بررسی پست شماره
178 آموزشگاه مرگخواری آیلین پرنس:
چیزی درباره طولانی بودن پستتون نمیگم.چون به نظرم از این مرحله به بعد دیگه شما سبکتون رو پیدا کردین.شما هم بهتره در مقابلش مقاومت نکنین.سعی نکنین حتما کوتاه تر بشن.سبک شما همینه.بهتره عوض نشه.
نقل قول:
ریموس با چشمانی وحشت زده که در آن لحظه بیشتر گرگی وحشت زده و به دام افتاده را تداعی می کردند نگاه ترسانش را به حرکت آهسته بلاتریکس که نزدیک و نزدیکتر میشد دوخته بود.
وقتی جمله هامون تا این حد طولانی میشه دو تا اشکال ممکنه ایجاد بشه.یکی اینکه احتمال اشتباه نویسنده بیشتر میشه.در مورد فعل و زمان و جمله بندی درست.و ضمنا خواننده ممکنه وسط جمله مفهومشو گم کنه.گاهی جمله های طولانی میتونن نوشته رو زیبا تر کنن.ولی گاهی بهتره به چند جمله کوتاه تر تقسیم بشن.اینجوری خواننده بهتر احساسات و فضا رو درک میکنه:
ریموس با چشمانی وحشت زده به بلاتریکس که به آهستگی نزدیک و نزدیکتر میشد خیره شده بود.نگاهش گرگی وحشت زده و به دام افتاده را تداعی می کرد.
اینجا دو قسمتش کردم.ولی نظر شخصی من اینه که اگه بازم کوتاه تر بشه قشنگتر و تاثیر گذار تر میشه.اینجا انجامش ندادم چون در اون صورت خیلی از فعلا و فاعلا رو باید عوض میکردم.کلا جمله ها عوض میشد.
نقل قول:
در این افکار غوطه ور بود که ناگهان موجودی کوچک و سرخ رنگ که به خودش شباهت بسیاری داشت(البته به جز دو شاخی که روی سرش روییده بود!) با صدای بلندی روی شانه چپش ظاهر شد.
خیلی خوب بود...در اوج جدیت و هیجان صحنه رو طنز کردین!
نقل قول:
افکت از جا پریدن مودی البته به همراه از جا در رفتن پای چوبیش و نتیجتا با مغز فرود آمدنش روی زمین!
خب!...دو کاری که معمولا از نویسنده ها میخوام انجام ندن.
1- توضیحات داخل پرانتز 2- شکلک چکش!
معمولا اشاره میکنم که از این دو مورد فقط در جاهای خاصی میشه استفاده کرد.
حالا اینجا جاش بود؟...بله!...اینجا دقیقا جاش بود.از هر دو مورد بجا و به موقع استفاده کردین.
قسمت شکلک های پشت سر هم خیلی خوب بود.از شکلک اصولا باید جایی استفاده کنیم که کلمات به خوبی نتونن منظورمونو برسونن.اینجا هم دقیقا همین شرایط وجود داشت.
نقل قول:
لودو دستم به ردات.نجاتم بده!
ما این نکته رو دیشب شکار کردیم.رفتیم بزنیمش تو سر ایوان...که گفت آیلین قبلا شکار و حتی ازش استفاده کرده!تیز بینی ویژگی بسیار خوبیه.
سوژه رو همونجایی که هست نگه داشتین!این نوع پیشرفته همون " درجا زدن" هست.وقتی در جا میزنیم نفر بعدی اصولا پست قبلی رو ادامه میده.ولی اینجا نفر بعدی نمیتونه بره جلو.باید سوژه کوچیک شما رو ادامه بده که اتفاقا سوژه خیلی خوب و جالبی هم هست.تنها نکته ای که دیدم و البته زیاد اهمیت نداشت آخرش بود.جمله آخر یه جورایی تاثیر سوژه تونو کمتر کرده. به نظر من بهتر بود این نقل قول رو اواسط پست انجام میدادین و آخرش به همون بحث عادی شیطان و فرشته ختم میشد.با وجود این خوب بود.
نقل قول:
نمی دونم چرا حس می کنم نوشته هام بدون خلاقیت و کلیشه ای شدن؟یه جورایی خسته کننده...شاید هم این فقط یه حس باشه!ولی کمی آزاردهنده است!
من هنوز فرصت نکردم چند پست شما رو بخونم که بتونم نظر درست تری بدم.ولی با خوندن همین یکی فکر میکنم شما اشتباه میکنین.نوشته های شما هنوز جالب و اتفاقا به نظر من خلاقانه هستن.کاملا طبیعیه که بعد از مدتی زیاد به نوشته های خودتون علاقه نداشته باشین.بعد از مدتی هم نوشته های خودتون و هم بیشتر سوژه ها به نظرتون تکراری و خسته کننده میان.این خودتون هستین که باید این حس رو از بین ببرین.وگرنه بعد از یه مدت دیگه علاقه تونو به نوشتن از دست میدین.مثل 99 در صد اعضای سایت! ولی اگه خودتون بخوایین و زیاد سخت نگیرین، هیچی براتون خسته کننده نمیشه.میتونین هشت-نه سال بطور مداوم فعالیت کنین!
...نمونه شو سراغ دارم!