مشخصا کاپیتان تیم حریف هم از همین وضع برخوردار بود چون آب و هوا برای همه یکسان بود!!!
_ بچه ها حواستون به همه چی باشه میدونم ما توی هوای بارانی تمرین کردیم ولی هوا به این شدت خراب نبود !
گودریک دست بلند و گفت :
نگران نباش انقدر ما حواسمون هستش !
با این حرف گودریک استرجس مجددا یاد خاطرات خود افتاد .... فریاد ... جیغ ...... .... .... سقوط ...
_استرجس کجایی ؟ الفیاس اومد !
استرجس به دنیای واقعی برگشت و به درب رختکن نگاه کرد ... الفیاس مثل روز اول جلوی درب ورود ایستاده بود و لبخندی به لب داشت ...

اعضای تیم جاروهای خود را برداشتند و راهی زمین شدند !!!

باران به قدری شدید بود که به محض ورود به زمین از طرف داور زمین عینک های ضد آب به آنها داده شد تا بتوانند حداقل تا ده قدمی خود را مشاهده نمایند !
وزش باد هم نسبت به زمان ورود به رختکن شدید تر شده بود ... صدای ضعیف سوت داور به گوش رسید و چهارده جارو به هوا برخاستند ...
صدای گزارشگر بازی که به صورت جادویی زیاد شده بود به گوش رسید :
_بله حالا کوافل در اختیار مهاجم هافلپاف هستش و با سرعت به سمت دروازه گریفیندور حرکت میکنه! پرتاب میکنه ! گرفت گرفت ! الفیاس مهارش کرد !
استرجس در آن میان فقط توانست حاله ی الفیاس را مشاهده کند . در آن باد و باران پیدا کردن گوی زرین کار غیر ممکنی بود . در بازی ای که استرجس به خاطر داشت او نقش مدافع را داشت و فقط توانست یک بار بلاجر را دفع کند . توپ به آن بزرگی را ... حالا امسال باید گوی زرین را پیدا میکرد .
_ اوه اوه مدافع های تیم ها خوردن به هم !!!
استرجس سریعا سر برگرداند و دید که دو بازیکن به سرعت به سمت زمین سقوط کردند و ...
این صحنه واقعا هولناک بود ... داستان داشت دوباره تکرار میشد
باد جاروی استر را منحرف کرد و به سمت یکی از سکوه های زمین برد . صدای جیغ تماشاگران به گوش رسید ولی استرجس به موقع توانست جارو را جمع کند و به زمین بازگرداند !!!
_ استر مواظب باش !
او تشخیص نداد که صدا متعلق به کیست زیرا یک بلاجر وی را راهی زمین کرد !!!
درد پا باعث شده بود که او دیگر نتواند چشم های خود را باز نگه دارد ... قطرات باران به شدت به صورتش میخورد ولی قدرت آن را نداشت که بتواند خود را برگرداند صدای گزارشگر در گوشش میپیچید !
_ استرجس کاپیتان تیم کوییدیچ گریفیندور هم به زمین سقوط کرد ! وای نه یک گل دیگه برای هافلپاف !
قدرت دیگری برای استرجس باقی نمانده بود و آخرین صدایی که شنید همین بود ...

چشم هایش را باز کرد . در درمانگاه بود !!!
باز هم باران باعث شکست آنها شده بود .... ؟؟؟ رویش را از سقف برگرداند و متوجه کاغذی شد که در کنارش بود . دستش را دراز کرد تا کاغذ را بردارد . روی آن با خط ریزی نوشته شده بود :

بازی را نباختیم چون جستجوگر هافلپاف هم 5 دقیقه بعد از تو سقوط کرد ... دوباره باید بازی برگزار بشه!

استرجس کاغذ را تا کرد و فکری در ذهنش جان گرفت ... باران ....


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


مرحله ی دوم کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱
با توجه به اینکه تاریخ مسابقه ی کوییدیچ از روز شروع سه روز حساب میشه امشب روز سوم هم تموم میشه ولی به علت اینکه مدیر هاگوارتز نیستش من این تاپیک رو زدم !


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۴۷ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
هری،‏ پیر شدیا! یادت نیست بعد از آپدیت کردن سایت،‏ نام واقعی رو به جای شناسه نمایشی نشون میده و نمیشه تغییرش داد؟

چند تا سوال،‏ چطوری میشه فهمید که یه شخصیت گرفته شده یا نه؟ بجز لیست که یه ساله آپدیت نشده!‏

قبلنا از وضعیت سرور و سایت و هزینه ها یه گزارشی میدادین،‏ الان چطور؟

به ‏exe

برو قسمت انجمن ها،‏ اون جا زیر قسمت ایفای نقش نوشته مراحل عضویت رو.

و هری هم گفت،‏ اون امضاتو پاک کن! ملت جونشون درمیاد اون رنکا رو بگیرن،‏ تو همشونو گذاشتی تو امضات؟ ‏


در مورد لیست شخصیت ها متاسفانه بعد از آپدیت سایت عملا بدست آوردن لیست جدید کار بسیار سختی شده ولی راه حل جدیدی به دست آوردیم که کارمون را ساده کرده و به زودی زود لیست آپدیت میشه !

نقل قول:

مدیران گرامی عزیزان :
بابا یکی یه ماری بکنه نمیتونم پست بزنم الان کلاسمم افتاده عقب وقتی ارسال و میزنم میگه نامعتبره و اینا خسته شدم به مرلین


در زمان ارسال پست اگر زیاد مکث داشته باشید سایت شما رو دیگه نمیشناسه و در واقع از شناسه ی کاربریتون خارج میشید و انجمن سایت ارسال شما رو به صورت اسپم شناسایی میکنه!
اگر میخواین که این مورد پیش نیادش من پیشنهاد میکنم وقتی متنتون رو نوشتید یک کپی از روش بگیرید و سپس از سایت خارج بشید و مجددا وارد بشید و متن رو ارسال نمایید .

نقل قول:

ببخشید من نمیتونمـ نام واقعی رو تغییر بدمـ همون اسم خودم یعنی تارا مونده !!! میخوام به اسم کاربریم یعنی پادما پتیل تغییرش بدم


از طریق بخش تماس با ما بلیط ارسال نمایید چون باید نام کاربریتون رو در همون جا بهتون اعلام کنیم!



عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شرح امتیازات !
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۱
امتیازات جلسه دوم کوییدیچ :

گریفیندور :

گودریک گریفیندور : 30

-----

گریفیندور : 15 امتیاز


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۱
جلسه سوم پرواز و کوییدیچ

بچه ها با کسالت به سمت کلاس پرواز و کوییدیچ در حرکت بودند . علت این کسالت هم فقط به این دلیل بودش که در جلسه های قبلی پروفسور پادمور تکالیف بسیار سنگینی را به عهده ی بچه ها گذاشته بود و از این رو بچه ها حال و حوصله ی کلاس پرواز و کوییدیچ را نداشتند ولی از طرف دیگه هم چاره ای نداشتند چون ممکن بود امتیاز از گروهشون کسر بشه !
پس از رسیدن به کلاس با محیطی جدید رو به رو شدن ...
پروفسور پادمور بر عکس همیشه لباس های بسیار شادی بر تن کرده بود و شاد بود . همه بچه ها با تعجب به یکدیگر نگاه میکردند و در واقع میخواستند این سوال را از همدیگر بپرسند که : چه خبره ؟؟؟؟!!!!

بعد از اینکه همه ی بچه ها بر سر جاهای خود نشستند پادمور با چهره ای خندان گفت:

خب خوش آمدید . اول از همه بگم که امروز تکالیف بسیار ساده ای داریم !
همه :
پادمور یک نگاهی به قیافه ی بچه ها کرد و گفت :
تدریس امروز هم ساده هستش پس دقت کنید تا ساده هم یاد بگیرید . اول من یک سوال دارم . کسی میدونه که اگر کوییدیچ زیر سقف برگزار میشد یعنی داخل اتاق برگزار میشد چی میشد ؟
همه ی بچه ها زدن زیر خنده !!!! ولی کسی جواب نداد ...
پادمور با خنده ادامه داد:
خب بچه ها جلسه ی امروز در مورد خطاهای موجود در کوییدیچ هستش! همان طور که میدونید خطاهای زیادی در بازی کوییدیچ وجود داره حتی جدیدا در یک مسابقه ی قانونی از خطاهای ماگلی هم استفاده شد که نتیجش چیزی جز شکستن دماغ داور و بازیکنا نبود! خطاهایی که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیره در کوییدیچ معمولا به صورتی هستش که داور اعلام پنالتی برای حریف نکنه در مواقع واضح تر بگم جوری بازیکن ها خطا میکنن که از چشم داور پنهان بماند !
در این بین مالفوی به هری اشاره کرد که میزنم دماغتو میشکونم !!
_خب بچه ها من چند تا سوال آسون طرح کردم میتونید روی میزتون مشاهده کنید ... تازه بچه ها متوجه شدن که تکالیفشون بر روی میزها نوشته شده بود ولی آنها دقت نکرده بودن !

تکالیف:

1-جواب سوالی که در طول تدریس مطرح شد را بیان کنید (اگر مایل بودید به صورت رول نمایش دهید اگر هم مایل نبودید به صورت جواب عادی پاسخ دهید ) (10امتیاز)

2-انواع خطاها را در کوییدیچ نام ببرید (10 امتیاز)

3-در چه سالی در طول برگزاری جام جهانی هفتصد خطا صورت گرفت ؟(5 امتیاز)

4-خطاهای ماگلی چیست ؟ نام ببرید (5امتیاز) (از خودتون بسازید)


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۱
امتیازات جلسه دوم پرواز و کوییدیچ:

گودریک گریفیندور : 30 امتیاز

رولت نسبت به رول جلسه ی قبلی خیلی پیشرفت داشت و خودتو با کوییدیچ مچ کرده بودی! بقیه ی سوالاتتم درست بودش!


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۵:۵۴ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۱
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
سلام

یه چیزی،‏ شما که الان دارین شکلک ها رو درست میکنین یه لینکی چیزی هم واسه شکلک های چت باکس بزنین،‏ راحت تر بشه.

ممنون.


سلام
وقتی همه ی لینک ها عوض شدن فقط برای یک مدت محدود که اعضا با لینک های جدید آشنا بشن مجددا شکلک ها زیر چت باکس نمایش داده میشه !

موفق باشید


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱
محفل ققنوس در اوج ؟ ؟ ؟

اخبار رسیده از محفل ققنوس خبر از آن دارد که اقدامات زیادی برای نابودی لرد سیاه و مرگخواران صورت گرفته است .
ما از منبع مهمی اخباری در دست داریم که در داخل محفل ققنوس خانه تکانی سنگینی در گرفته است و سیریوس بلک صاحب خانه محفل ققنوس تمام موهای خود را به صورت حوله ای بر روی سر خود بسته است
ما برای دریافت جزییات بیشتر به سمت خانه گریمولد و محفل ققنوس حرکت کردیم و بعد کسب اجازه از دامبلدور و سایر مقامات محفل وارد محفل شدیم !

در گوشه کنار خانه گریمولد عکس های از لردولدمورت به چشم میخورد تا همه با چهره ی وی آشنا باشند . ولی در گوشه کنار دیگر ...
سیریوس بکش کنار جلو دستی !
وی به کناری دیگر میرفت تا مثلا از جلوی دست کنار رفته باشد ولی با صدای عربده ای از جا پرید ...
زیرا هرمیون با چوب دستی به جای آنکه فرش زیر پای او را هدف بگیرد متاسفانه وی را هدف گرفت ... در جلوی چشم ما سیریوس داشت جون میداد ...

صداهای عربده از طبقه بالا ما را به وسوسه انداخت تا از طبقه دوم محفل نیز بازدیدی داشته باشیم تا هم این گرازش را کامل تر کنیم تا از فرصت پیش آمده برای بازدید از محفل به نحو احسند استفاده کنیم !

بعد از ورود به طبقه ی دوم با صحنه ی جالبی رو به رو شدیم که دیالوگ ها و صحنه سازی آن را در پایین برای شما به قلم آورده ایم
رون در کنار هری داشتن تمام اثاثیه رو الکی از این ور میریختن اون ور از اون ور میرختن این ور (یکی نیست بگه مگه بیکاری ؟ )
در این بین هری یک کمد 300 کیلویی بلند کرد تا بده به رون که رون با دیدن اندازه ی کمد جا خالی داد و کمد مستقیما رفت توی تابلوی مادر سیروس ! بعدش برگشت و صاف از راه پله رفت پایین ... بوم دیش دق بوووووم .... پاق.....(فاتح)
خود شما وضعیت را درک کنید ... اینجا بود که به همراه همکارم به فکر فرار افتادم چون جیغ های بنفشی از طرف مادر سیروس و خود سیروس به گوش میرسید ... خجالت بکش

این بود اخبار ما از محفل ققنوس ...


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
سلام

استرجس اولا آواتارت مبارک،‏ ولی خیلی خز شده!‏

دوما،‏ با عوض شدن کد شکلک ها،‏ این پست هایی که اخیرا زده شده و قراره که داستان ها براساس اونا پیش بره،‏ ناخوانا میشن،‏ ولی پست های قدیمی،‏ هرقدر هم شاهکار باشن،‏ تموم شدن و رفتن!‏

واقعا کی این تصمیم رو گرفته؟


ممنون ولی این آواتور اصلی من نیستش !
مورد دوم هم باید بگم که تعویض کدهایی که شکلک ها داشتش در زمان آپدیت سایت انجام شد و در اون زمان بهترین کار به نظر میرسید ولی به یاد پست های قدیمی نبودیم !! متاسفانه کدهای شکلک های قدیمی باید جایگزین کدهای جدید بشه تا تمام صفحات قدیمی به حالت اولش برگرده تا بتونیم از اونها استفاده کنیم.
فکر میکنم از زمان تعویض کد ها فقط سه ماه میگذره که البته تعداد پست های زیادی خورده در این زمان ولی خب چاره ای نیست !

موفق باشید .


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۱
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
سلام

آهای مدیرای بووووووووووقی،‏ کدومتون کد شکلک ها رو عوض کرده؟
زود جواب بدین! چرا دونقطه دی شده وای گرین؟ مگه قرار نبود کد شکلک های فعلی رو عوض نکنین و فقط قبلی ها رو برگردونید؟

زود جواب بدید!‏


با سلام
من کد شکلک ها رو عوض کردم . طبق طرحی که بین مدیران بر قرار شده قرار شده تمام کد های شکلک ها به کدهای شکلک های سال 83 84 بگرده تا تمام پست های قدیمی مثل قبل بشه !

نقل قول:

مدیران عزیز لطفا یک نگاهی به کدا بندازین! یک مورد جالبی وجود داره. شکلک جزء لیست شکلکا هست اما وقتی تو چترباکس میزنیم عمل نمیکنه!


این شکلک هم کدش عوض شده و به کد قبلی برگشته !

قابل توجه اعضای محترم سایت کدهای شکلک ها به تدریج در این هفته و در هفته ی آینده تعویض خواهد شد ! لطفا جهت استفاده از شکلک فعلا فقط از منوی شکلک ها استفاده نمایید !

موفق باشید


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.