هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۰:۴۱ جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۲
#51

1. لقب:
پــروانه جهنمی!

2. سابقه در ایفای نقش:
خودمم نمیدونم،کسی فهمید به منم بگه :دی

3. هدف شما از عضویت در کاراگاهان:
نــفــوذ به پشت پرده! :دی

4. آیا از «چیز» کینه قلبی دارید؟ شرح دهید:
مسلمـــاً!
چیز باعث مرگ پروانه ها میشه...

5. نظر شما درباره وزیر آمبریج و فرماندهی بانو هلگا:
اووف، این همه فرم پر کردیم گفتیم دیگه! چه قد این سوالو میپرسین!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲
#52
"دا لا لا" (افـکت روشن شدن تلویزیون های سامسونگ! )

تلــویزیون صــفــحه سفیــدی را نشان مــی داد که در وسطش یک هویج خودنمایی می کرد!

فــردی با صدایی که شبیه به غرش خرس بود گفــت:
-مــن مــیگم بــرفـک رو صحنه باشه! ازاین بـرفای گنده تو تو خوشم نمیاد!

و ناگهان در کادر تلویزیون بــرفـک هایی شروع به بندری زدن کــردند.

هــویــج شروع به تکان خوردن کرد و در همین حال صدایی گفت:
-آخه بـوقی، برنامه زنـده می خوایم پخش کنیم! فــکـ می کنن پارازیته! به خدا کانالو عــوض می کنن!

و دوبــاره صــفحــه سفیــد شــد.

- با اون گوله بــرفای تو کـلـه صفحرو ســیفــید می بینن، میرن کــــلـن تلویزیونو عوض می کنن!

و بــرفک هایی از سـمت راست کادر بــه طرف سمت چپ بـه حرکت در آمدند!

-دلشونم بخواد اصن، حــداقل این برفای دونه درشت من به یه دردی میخورن! تلویزیونای کهنه دور انداخته میشــن!

صـدای ترقی ناشی از طلسم بـرف زا به گوش رسید و این دفعه دوباره صــفــحه ســفــید شد!

- اصــن مـــن میگــم بــرفــک... یا قبول می کنی یا دماغــتو می کنما!

هویج از اینور صفحه سفید به آن طرف می رفت!

-دمـــاغــمو ول کن! بــوقی! دماغمو پــس بده!

- اهــم، اهـم! بــرنــامه زنـدس!

ناگهان موج بــرف در صحنه قطع شد و یـــک ساحره بـرفی بیــنـی به دست و یــک خـرس قطبی در ابعاد غول آسا در حال کشیدن همان بینی( هویج!) از میان آن همه برف نمایان شدند! ساحره برفی به سرعت به خودش آمــد و دماغــش را از میان پنجه های خـرس بیرون کشید و سر جایش گذاشت و گفــت:
-سلام بر همه بینندگـان عزیز! به بــرنامه روز های بــرفی خوش اومــدین،ما در حال هوای زمستانی که اتفاقا با خبر مهم امروزمون هم همخوانی داره در خدمتتونیم!

خــرس قطبی خیلی جنتلمنانه کراوات سفیدش را صاف کرد و با لبخندی به سفیدی برف رو به دوربین گفــت:
- بــلــه، در نهایـــت شادی و خوشحالی و بــرفناکی باید اعلام کنم که کودتای با شکوه بانو آمبــریج به پیروزی رسیده! و دولت آزادی و پرواز به طور رسمی سرنگون شد!

ســاحره بــرفی با ذوق زدگی گفت:
-دقــیـــقــاً، یعنی الآن همه در ارامشیم... دیگه به هیچ ساحره ای طلم نمیشه، هـیـچ برفی آب نمیشه، هـیـچ جادوگر سالاری ای وجود نخواهد داشت، ]ـیچ بستنی ا از شدت گرما نرسیده به دست ماست نمیشه! هیـچ کابینه ای تماما جادوگر نخواهد بود!

خــرس قــطبی اضافه کرد:
-هــیـچ خرسی بر اثر گرمای بیش از حــد نمی میره!

ساحره برفی تائید کرد سپس چوبدستیش را رو به دورین گرفت و گـفت:
همکارانمون، پیامک جادویی شمارو برامون روی صفحه نمایش میدن!
نقل قول:

ســلـام،
من سـپـیده حلزونی بیست و دو ساله از لندن هستم. شوهرم معتادی مـفـت خور بود که امروز بالاخره با افتادن در کوره جادوگر پزی شرش از سرمون کم شد و کـرم حلزون صــادر شد! بــا تشکر!


-خــیــلی خوشحال شدیم ســپــیده جان! با امید شنیدن خبر هایی به همین خوبی!

نقل قول:
بــا نام مرلین و بـرف و سرما و قندیل و یخ و بستنی و یخمک و پیست دیزین و شمشک و آب و هوای سرد دربند و نسیم ملایم آلـسکا و مارک میهن! سیمین شش ساله از شیراز هستم و نــظر خاصی نــدارم! :relac:


دســت اندر کاران برنامه:

نقل قول:
با سلام،
خانوم اسنو، شما دماغتونو عمل کردین؟!


ساحره برفی دستی بر هویج، هـمان دماغــش کشید و گفت:
- نـه خیر! بنده دماغم از همون اول اینقدر خوش فرم بوده!

سپس بعد از زوم کردن دوربین روی دماغش و زوم آوت کردنش ادامه داد:
-مــی بینیم که دولت ساحره سالاری همه مردم، اعم از آدمــیان، آدم بـرفی ها، خـرس ها و خرگوش های قطبی و... رو هم پشت خودش داره، قــدرت داره، و بــا اقتدار تمام بـر سرزمین های سفید پوش حکمرانی می کنه، سوال ما اینه که چه کسی می تونه این قدرتو شکست بده!

خــرس قطبی جواب داد:
-مسلـمــا هیچ کــس، بـه بخض ورزشی برنامه مــی رسیــم. پاتــیــناژ ورزش مــحــبــو...

"تــــق"
تلویزیون خاموش شد!



ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۴ ۱۶:۵۷:۳۲

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
#53
بنده از همین تیریبون سو استفاده کـــرده و ساحره جماعتو نصیحت می کنم که هیچ وقت دو نفرو به جون همدیگه نندازین!
آخر خودتونو داور می کنن، اونوقت تسترال بیار و کدو حلوایی بار کــن!

ســـوژه ایــن دوئل:
"انــتــقام"

تــوضیــحات کمی اضافی:
ســوژه ای به شــدت تکراری!
خــب دیگه دستتون بازه، انتقام میتونه به هر علتی باشه! اصــلــا هم کم توضیح ندادم!
+طنز و جـدی فرقی نمی کنه!

مهلت:
از امروز شنبه، بیست و یــکــم
تا دو شنبه هفته دیگه ســی ام!


+ هــمــدیگرو بکشین هم مهم نیست، راحت باشین! قول میدم سـر قبرتون یه پروانه سیاه آزاد کنم!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۱ ۱۸:۳۰:۱۲

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#54
وایییی،
عذر خواهی از تمام هافلیا! رفتم درستش کردم!
ممنون از اطلاع رسانیت رز!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#55
- نــیکــولاس کوپــرنیک جادوگر قــرن، نــیکــو براهه، یوهان کــپــلر... هــمــه و هــمــه کسانی بودند کـه ستاره شناسی را در عصر خود...

فــلـور با آهی روی دکمه ی قرمز وســیــله ی مـشــنگ فشار داد و با روشن کردن مشعل هایی که هر گوشه کلاس قرار داشتند، دانش آمــوزانش که در خواب به سر می بردند را بیدار کرد. البته به دانش آموزانش حق می داد، چه چیزی بیشتر از خوابیدن در کلاس گرم ِ تاریک پـس از آن شام های سنگین هاگوارتز در ساعت ده شب می توانست زندگی را شیــریــن کند؟!

"فــلـــش بک، حدود چهل دقیقه قبل!"

- خــب اگه با علوم مشنگ هارو کمی باهاش آشنا باشین، می فهمین این دستگاه تلویزیونه که توسط دانش اموزان و استاد خوبمون هلگا هافلپاف در اختیار ما قرار گرفته! قراره این جلسه با این وسیه کار کنیم!

و در همین حین دانش آموزان با ذوق و شوق بالش و پتویشان را مرتب می کردند!

"فلش فوروارد!"

فلوربا آهــی بلند تر که صدایش به کهکشان بغلی هم می رسید، گفـت:
-خــب، مثه که خـیلــی فکر بدی بود اوردن این وسیله مشنگی! هلگا که می گفــ کار می کن....ولی مثــ که به درد نخورد! پــس خودم درسو توضیح میدم...

- هــمــونطور که میدونین علم ستاره شناسی، فقط به فضا محدود نمیشه! به جادوگران و بزرگانی که مارو به این جا رسوندن هم مربوط مــیشه! دانشمندان ِ جادوگر بسیاری بودن که پاشونو در عـرصه نجوم گذاشتن و خدمات بسیاری انجام دادند! از جــمــله ی این دانشمندان، گالیله بــو...

بــا قطع شدن صدای ملایم و دلنشین ِ لالایی مانند ِ فلور که چشم ها را می بست و با دسیسه خواب هوشیاری را به سادگی می ربود ؛ اکثریت کلاس از خواب بــیدار شدند، جـز
.
.
آلبوس سوروس پاتر!

فلور به ارامی کنار آلبوس رفت و چوبدستیش را بر شانه های او زد و پــرسیــد:
-خــوابی؟

آلبوس پس از جهشی سه مـتری از روی صندلیش به بالا و برخورد به سقف و بازگشت به پایین، فــلــور را نگاه کرد و به سرعت جواب داد:
- نـه پروفسور، فقط دراز کشیدم!

فلــور:

دانش آمــوزان: :

و اینگونه آلبوس تا آخر کلاس روی یک پایش ایستاده بود که دیگر هوس خوابیدن و دراز کشیـدن به سرش نزند! فلور با لبخند ملیحی گویی هیچ وقفه ای بین سخنانش نیفتاده ادامه داد:
- گــالیــله بود! احتمالا همه شما نیکولاس کوپرینیک و گالــیــلرو می شناسین! شاید براتون حتی جالب باشه بدونین ادوین هابل هم یه جادوگر بوده! کــشــفیات این مردم و حتی منجمان معاصر تـَـر، مـثـل پروفسور سینسترا باعث شده علم ستاره شناسی در رده ی علوم مهم قرار بگیره!

سپس کمی به دانش آموزانش نگاه کرد تا مطمئن شود به خواب نرفته اند و ادامه داد:
- اما کشفیات این مردم در دسترس مشنگ ها قرار نمی گرفت، تا این که جادوگری خائن تمام این کشفیاتو در دسترس مشنگ ها قرار داد! و اینگونه الان تمامی مشنگ ها ادعای منجم بودن می کنن!

لینی، پــیــکسی درس خوان آبی پوش، ناگهان گفت:
-اوووم، پروفسور زنگه ها!

فلور با غم به ساعت نگاه کرد و همانطور که زیر لب درمورد "وسیله مشنگی" و "وقت" غر میزد اعلام کرد:
-تکالیفتون اینه بشینین بنویسین، این دفعه هم به بارم سوالات توجه کنین لطفا!

1. یک دانشمند و کَشفـَــش را نام ببرید!(6)
2. زنــدگی نــامه یا نحوه رسیدن آن دانشمند به موضوع کشف شده را بنویسید. (14) {نشینین واسه من فوق علمی کار کنین، تخیلتونو آزاد بذارین!}
3. طلسم، روش یا اختراعی بسازید یا پیدا کنید تا بتوانید سر کلاس بدون آن که کسی بفهمد بخوابید!(10) (توضیح دهید چطور ساختید، یا اختراع کردید!)

سوال امتیازی:
4. هـدف جادوگر خائن چه بود؟ تحریک کننده او برای قرار دادن این اطلاعات در دسترس مشنگ ها چه بود؟


- خــب دیگه، برین تو تختون بخوابین!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#56
"نمرات کلاس نجوم و ستاره شناسی"

بیــشــتر کم شدن نمرات بابت این بود که بارم توجه نکردین، آخه فـرزنـدانِ ستاره شناسِ پروانه ایــه مـن! واسه ســوالی که ده نمره داره نشستین دو خط نوشتین واسه سوالی که پنج نمره داره، یــه طومار! از نــظــر محتوا اکثریتتون خیلی خوب نوشته بودین، آیــم پراود او یــو آل! :)

هافلپاف:
بیدل آوازه خوان: 27

هلگا هافلپاف: 27

آلبوس سوروس پاتر: 22

مجموع:26

ریونکلاو:
لینی وانر: 30

آپولین دلاکور: 26
بـعـله مادرمان خوش اومدین، شما هم یکم بارمو نگاه می کردین بد نبود!

پادما پاتیل: 25
پــادما یکم با حوصله تر خواهر من! واست گفتم چه جوری بنویسی بهتره دیگه...

دافنه گرینگراس: 29/5= 30
دافنه احساس نمی کنی بعضی وقتا یکم خارج میزدی؟ O_o

مجموع: 30


گریفندور:

جسیکا پاتر: 21
واسه سوال پونزده نمره ای یه خط؟ آخــه یه خط؟!

آلیس لانگ باتم: 27
مــتــن تدریسو خونده بودی شما؟ O_o

مجموع: 16


پ.ن: ســوال اول همه خوب نوشته بودین! اما اولین کسی که درست جواب داد مادرمان بود! دیـه با تشکر از شرکتتون و جلسه ی بعد منتظرم و همینا...!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۲۱:۵۸:۲۸
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۱ ۲۱:۴۶:۱۱

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#57
"نمرات کلاس نجوم و ستاره شناسی"

بیــشــتر کم شدن نمرات بابت این بود که بارم توجه نکردین، آخه فـرزنـدانِ ستاره شناسِ پروانه ایــه مـن! واسه ســوالی که ده نمره داره نشستین دو خط نوشتین واسه سوالی که پنج نمره داره، یــه طومار! از نــظــر محتوا اکثریتتون خیلی خوب نوشته بودین، آیــم پراود او یــو آل! :)

هافلپاف:
بیدل آوازه خوان: 27

هلگا هافلپاف: 27

آلبوس سوروس پاتر: 22

مجموع:26

ریونکلاو:
لینی وانر: 30

آپولین دلاکور: 26
بـعـله مادرمان خوش اومدین، شما هم یکم بارمو نگاه می کردین بد نبود!

پادما پاتیل: 25
پــادما یکم با حوصله تر خواهر من! واست گفتم چه جوری بنویسی بهتره دیگه...

دافنه گرینگراس: 29/5= 30
دافنه احساس نمی کنی بعضی وقتا یکم خارج میزدی؟ O_o

مجموع: 30


گریفندور:

جسیکا پاتر: 21
واسه سوال پونزده نمره ای یه خط؟ آخــه یه خط؟!

آلیس لانگ باتم: 27
مــتــن تدریسو خونده بودی شما؟ O_o

مجموع: 16


پ.ن: ســوال اول همه خوب نوشته بودین! اما اولین کسی که درست جواب داد مادرمان بود! دیـه با تشکر از شرکتتون و جلسه ی بعد منتظرم و همینا...!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۲۰:۲۱:۲۱
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ ۲۱:۵۵:۳۶
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۱ ۲۱:۴۵:۰۵

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲
#58
نقل قول:
دوستانی که میگن هرمیون چیزی جز خرخون نیست؛ ینی خودشون از بس نتونستن خرخون باشن و یا از شوخی دارن همچین حرفی می زنن.

خرخونی با باهوشی فرق می کنه! هـــرمــیــون خیلی مــی خوند! کسی که اینقد می خونه و کتابو می خوره و به جایی نمیرسه یعنی واقعا مشکل داره خــب :|
بــاهــوش اون کسیه که یه بار میخونه بعد نتیجه گیری می کنه! به وسیله همین خوندن و نتیجه گیری یادش می مونه! فعل به فعل نمیشینه حفظ کنه، اصن به این نیازی نداره! به علاوه کسی که سر کلاس درسو گوش میده که دیگه بعدا نمیشینه درسو بخونه! میخونه؟ :|

هــرمــیــون چیزی جز یه خــرخون نبود!

اما اگه من جای هرمیون بودم، میزان ریسک پذیریمو می بردم بالا... نمیشستم فقط تو تالار کتاب بخونم! اونجا هاگوارتز بود، بعد از خوندن تاریخچه هاگ می رفتم به بررسی و اکتشاف می پرداختم!!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: قدرت جادویی من
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#59
نقل قول:
من از سن 4سالگی نوسط استاد محمد سپهبد که استاد فن ماورا هستند اموزش دیدم و حالا کارم از حس شیشم و پیشگویی گذشته...من خیلی کارا میکنم ،حتی تا حدودی میتونم دیگران را تا حدودی نحت کنترل خودم دربیارم...پدر یک مدیوم و مادرم یک پیشگوی قهار..منم که خودتئن حدس بزنید چه معجونیم...یک خواهر کوچک تر هم دارم که اونم قدرتمند اما به دلیل ترسش وارد این حرفه نشد و حالا به انتخاب خودش یک انسان عادی یا فشفشه س.
کسانی که اموزش میبینند باید تعهد بدند که از قدرتشون فقط برای خیر استفاده کنند در غیر این صورت سرپرست انها ایشان را از گروه خارج و مجازات میکنند...
کتاب های هری ظاتر هم به این دلیل من را جذب کرد که شبیه به واقعیت ذندگیم داشت...استاد سپهبد اکنون دیگر خیلی ضعیف شدند و به نوعی بازنشته شدند اما اگر علاقه داشته باشید من میتوانم چند تا از درسهای عمومی را به شما یاد بدم و بگم که هر کدومتون چه قدرتی دارید...


والا به ما گفتن بــایـد کمی تا اندکی ساکت بشیمو اینقد حرف نزنیم خــب... :دی
همین حرکت شما بر خلاف درس های ماهاس!
اگه میخواستین آموزش همگانی بدین این جا نمیومدین، اینجا اینجور حرفارو زدن فقط حکم ِ جلب ِ توجه داره! به علاوه، وقتی میگن لازم نیست اینجوری تو جمع صحبت کنین به این دلیله که مـلـت فقط فکر میکنن دیوونه ایــن، به جایی نمی رسین... 8-|


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#60
تکالیف:

1. یه رول کوتاه که وضعیت خودتون توی کودتای اخیر جامعه رو نشون میده بنویسین. (15امتیاز)

-خلاصــه ی خبر ها. کودتاچـیـان روی کار می آیند، وزیـــ...

-فــلــــــــــــور، چند بار باید بهت بگم گابریل شیر سرد دوست نداره؟!

فـلـور نگاهش را از تلویزیون برداشت و با خـشـم به زنــی که از زیر دو تن آرایش به او نگاه می کرد و زیر چهل و هشت تن زیور آلات کمرش خم شده بود خیره شد و با ملایمتی اشباع شده از تهدید گفـت:
- اونوقت چی میل دارن؟

زن بـا لحنی که گویی دارد با آدمی عقب افتاده صحبت می کند، گفت:
-شیر گرم، عزیزم! شــ یــ ــر گــ ر ــم!

فــلــور با عصبانیت سینی را از جلوی دختر بچه ای که لــبــخندی شیطانی روی لبانش نـقـش بسته بود برداشت، از روی زیر پایی او پرید و دوان دوان به سمت آشپــزخانه رفت تا برگردد و بقیه خبر را بشنود.

-فــلــور، ازروی پـــای گابریل نــپــر! اگه یه بار رو پاش بیفتی پاش بشکنه، چــه بوقی می خوای بخوری؟!

-چـشـم مامان. چــشم!
فــلــور که در عرض سـیـم ثانیه و نیم شیر را آماده کرده بود، سینی را جلوی گابریل گذاشت و جلوی تلویــزیون نشست و آماده شـنـیدن اخبار شد.

-خــبــر فوری، وزیـر گانت برکنار شــد... کودتاچیــان زوپـــســ...

-فــــــــــــلــــــــــــــــــــــور! شــیــر داغ؟! نمیدونی مگه بـچـم سرطان زبون می گیره؟ چه بلایی می خوای سر بچم بیاری؟

فلور بدون این که چیزی بگوید به سرعت لیوان شــیــر را از جلوی گابریل برداشت تا کمی شیر سرد به ان اضافه کند! اما ناگهان بـا زیر پایی گابریل با ســر به زمین برخورد کرد.

- جــــــــــــــــیــــــــــــــغ، عــزیــــز دلم!
.
.
.
.
- لـیـوانــِ خوشگلم، لیوان نازم! این لیوان هدیه عروسی بابات بود!

-مـامـان تو از بابام متنفری، فرستادیش تیمارستان! :|

-تو میدونی من همین لیوانو به چه زوری از حلقش کشیدم بیرون؟ هـن؟ هــان؟ هن؟

فلور همانطور که مادرش را از فرشی که به قول خودش به زور از اعماق وجودِ (!) عمه ی شوهر خاله ی دوست ِ دندان پزشکِ پدرش که هفت سال پیش دار فانی را وداع گفته بود جدا می کرد و سعی می کرد ساکتش کند تا بتواند اخبار را بشنود گــفــت:
-مــامــان خوشگلم! میرم گدایی پولشو میدم بهت! تازه با ســود!:|

-اِ ِ؟ واقعا؟ باشه گوگولی مگولی مامـــی.

-کودتا چیــان متشکل از دلــو...

-راستی می خوام سریالای ویزارد تی ویو ببینم، الآن دیگه شروع میشه... برو اون کنترلو بیار!!

چــنــد ثانیه بعد

-کــوزی، کوزه ی نــاز مــن! عشقم...

و اینگونه فلور آه و فغان کنان از پنجره بیرون پرید تا شاید در بیایانی، خیابانی جایی خبر را بشنود اما قبل از آن تنها صدایی که شــنــید فریاد مادرش بود که می گفت:
-فــــــــــــــلــــــــــــــــــور! پاتو نکوب زمین ما همسایه داریم!


2. با توجه به آموخته های تاریخیتون بگین که سرانجام این کودتا چی میشه؟ کدوم گروه پیروز میشه؟ چی بر سر اون یکی گروه و طرفدارانش میاد؟ (9 امتیاز)

با توجــه به آموخته های تاریخــی مــا مانـنـــد هـمـیـشـه وزیـر گـانـت شـورشـیتان را سـرکـوب میکند، اما چون زورش نمی رسد به قدرت منو و زوپسو HTml5 نمی تواند انان را مجازات کند فقط زندانیان پیشین را زجر می دهد!
در نتیجه زوپس نشینان در قلعه ی مدیریت می نشینند و همان جا سنگر می گیرند و فتوا صادر میکنند و ملت را به جهاد تشویق می کنند!

گروه خنثی ماجرا {رانده شدگان} هم دستی از سر رحمت و چیز بر سرش فرود می آید و خفقان می گیرد و تا آخر دولت آزادی و پرواز فقط حرف می زند و حرکت نمی زند!

ملت بی طرف هم مانند همیشه تو سری خور ماجرا تماشا می کنند و اتفاق خاصی برایشان نمی افتد!

از یک طرف اسمان برف میبارد و طرف دگر افتابیست و یک طرف هم برگ های پاییزه و شکوفه های بهاری رانده شدگان جولان می دهند و همه چی به خیر و خوشی با اعدام لودو بگمن به پایان می رسد!


3. به نظرتون خانواده ی غلام کدوم جبهه رو انتخاب میکنن؟ وزیرگانت یا وزیرآمبریج؟ (6 امتیاز)

شاید اگر چــنــد روز پیش بود مجبور بودیم یکی از ایــن دو گروه را انتخاب کنیم؛ یا آمبریج یا گانت!
یا زوپس یا چیز!
یا مدیریت یا پرواز!

اما امروز به دلیل وجود رانده شدگان و ستادشـــان خانواده غــلــام مسلما به سمت این گروه خواهد رفت، خانواده غلام مرحوم از این به بعد از دولــت پرواز و زوپس نشینان متنفر خواهد بود و مرگ را در عوض خفت و خواری ملحق شدن به این دو گروه ترجیح خواهد داد!
که از نـظـر این جاهلان هر دو این دولت ها به یک اندازه مقصر اند در مرگ این جــوان شادروان ناکام! ومیگویند رانده شدگان از آسمان برای این خانواده فرستاده شده تا انتقام خود را بگیرند!

و صد البته زوپـــس نشینان با این فتنه و آسوب مقابله خواهند کرد!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.