نقل قول:
- دابی یک کله ی کچل دید ... دابی یک عالمه مرگخوار دید ... دابی بیشتر از سی و سه بلد نبود شمرد ... دابی بد دابی بد
محفلی ها چوبدستی کشیدند و پس از شمردن سه شماره توسط مودی در یک اقدام هماهنگ ورد یکسانی را خواندند که در نتیجه ی آن...
...
- دهکی! چرا تکرار نمی کنین؟ یک، دو، سه، آوادا...
- اکسپلیارموس!
مودی پس کوبیدن دستش روی پیشانی با چشم جادوئیش چشم غره ای به
ملت گروه پشت سرش رفت و گروه هم متعاقبا یک قدم به عقب رفتند! همزمان در دوردست ها یک مرگخوار خلع سلاح شد!
- اینجوری نمیشه! بهتره استراتژی مونو عوض کنیم!
تدی از بین جمعیت پرسید:
- یعنی دقیقا چی کار کنیم؟
مودی دستی به سرش کشید و به فوج دشمن که از دور دیده می شدند نگاهی کرد. بعد از مکث کوتاهی قمقمه ی کتابی اش را از جیب پالتوی کهنه اش درآورد و جرعه ای از مایع درونش خورد.
- خب، استراتژی جدیدمون چیه الستور؟
جیمز این را پرسید و به صورت اطرافیانش که همگی مانند خودش مضطرب بودند نگاه کرد.
- خب، با این روحیه ی رشادت و قهرمانی که تو جبهه ی محفل میبینم...
- خب؟
- نرمش قهرمانانه!
جبهه ی تاریکی - تخت روان ولدک!- جسارته ارباب، حالا ما چجوری قراره نفوذ کنیم به مقرشون؟ یعنی چجوری می تونیم به یه خونه ی نمودارناپذیر...
لرد که با نوک انگشتانش سر نجینی را نوازش می کرد، با فش فش عجیبی مشغول گپ و گفت با دخترش شد.
مرگخوار مجهول الهویه که بشدت ضایع شده بود، بدون توجه به خنده ی حاضرین دوباره پرسید:
- جسارته ارباب،...
- بله، جسارته. اگر به سوالت جواب ندادم حتما صلاح دونستم جواب ندم، لزومی نداره دوباره بپرسی. ولی حالا که اینقدر عز و جز می کنی، بهت می گم. ما اقدامی نمی کنیم، صبر کن تا ببینی چطور خودشون به پیشرفت نقشه ی ما کمک می کنن!
________________________
آلبوس به خودا تقصیر من نیس! ولی خب عب نداره، کم کم سوژه رو اونوری که شوما گفتین هدایت می کنیم!