هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#51
با اعلام موافقت با تمام حرف های کراب من هم به آراگوگ رای میدم.


تصویر کوچک شده



پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۳:۳۵ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#52
واقعا الان متوجه میشم که عوض شدن بعضی چیز ها حتی رای دادن توی ترین ها رو هم سخت کرده!

خب... این پفک پایینی بالاخره یه حرف زد که من کلمه به کلمه و حرف به حرفشو قبول دارم...ا
ما خب بی شک مدیرا چنین آرایی رو مردود اعلام میکنن وقتی کسی ناظر نیست مطمئنا مدیریت آرایی که توی این بخش بهش داده میشه رو قبول نمیکنه.
لرد جدید هم با این که عملکرد قابل تقدیری داشتن توی این مدت اما هممون میدونیم که لرد بودن کار خیلی سختیه و مدتی طول میکشه تا ایشون جا بیفتن. نه برای مرگخوارا، چون فکر میکنم ما همه اینو قبول کردیم، منظورم اینه که این شناسه جدید برای خودشون جا بیفته و بتونن باهاش راحت باشن.طبیعتا وقتی این اتفاق بیفته سطح عملکرد ایشون خیلی بالاتر از چیزی که هست خواهد شد.
با این اوصاف... رای من لیسا تورپینه.
هممون میدونیم که خیلی از عضویت لیسا توی سایت نمیگذره. فکر کنم هشت ماهی باشه...
اما با این اوصاف نظارت خیلی خوبی روی تالار خصوصی ریون داره که با توجه به تجربه کمش توی این امر واقعا قابل تقدیره.


ویرایش شده توسط دلفی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۵ ۱۳:۳۸:۵۰

تصویر کوچک شده



پاسخ به: بهترین تازه وارد
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#53
دافنه مالدون.
پیشرفت خوبی داشته و بدون شک میتونه بیشتر از این هم پیشرفت کنه.
امیدوارم که شاهد فعالیت روز افزونش توی سایت باشیم و تازه وارد های با انگیزه و موندگاری مثل اون بیشتر به سایت اضافه بشن.
با آرزوی موفقیت برای دافنه عزیز.


تصویر کوچک شده



پاسخ به: بهترین نویسنده ی ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#54
بدون شک آراگوگ.
دلیلش واضحه... تغییرات کوچیک نمیتونن مسائل مسلم رو تغییر بدن.
رای من هم از همین قانون پیروی میکنه.
برای بهترین بودن مهم نیست که چه شناسه ای رو داری مهم اینه که از اون شناسه چه چیزی میسازی. و این بی شک قابل تقدیره...


تصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#55
یه فنجون نقد داغ و قند پهلو لطفا.
راستش احساس میکنم دلفی رو یکم به سوژه تحمیل کردم.نمیدونم درست فکر میکنم یا نه...
من اینطوری نیستم که هر پست و توی هر شرایطی دلفی رو به زور وارد کنم اما چون اخیرا سرم شلوغه و کمتر رول میزنم خواستم شخصیت دلفی فراموش نشه. چون طبیعتا چت باکس کافی نیست واسه این کار.


تصویر کوچک شده



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#56
آرسینوس از سویی در شرایط بسیار اسفناکی قرار داشت و از سویی باید در دفاع از نقابش بر می آمد.
حتی آراگوگ هم از وضع موجود خیلی راضی نبود.
-این بو میده. خیلی بو میده! زود نقابشو بجوشونین میخوام برم.

آرسینوس سریعا دست به کار شد تا مرگخواران را از این کار منصرف کند.
-نه نجوشونینش. اصلا اگه بجوشونینش مجبورین هر روز چهره پر ابهـ... چیزه زشت و کریه منو ببینید.

بله! آرسینوس برای حفظ جان نقابش دست به هرکاری میزد! حتی ترور شخصیتی خودش...!
مرگخواران به فکر فرو رفتند... هر چند آرسینوس منافع شخصی خودش را مد نظر قرار داده بود! اما خب... پر بیراه هم نمیگفت!
مسئله این بود! جوشاندن یا نجوشاندن!

آراگوگ عنکبوت صبوری نبود. آرسینوس هم آرسینوس معطری نبود.بلاتریکس هم به طبع بلاتریکس دلرحمی نبود.

-من خیلی مشغله دارم و به علاوه اعصاب بوییاییم برای شکار ها و کمین های بی نقصم احتیاج دارم. عجله کنید بجوشونید این نقابو!
-نه نجوشونین پسر بابا رو. چجوری میخواین هر روز صبح تو صورت من نگاه کنید؟ها؟ چجوری؟
-میجوشونیم و نگاه هم نمیکنیم.

بلاتریکس بعد از گفتن این حرف شروع به دادن دستورالعمل های بعدی کرد:
-آراگوگ بیا پایین... هکتور پاتیلتو آماده کن... دلفی خلوت تنهاییت آمادست؟

دلفی به هیچ عنوان راضی به نظر نمیرسید.
-نه نیست!
-آمادش کن.
-بیخیال! اصلا واسه چی؟
-خب... به نظر جای بدی برای حبس کردن یه سینوس بی نقاب نمیاد. اینجوری جلوی چشممونم نیست.

دلفی که حالا توجیه شده بود. از این ایده استقبال کرد:
-همینطوره.

دلفی مشغول شد. در چوبدستی را باز کرد و خلوت تنهایی اش را پهن کرد. وارد آن شد و از پله های زیر زمینش پایین رفت. قفل خاک گرفته سیاهچال اختصاصی خلوت تنهایی اش را باز کرد. و بعد بیرون آمد.

-انجام شد دلفی؟
-انجام شد.

حالا باید نقاب را میجوشاندند و بعد آرسینوس را به سیاهچال خلوت تنهایی دلفی منتقل میکردند.
"به نظر" ساده می آمد!



تصویر کوچک شده



پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
#57
خلاصه:رز ویزلی اشتباهی سر از یه گل فروشی مشنگی در میاره. از اون جا توسط یه مشنگ خریده میشه و به نامزدش هدیه داده میشه. از اونجا برای عیادت مریض سر از بیمارستان در میاره، بیمار مشنگ هم که از رز خوشش نیومده اونو میبره سر مزار پدربزرگش. درست زمانی که کور سوی امیدی پیدا میشه و دوریا بلک که مشتاقه مرگخوار بشه اونو پیدا میکنه و همه چیز رو به درست شدن میره یه مرد مشنگ اونو از اونجا بر میداره تا پولی خرج نکنه و همون گل رو برای مزار پدرش میبره .اما انگار رز اینجا هم اقبالی نداره چون مادرِ پسر مشنگ از رز خوشش نمیاد و به پسرش میگه که اونو از این جا ببره.
_____________________
سپس آرنجش را عمیقا در پهلوی پسرش فرو کرد تا میزان جدی بودن مسئله را واضح تر کند. پسر لبخند دندان نمایی زد، بعد رز را برداشت و خیلی نامحسوس از کادر خارج شد. هنوز خیلی دور نشده بود که صدای آژیر ماشین های پلیس را از پشت سرش شنید.
-ای بخشکه شانس!

سریعا روی زمین نشست و بسته های کوچکی را که توی جیبش بود به زور توی خاک رز فرو میکرد.

-آی آی! چیکار میکنی؟ دست به من نزن. میگم دست نزن مگه خودت خواهر و مادر نداری. آی مردم کمـــــــــک!

رز به سختی برگ و ریشه میزد تا خود را از چنگ مشنگ آزاد کند، اما مشنگ مضطرب تر از آن بود که متوجه حرکت کردن غیر عادی رز شود. صدای آژیر ها هر لحظه نزدیک تر میشدند. مشنگ که حالا کارش تمام شد بود برای اطمینان بیشتر چند باری خاک رز را فشار داد تا مطمئن شود چیزی معلوم نیست. رز ک دردش آمده بود با یکی از برگ هایش مشغول نوازش خاکش شد.
-من... من رز جادوییم. چطور جرات کردی؟ من مرگخوار مورد علاقه تر از لینیِ اربابم. ببین با خاک قشنگم چی کرد! همینجوری که نمیمونه. ارباب پیدام میکنه بعد به همتون آودا میزنه.

اما این آرامش موقتی خیلی طول نکشید. چون در همان اثنا تعداد زیادی مشنگ با لباس های یک شکل و چیز های شبیه به مسلسل وینکی رز و پسر مشنگ را احاطه کرده بودند.

-تکون نخور. گلدونو بذار پایین و بشین رو زمین.

مامور مشنگ به یکی دیگر از همکارانش اشاره کرد و گفت:
-بگردینش.

مامور شروع به گشتن پسر کرد. و رز با تعجب به آن ها نگاه میکرد.
-اینا چرا اینجورین. خب میخوای بغلش کنی بکن دیگه. این مسخره بازیا چیه...؟ اه ببین گیر کیا افتادم.

مامور ها چیزی پیدا نکردند.
-قربان چیزی نداره.
-امکان نداره خودمون دیدیمش وقتی تحویلشون گرفت. باید اونجا باشه...

مکثی کرد و به اطراف نگاه مشکوکی انداخت و نگاهش درست روی رز متوقف شد.
-گلدونو بگردین.

رز شروع به داد و بیداد و اعتراض کرد و برگ هایش را مشت کرده و در هوا تکان میداد.
-شما حق ندارین وارد ملک شخصی من بشین! دست نزن. میگم نکن.

مامور ها چیزی را که میخواستند پیدا کرده بودند. یکیشان سری به نشانه تاسف تکان داد و گفت:
-ببین گله چطوری میلرزه. گلو اینجوری داغون کرده ببین چی به سر آدم میاره.
-داغون خودتونین. رز جادویی به این خوشگلی... من اعاده حیثیت دارم.

مامور دوم ادامه داد:
-ببرینش. گلدونو هم ببرین بدیم پزشکی قانونی روش تحقیقات انجام بده.

سپس بدون متوجه شدن داد و فریاد های رز سوار ماشین شدند و به سوی اداره پلیس و پزشکی قانونی حرکت کردند. رز ترسیده بود. وحشت کرده بود. خوف کرده بود و بسیار هم هراسیده بود!
انگار حالا حالا قرار نبود بخت و اقبال به رز رو کند!


ویرایش شده توسط دلفی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۴ ۱۵:۰۲:۳۵

تصویر کوچک شده



پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۲:۲۲ یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶
#58
عه لینی اومده!
1- اون شناسه ای که دائم قایمش میکنی رو بگو... ماه که پشت ابرنمیمونه...پیدات میکنم اگرم نگی!
2-چرا پیکسی؟از اول پیکسی تو ذهنت بود؟ یا اتفاقی بهت گره خورد؟
3-پیکسی چیه؟این واقعا ذهنمو درگیر کرده خیلی گشتم چیزی نیافتم راجبش!؟
4-آدم مرتبی هستی یا شلخته ای؟
5-اگه بتونی نامرئی شی و هر جایی بخوای بری(فقط یک ساعت)کجا میری؟
6-اگر یه پول هنگفت پیدا کنی و صاحبش مژدگونی بده میگیری ازش؟
7-شکلات یا بستنی؟
8-گربه یا سگ؟
9-سیاه یا سفید(از نظر رنگ)؟
10-پیتزا یا همبرگر؟
11-جای شلوغ یا آروم؟
12-گیم یا آهنگ؟
13-خواننده و سبک مورد علاقت توی آهنگ؟
14-نظرت راجب هنر و کارای هنری چیه؟توشون فعالی؟
15-منو توی یه کلمه جمله توصیف کن!:دی
16-هوای بارونی یا آفتابی؟
17-بزرگترین ترست چیه؟
18-توی آینه نفاق انگیز چی میبینی؟خودت نه لینی.
19-دو تا قرص هست که یکیشون تو رو به آرزوت میرسونه ولی 10 سال پیر میشی و یکی دیگه تو رو با تجربه الانت میبره به پنج سال قبل. کدومو میخوری؟
20-اگه بتونی یه نفرو توی دنیا به آرزوش برسونی اون کیه؟ به جز خودت.
21-کدوم صفتای اخلاقی خیلی آزارت میده؟
22-چقد به لینی شباهت داری؟ از نظر اخلاق.
23-میتونی هر جای کتاب هری پاترو به انتخاب خودت عوض کنی. کجاشو عوض میکنی؟
24-جادوگرانو با چی عوض میکنی؟
25-بزرگترین سوتی زندگیت؟(اگر بزرگترین رو نمیتونی بگی اونی رو بگو که میتونی)
26-بدترین و بهترین روزت توی جادوگران؟با ذکر دلیل.
27-فکر کن یه سفر تفریحی برنده شدی که باید با یکی از اعضای سایت بری. با کی میری؟
28-اگر مجبور بشی تا آخر عمرت با یه غذا زندگی کنی اون چیه؟
29-بزرگترین اشتباه زندگیت؟
30-فیلمای مورد علاقت به ترتیب الویت؟
31-فکر کن هر جای تاریخ دنیا رو بخوای توی هر کشوری میتونی تغییر بدی.کجاشو عوض میکنی؟
32-چی بیش تر از هر چیزی عصبیت میکنه؟
33-تیکه کلامت چیه؟
34-الان با این حجم سوال نظرت راجب کشتن من چیه؟:دی

:دی خب دیگه فعلا چیزی یادم نیست. بازم یادم بیاد میام میپرسم:دی


ویرایش شده توسط دلفی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۱۲ ۱۲:۳۰:۲۰

تصویر کوچک شده



پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۶
#59
صرفا آرزو میکنم به عذاب سخت مرلینی دچار شی!
این چه رنگی بود برای تایپ؟ ها؟
واقعا این چی بــــــــــــــــــــــــــود؟
به نمایندگی از خودم و سایرین که از ذکر نامشون خودداری کردن:|...(و سایر کسایی که چشماشون رو در این راه آزار دادن!)


ویرایش شده توسط دلفی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۹ ۱۸:۱۳:۰۷

تصویر کوچک شده



پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲:۲۳ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶
#60
1- هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!
هعی... منو خلوت تنهاییم روزگاری داشتیم توی خونه ریدل! مگه میشه سابقه نداشته باشم؟

‎2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟
تفاوت:/ نه واقعا تفاوت؟ خب معلومه ارباب شخصیتشون قدرتمند تر از دامبلدور بود! تازه ارباب هورکراکسم داشتن!

‎3-مهم ترين هدف جاه طلبانه تان براي عضويت در گروه مرگخواران چیست؟
مهم ترینش اینه که جاه نمی طلبم. جامو می طلبم! آخه ارباب جای من کیف گذاشتین که این آرسینوس جامو نگیره.

4-به دلخواه خود يکي از محفلي ها را انتخاب کرده و لقبي مناسب برايش انتخاب کنيد.
سوروس اسنیپ:خیانتکار ملعون!

‎5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهي قادر به سير کردن شکم ويزلي هاست؟
علنا و عملا راهی نیست. باید بسوزن و بسازن.

‎6-بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟
میتونیم ده دقیقه با هکتور توی یه اتاق حبسش کنیم.زیر آوار له میشه خودش!

‎7-در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟
با نجینی؟ شوخیشم زشته! من و پرنسس دوستای صمیمی هستیم.

‎8-به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
اتفاق؟ اتفاقی نیافتاده! من چیزی نمیبینم!

‎9-يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.
عه! اینو یادم رفته بود! میتونن ریشای اینو بدن ویزلیا بخورن!



دلفى...دلفى!

تغيير چهره دادين!؟
نجينى، دلتنگ دوست صميميش شده بود.

خوش بازگشتين!
تاييد شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۸ ۱۵:۵۴:۵۱

تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.