خلاصه:
هزاران نفر برای عضویت در ارتش سیاه درخواست دادن، مرگخوارا ز این وضعیت ناراضی هستن. رودلف نقشه میکشه که گروهی از مرگخوارا به خانه تک تک متقاضیا برن و سعی کنن هر طور شده اونا رو از مرگخوار شن منصرف کنن.آنتونین، ایوان،آگوستوس و لینی این ماموریت رو به عهده میگیرن و به خونه اولین درخواست دهنده میرن ولی با وجود تلاشهاشون نمیتونن متقاضی رو منصرف کنن.برای همین به طرف خونه دومین متقاضی حرکت میکنن.
__________________________
لینی به در بزرگ سفید رنگی اشاره کرد.
-همینه...واو...قصره اینجا..چطوره اینو منصرف نکنیم؟میتونه به ارتشمون کمک مالی کنه...
آگوستوس پرتقالی را که از خانه اول کش رفته بود از جیبش بیرون آوردن و سرگرم گاز زدن پوست آن شد.آنتونین جلو رفت و زنگ زد.
-کیه؟کیه؟کیــــــــــــــــــــه؟
-ماییم!
-شما کی هستین؟
-ما مرگخواریم!
-هووووم...اگه اینطور باشه منم مرلین کبیرم!مرگخوارا که از در نمیان تو!
آگوستوس درحالیکه دهانش پر از پوست پرتقال بود جلو رفت.
-خب ما ازنوع مؤدبشیم.لطفا درو باز کنین.باید در مورد مسئله مهمی حرف بزنیم.
یک ساعت بعد...-خب...الان اون سومیه...تو...تو نه، اون یکی...همونی که شبیه اسبه...کارت دانش آموزی هاگوارتز، مدارک تولد سنت مانگو و لیست اموال منقول و غیر منقول و...
آنتونین با عصبانیت چوب دستیش را بطرف آیفون جادویی گرفت، طوری که آستینش کمی بالا رفته و علامت شومش به وضوح مشخص شود.
-ببین ...هیچ مدرک دیگه ای نشونت نمیدیم...همین الان این در لعنتی رو باز میکنی یا...
در با صدای خفیفی باز شد...چهار مرگخوار شجاع برای انجام ماموریت وارد خانه شدند.
بیست دقیقه بعد:-ببین...چرا حرف حساب سرت نمیشه.ارتش سیاه جای دخترا نیست.منو ببین!بیست ساعت از روزمو تو اتاق شکنجه میگذرونم...بقیش رو هم تو اتاق تسترالها
...
-چه عالی!
-کجاش عالیه بابا...ارباب از ساحره جماعت متنفره.هر چی ماموریت سخت و وحشتناک و غیر ممکنه به ساحره ها میده.
-چه باحال!
-رسیدگی به نجینی به عهده ساحره های تازه وارده.هشت تاشون تا الان قورت داده شدن.
-چه هیجان انگیز!
مرگخوارا:
دو ساعت بعد...لانه سومین درخواست دهنده...آنتونین با تعجب به جانور مقابلش خیره شد.
-شما درخواست دادی؟
-هوم!
-ولی شما که هیپوگریفی!
-خب باشم!میخوام مرگخوار بشم.
آگوستوس پرتقالی به هیپوگریف تعارف کرد.
-خب شما چه کار مفیدی میتونی برای ارتش سیاه انجام بدی؟
هیپوگریف پرتقال را بلعید.
-نوک میزنم!
-کجا رو؟
-هر جا رو که ارباب دستور بدن!میزو، نیمکتو، درو،دیوارو،شماها رو!