1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )1- شاخ دراز رومانیایی
2- پوزه پهن سوئدی
3-شکم پولادی اوکراینی
4- زهر نیش پروبی
5- دندانه دار نروژی
2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )طول این اژدها به نه متر می رسد. فلس های زبر و نا صاف و چشم های ارغوانی درخشان دارد. برجستگی هایی که در امتداد پشت بدنش قرار گرفته بسیار تیز و برنده است.بال هایش شبیه به بال خفاش است و در انتهای دمش یک زایده میخ مانند پیکانی شکل به چشم می خورد.
اژدهای هیبرایدی اکثر مواقع از گوشت گوزن تغذیه می کند اما در حال حمل سگ های بزرگ حتی گوساله نیز دیده شده است.
خاندان جادوگری مک فاستی که قرن ها در هیبراید به سر می برد از روزگاران کهن مسئول رسیدگی به اژدهای بومی خویش را بر عهده دارند.
قلمرویش باید محدوده ای به به مساحت 160 کیلومتر مربع باشد!
3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )لونا از خستگی زیاد روی زمین ولو شد و با خود غرغر کرد.
- این پروفسور رز واقعا چی فکر کرده؟ چرا به ما گفته باید یه همچین جایی روی کرم خاکیِ شاخ دار تحقیق کنیم؟
و سپس بطری آبی از کوله پشتیش درآورد و شروع به سرکشیدن آن کرد که همان موقع صدای مهیبی باعث شد بطری از دستش بیفتد.
صدا خیلی به او نزدیک بود و لونا در حالی که خونسردی خود را از دست داده بود با پاهای لرزان از جا برخاست و با ترس اطراف خود را نگاه کرد.
صدا همچنان به گوشش میرسید اما اثری از صاحب آن نبود.
- این نمیتونه صدای یه کرم خاکی شاخدار باشه!
و بلافاصله بعد از گفتن این حرف، حرفش اثبات شد و در اولین نگاه فقط یک جفت پای باریک و ناخن های دراز مربوط به انگشتان آن جانور دیده شد.
لونا آهسته سرش را بالا آورد و در مقابل خود هیکل هیولایی سبز رنگ که بال هایش را باز کرده بود و دهانش باز بود و از دندان هایش آب میچکید دید.
- این ... این ... این یه اژدهاست!
اژدها که به نظر در حال بررسی لونا بود بال هایش را بست ولی همچنان دهانش باز بود و حالا آب دهانش بیشتر روی زمین میریخت، ریختن هر قطره مساوی با غرق شدن یک انسان حتی به اندازه ی روبیوس هاگرید بود.
اژدها قدم زنان به سمت لونا می آمد اما در نظر او انگار داشت به سمت او می دوید.
لونا لحظه ای به خودش شجاعت داد و چوبدستیش را کشید و در حالی که چشمانش را محکم بسته بود طلسمی را به سمت اژدها فرستاد اما هنگامی که چشمانش را باز کرد انگار نه انگار که طلسمی به او خورده باشد و هیولا در حال نزدیک شدن به او بود.
پس لونا با بیشترین توان خود شروع به دویدن کرد و لحظه ای بعد صدای قرچی شنیده شد، اژدها بطری را از روی زمین محو کرده بود.
نیم ساعت گذشته بود و حالا اژدها پرواز کنان دنبال لونا بود، لونا که خسته شده بود فاتحه ی خود را خواند و بی مقدمه ایستاد و چشمانش را به هم فشرد و دعای مرگ را خواند و منتظر مرگ شد که در یک لحظه ی باور نکردنی همه جا را سکوت محض گرفت.
هنگامی که لونا برای اطلاع یافتن از زنده یا مردن خود اطراف را نگاه کرد توده ای درست مقابل او روی زمین افتاد.
- دختر جان! کی گفته تو باید برای کرم شاخدار اینجا بیای؟
لونا تا ابد زندگیش را مدیون پروفسور رز بود.