هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: جک جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
در کنکور ورودی هاگوارتز شرکت کنید

محل گردهمايي اعضاي محفل ققنوس كجا بود؟
الف)* بالاتر از ميدان ونك- كوچه گلها- پلاك 1+12- طبقه بین دوم و سوم – منزل آقاي سيريوس بلك.
ب)* محل برپايي گردهماييهاي اعضاي اين محفل مثل مهمانيهاي دوره*اي، هر بار در خانه يكي از
اعضا بود. البته بقيه بايد شامشان را هم با خودشان مي*آوردند تا خرج ميزبان زياد نشود.
ج) در هاگزميد دور يك ميز مي*نشستند، سفارش نوشابه كره*اي مي*دادند و اس ام اس های
بانمکی را که درباره ی ولدمورت برايشان آمده بود، براي همديگر مي*خواندند. هاي
د)** راستش دفعه اولي كه دامبلدور هري پاتر را به آنجا برد، شب بود، به همين خاطر نشاني*اش را ياد نگرفتم.
* بهترين راه مقابله با يك غول غارنشين چيست؟
الف)* به او پيشنهاد مي*كنيم به جاي دعوا، باهم مسابقه گل*كوچيك بدهيم. اما از آنجا كه پاي
غولها تا آن موقع به توپ نخورده، غول موردنظر مي*بازد و چون در مرام و روحيه ورزشكاري من
هم كتك*زدن بازنده جايي ندارد، پس مي*روم خانه*مان!
ب) مقابله چيه؟ زود مي*روم و مامان*بزرگم را مي*آورم و غول موردنظر را نشانش مي*دهم تا مدام
نگويد كه غول و جادوگر و اژدها مال قصه*هاست.
ج)* اول*ورد «وينگا رديوم له ويوسا» را امتحان مي*كنم. اگر مؤثر واقع نشد سعي مي*كنم از ورد
«ماكارانو اسكايدو» استفاده كنم. اگر آن هم نتيجه نداد، سپر دفاعي درست مي*كنم. اگر هم
ورد سپر دفاعي را فراموش كرده بودم ،والدینم را می آورم تا حالش را بگیرند!
د)*** كاري ندارد كه، غول را گوشه ديوار گير مي*اندازم بعد با زدن كليك راست موس، منوي وردها را
باز مي*كنم و با انتخاب ورد تبديل كننده، غوله را به مگس تبديل مي*كنم. بعد با فشار دادن
دکمه های با مگس*كش او را له مي*كنم و مي*روم مرحله بعد. Altو f
** شعار هاگوارتز چيست؟
الف)* پيشگيري بهتر از درمان است.
ب)** تيم كوييديچ گريفندور، سرور تيم كوييديچ اسلايترينه!
ج)** شادي حق بچه جادوگرهاست، پس لطفاً درس معجون*سازي اسنيپ را حذف و به جايش زنگ
ورزش را زياد كنيد.
د)** هرگز كف پاي يك اژدهاي خفته را قلقلك ندهيد. خوشتان مي*آيد وقتي كه در خواب نازيد، يك اژدها كف پايتان را قلقلك بدهد؟!
* ويژگي ظاهري باسيليك چيست و اين موجود چطور آدم مي*خورد؟
الف)* اين موجود گردن درازي دارد، روي پوستش لكه*هاي سياه ديده مي*شود و غذايش هم برگ
درخت است. اِاِاِ...! اين زرافه را كي جاي باسيليك به شما قالب كرده؟
ب) به علت علاقه زياد اين موجود به تيم بايرن *مونيخ بالهايش قرمز رنگ است و آن*قدر از
بدبختيها، برگشت خوردن چكها، گرسنگي و فروختن اسباب و اثاثيه*اش مي*گويد كه اشك آدم
درمي*آيد و خودش به او پيشنهاد مي*كند: «بيا مرا بخور»!
ج)* اصولاً باسيليكها از روي دماغ بزرگشان شناخته مي*شوند، ما از وقتي همه*شان دماغشان را
عمل كرده*اند، مي*توان آنها را از چسبي كه روي بيني*شان خورده شناخت. در ضمن اين موجودات
سالهاست كه گياه*خوار شده*اند و فقط باغبانها و كشاورزان را مي*خورند.
د)* در مجموع اصلاً موجودات خوش*تيپي نيستند و محال است كسي آنها را با همفري بوگارت يا
تام كروز اشتباه بگيرد. آدمها را هم بدون روغن و نمك مي*خورند چون به*صورت ژنتيكي، كلسترول
همه*شان بالاست.
راه ورود به سالن عمومي گروه گريفندور چيست؟
الف)* بايد زنگ در را بزنم. اما چون قدم به زنگ نمي*رسد به بدعنق مي*گويم زنگ بزند، بعد خودم
با حداكثر سرعت فرار مي*كنم!
ب)* اول در مي*زنم. اگر كسي پرسيد رمز ورود چيه و رمز يادم رفته بود، مي*گويم مأمور گازم،
آمده*ام كنتور را ببينم. بعد كه در باز شد، سوت زنان مي*روم تو!
ج)** بايد به نحوي بانوي چاق موجود در تابلو را راضي كنم تا در را باز كند. بهترين راه هم براي
راضي كردن او اين است كه ببرمش جگركي يا بوفه هاگوارتز و به حساب خودم، مهمانش كنم.
د)* از دامبلدور كليد در ورودي را مي*گيرم و از روي آن به تعداد بچه*هاي گروه كليد مي*سازم و به
آنها مي*دهم تا اين دردسرها تمام شود برود پي كارش.
به نظر شما بهتر بود هاگريد با نوربرت (اژدهاي دندانه*دار نروژي) چه كار مي*كرد؟
الف)** بايد آن را به كتابخانه بچه*شاغلام اهدا مي*كرد تا همه بچه*هاي علاقه*مند بتوانند از آن
استفاده كنند.
ب)* بهتر بود نوربرت را به فرزندي قبول مي*كرد و او را به مدرسه مي*فرستاد تا در آينده براي
خودش دكتر يا مهندس شود.
ج)* اصولاً نگهداري حيوانات كار درستي نيست و هاگريد بايد او را در حوض پارك ملت رها مي*كرد
تا آزادانه براي خودش زندگي كند.
د)** لازم بود هاگريد يك بچه*اژدهاي ديگر هم پيدا مي*كرد تا نوربرت تك فرزند نباشد و مثل بچة ماجراهاي تك*فرزند آقاي احترامي، لوس و ننر بار نيايد!
پاسخها:
اگر بيشتر جوابهايتان گزينه «الف» است، بدون رودربايستي بايد بگوييم شانس شما براي جادوگر شدن، مثل احتمال جان پيچ بودن سوسيس ساندويچ ناهار فسقلي است! پس با قبول واقعيت سعي كنيد راه زندگي*تان را پيدا كنيد و فراموش نكنيد قبول نشدن در كنكور هاگوارتز پايان دنيا نيست.
اگر گزينه «ب» را بيشتر از بقيه گزينه*ها انتخاب كرده*ايد، احتمال قبولي*تان وجود دارد. البته با اين وضعيت احتمال اينكه در گروه اسلايترين بيفتيد، زياد است.
اگر گزينه «ج» را بيشتر از سه گزينه ديگر انتخاب كرده*ايد، به هاگوارتز خوش آمديد! فقط اميدواريم كنجكاويها و ايده*هاي نبوغ*آميزتان، شما را به سرنوشت فرد و جرج ويزلي دچار نكند!
اگر بيشتر پاسخهايتان گزينه «د» است بايد از خودمان بپرسيم با وجود اين همه تسلطي كه به داستانهاي هري پاتر داريد، نكند شما خود رولينگ هستيد و ما خبر نداريم؟!
منبع: بچه*ها...گل*آقا


فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۳۴ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
ارباب
حقیقتا کریه تر و بیریخت تر از این یارو پیدا نکردم. و البته این یارو واسه خودش شخصیتی داره در یک سریال که توضیحش در این مقال نگنجد. ممنونم از پشتیبانی شما و اینکه یه مقدار دیگه هم صبر کنیم، اگر ترتیب اثری داده نشد تهدید شما رو عملی کنیم. وزارتخونه رو از هری پاتر پس بگیریم و ننگ اکسپلیارموس را بشوییم.

نقل قول:

دوستان اگه چت باکس ندارین ایراد از فلش پلیرتون هست.


فلش پلیر آخرین ورژن رو هم داریم، بحث اینجاست که اصلا حوصله و رغبت پیدا نمیکنی این چت باکسو نگاه کنی.

نقل قول:

من خودمم چت باکسو ندیدم ولی جا داره بگم که هری پاتر عزیز دارن با سرور مکاتبه میکنن


یادمه خیلی وقت پیش قبل از عید هم همین حرف گفته شد یعنی خود هری پست زد و این مطلبو گفت. فکر کنم به فکر راه حل جایگزین باشید بهتره.




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
هری ک داشت به مغازه ها نگاه میکرد گفت
- ی فکری دارم رون.مگه امروز تولد هرمیون نیست؟
رون متعجبانه سرش را خاراند:
- آره خب هست که چی؟
- خوب میتونیم براش ی کادوی تولد بخریم پسر! اون مخ نداشته رو بکار بنداز ی خورده
رون اخمی کرد
- خیلی خب حالا!!تو هم پررو شدیا!!چی بخریم حالا؟؟
هری قهقهه زد
- وای رون ویزلی کبیر خشمگین میشود
و بعد با شیطتنتی معصومانه لبخند زد
- ی کتاب چطوره؟؟
رون گفت:
- محاااااااااااااااااااااله دیگه حالم از هر چی کتابه به هم میخوره
اما وقتی به هری نگاه کرد اخمی کرد
- تو منظورت این نبود که کتاب بخریم درسته؟
هری نیشخندی زد که رون را به یاد سیریوس انداخت رون موزیانه گفت:
- چی تو فکرته پسر؟؟
هری خنده ای کرد و او را به طرف مغازه حیوان فروشی کشاند..... ما میتونیم یک کادوی شیک بهش بدیم!!!
رون به فکر فرو رفت
-نمیدونم قیمت حیوون ی کم گرونه تو که میدونی هری.....
هری شانه دوستش را لمس کرد
-تو نگران اون نباش
رون که از خجالت صورتش به رنگ موهایش در آمده بود سرش را ب زیر انداخت هری وارد مغازه شد و دنبال حیوانی گشت که به درد هرمیون بخورد رون به دنبال هری وارد شد و به حیواناتی خیره شد که همه سعی در جلب توجه داشتند
نگاه هری به طرف یک جغد بسیار کوچک و بامزه جلب شده بود.رون به سمت هری رفت و نگاهی به جغد انداخت و گفت:
-این شبیه توپک سابق جینیه....آرنولد
هر دو خندیدند.و هری پاسخ داد:
-ولی بامزه اس باعث میشه حواس هرمیون برای یک ساعت از اون کتاب های تهوع اور دور شه
رون نگاهی به جغد انداخت و گفت:
-هی تو....نظرت راجع به کتاب و درس چیه؟؟
جغد هوهوی جیغ مانندی سر داد و پرهایش را ب هم زد...اگر جغد ها صورت انسانی داشتند میشد تصور کرد که اخم کرده است
رون گفت:
-به نظرم حالا که از کتاب زیاد خوشش نمیاد بخریمش
هری خندید
-میخریمش
و هر دو به سمت پیشخوان فروشنده رفتند
هری با لبخند پول جغد را پرداخت
ناگهان صدای فش فش بلند یک گربه و سپس نعره رون بلند شد
هری ب رون نگاه کرد
چته؟
رون نعره زد:
-مگه نمیبینی این گربه احمق پریده روی سرم و به گربه ای حنایی اشاره کرد که روی سرش بود.
هری قهقهه بلندی زد
- عاشقت شده رون
رون فریاد زد:
- خفه شو هری پاتر!
هری میخندید.
- بیا بریم
و به سمت درخروجی رفت رون با شدت گربه را به گوشه ای پرت کرد و به سمت در خروجی دوید
گربه دنبال انها امد رون که عصبانی شده بود با لگدی گربه را به آنسوی مغازه و به سمت پیشخوان پرتاب کردگربه فیشی کرده و دوباره خودش را روی رون انداخت رون ک در را باز کرده بود به وسط خیابان پرت شد و با سر از پله ها ب پایین پرت شد هر کس در آن اطراف بود به خنده افتاد.ساحره صاحب مغازه با عجله بیرون دوید و گفت:
-هی ...تو!!با اون گربه بیچاره داری چی کار میکنی؟؟
رون غر زد
- این هیولا رو از من دورکنید
هری در آن سوی کوچه ایستاده بود و از شدت خنده اشک در چشمانش جمع شده بود
صداها هرمیون را از کتاب فروشی بیرون کشید
- چ خبر شده؟
هری در حالی که میخندید گفت:
-رون...اون گربه....
وقتی هرمیون به آن سمت خیره شده و جلو رفت، گربه با دیدن موهای پرپشت و وزوزی هرمیون، فرار را بر قرار ترجیح داد.رون از کف کوچه برخاست و در حالی که غر میزد گفت:
- میخواستیم برای تولدت کادو بخریم
هری جغد را ب دستش داد
- ولی ظاهرا رون ی عاشق پیدا کرده
رون با عصبانیت گفت:
-خفه شو هری
هرمیون زد زیر خنده
- چ نازه
و جغد را نوازش کرده و به رون هری را در کوچه دیاگون تعقیب میکرد، خندید!!




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نسبتاً خوب بود. البته جای کار و خلاقیت داشتا. اما بحث خلاقیت ایجاد کردن خیلی جای کار داره و توی ویرایش پست های نفرات قبلی هم نوشتم. میتونی بخونی. به هر حال با ورود به ایفای نقش کم کم راه میوفتین.
موفق باشی.
تایید شد.


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۲۷ ۲۱:۳۶:۱۷

ریموس ویکتوریا را روی زمین انداخت.
- تو برای کی کار میکنی؟
هریت با پوزخندی سکوت کرد. مهم نبود چقدر شکنجه اش کنند،او نباید جواب میداد. باید تا جای امکان طول میکشید.پس از دو ساعت دردی متفاوت را در ساعد چپش حس کرد. سوزش نشان شوم.خندید
- من به سرورم خدمت میکنم.
صدای فریاد پرسی به گوش رسید
- گنجینه دزدیده شده.
ویکتوریا خندید
- زنده باد لرد سیاه


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
صدای باز شدن در مغازه ساحره پیر را از جا پراند!با وجود مغازه ایلوپز مدت ها بود که مشتریانش کم بودند.
زیر لب ناسزایی به ایلوپز گفت و از جایش برخاست.
هری که تا بحال پایش به این مغازه باز نشده بود،با تمرکز و نوعی بهت به همه جا خیره شده بود.....صدای غور غور و هو هو و میو میو همه جا را پر کرده بود،هری زیر لب گفت:به جهم حیوانات خوش آمدید
هرمیون گفت:هی هری بس کن دیگه!!این چه حرفیه؟؟چرا جهنم؟؟؟به نظر من که اینجا جای فوق العاده ایه
هری چشمش را چپ کرد:اوه اره حتما مث چند تا از اون کتابای فوق العاده ات
هرمیون چشم غره ای به اون رفت و گفت:منظورت چی بود؟؟؟
هری به رون چشمکی زد...هیچی بابا
هرمیون عصبانی از آن دو نفر دور شد و به گشت و گذار در مغازه مشغول شد،حیوانات زیبا و بی نظیر زیادی آنجا بودند و هرمیون محو تماشایشان شده بود.
هری به ساحره ای با موهایی آجری رنگ نگاه میکرد که معلوم نبود دارد چه بلایی بر سر جغد بدبخت زیر دستش می آورد.
هری نجوا کرد:اوهوی!!حیوون خفه شد زیر دستت!!!
ساحره سرش را بالا آورد و گفت:فک نکنم تو متوجه باشی من دارم چی میکنم پسر جوان ضمنا اگه فکر میکنی خیلی واردی بهتره اول موهاتو شونه بزنی!
هری خنده اش را در نطفه خفه کرد و عمدا چتری هایش بالا زد. چشمان ساحره با دیدن زخم هری گرد شد و هری اصلا به روی خودش نیاورد.
ساحره که قصد داشت وانمود کند هری را نشناخته به سمت هرمیون رفت و گفت:میتونم کمکتون کنم خانم جوان؟؟
هرمیون که به یک گربه نارنجی خیره شده بود من منی کرد....اون
ساحره عینکش را بالا آورد و به هرمیون خیره شد:مطمئنی؟؟ نمیخوای از نزدیک تر ببینیش؟؟
هرمیون محکم ایستاد:ببینمش
ساحره به سمت قفس گربه حنایی رفت به محض باز شدن در قفس گربه بیرون جهید و روی سر رون فرود آمد درست هم رنگ موهای سر رون بود
رون جیغ بلندی کشید و گربه را جوری پرت کرد که در اغوش هری افتاد هری هم جیغ کشید و گربه را زمین انداخت و شروع کرد دور مغازه دویدن
و هر دو فریاد زدند:اهااااااای کمک
هرمیون گوشه ای ب دور از هیاهو ها ایستاده بود قهقه ای سر داد و گفت: همینو میبرم
رون و هری داد زدند:تو اینکارو نمیکنی!!!
و رون ادامه داد:این هیولا خال خالی رو میخوره
هرمیون بی توجه به حرف های رون به سمت پیشخوان رفت و گفت:قیمتش چقدره؟؟
ساحره لبخند زد:10 گالیون
هرمیون به آرامی 10 گالیون به فروشنده پرداخت و گربه را از روی زمین برداشت و گفت:گربه ی ناز من
و سرش را نوازش کرد،کرو شنکش خودش را ب هرمیون مالید و رون خصمانه به انها خیره شد.


ـــــــــــــــــــــــــــــ
تقریباً خوب بود.
تایید شد.


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۲۷ ۲۱:۳۰:۳۱


پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
شنل نامریی هری رو، یه جورایی ، گاهی فکر می کنم بیشتر از همه چی به این نیاز دارم که مدتی از صفحه گیتی محو باشم و احدی هم دنبالم نگرده! یا لااقل بگرده و گیرم نیاره...




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
دوستان اگه چت باکس ندارین ایراد از فلش پلیرتون هست.

یا هم که از بیخ فلش پلیر ندارید.


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۶:۴۶ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
نقل قول:

آنتونین دالاهوف نوشته:
الان که دارم این پستو میزنم یاد بلیز مرحوم افتادم!(اینجوری میگم تحریک شه برگرده!) در کل جادوگر بیخودی بود(برای اینکه بیشتر تحریک شه!!) هر چند وقت یه بار از این پستا میزد ما هم میومدیم بش میگفتیم تو نشستی بیرون گود میگی لنگش کن! اینجاش ایراد داره اونجاش ایراد داره خودت هیچ کاری نمیکنی! اونم میگفت من مسئولیتی ندارم که کاری بکنم شما مدیرید باید رسیدگی کنید! مام اینجا نمیگفتیم ولی تو دلمون میگفتیم انگار داریم حقوق میگیریم که این توقع داره! حالا در کل خواستم بگم این چت باکس هیچ راهی نداره درستش کنید؟ بابا هری پاتر که بلده! یه اکسپلیارموس بزنه درستش کنه دیگه!


نقل قول:
جهت محکم کاری اومدیم حرفهای این دالاهوف مدال دار رو تایید کنیم.

چت باکس موقتتونو من یکی که کلا ندیدم!...ولی اونطوری که تعریفشو شنیدم کاربرد چندانی نداره.
چت باکس شاید ظاهرا زیاد مهم به نظر نرسه.ولی روح ایفای نقش سایته.
سایت الان بی روح شده.حوصله آدم سر میره.علاوه بر اینکه حرفهای ارباب تو دلشون جمع شده.مثلا من چند دقیقه اس که میخوام به آنتونین بگم "موجود زنده ای زشت تر و کریه تر از این برای آواتارت پیدا نکردی؟"...ولی زیر سایه شما نمیتونم بگم.
البته اینو با پیام شخصی هم میشد گفت.ولی هدف من تحقیر ایشون در انظار عمومی بود.

خلاصه اینکه...راست میگه!یه فکری بکنین.اگه سر در میاوردم با کمال میل خودم براتون فکر میکردم...ولی نمیارم!

در پایان تهدید میکنم که اگه چت باکس درست نشه از همین تاپیک به عنوان چت باکس استفاده کرده و سلام و احوالپرسی روزانه با تک تک مرگخواران رو در همین تاپیک انجام خواهم داد.


سلام
من خودمم چت باکسو ندیدم ولی جا داره بگم که هری پاتر عزیز دارن با سرور مکاتبه میکنن
چون فشار روی سرور خیلی بوده چت باکس حذف شده اگر گفتگوها نتیجه بده که هیچ اگر نداد میریم سراغ راه حل دوم که استفاده از یک سیستم دیگس !

موفق باشید.


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲:۱۶ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
جهت محکم کاری اومدیم حرفهای این دالاهوف مدال دار رو تایید کنیم.

چت باکس موقتتونو من یکی که کلا ندیدم!...ولی اونطوری که تعریفشو شنیدم کاربرد چندانی نداره.
چت باکس شاید ظاهرا زیاد مهم به نظر نرسه.ولی روح ایفای نقش سایته.
سایت الان بی روح شده.حوصله آدم سر میره.علاوه بر اینکه حرفهای ارباب تو دلشون جمع شده.مثلا من چند دقیقه اس که میخوام به آنتونین بگم "موجود زنده ای زشت تر و کریه تر از این برای آواتارت پیدا نکردی؟"...ولی زیر سایه شما نمیتونم بگم.
البته اینو با پیام شخصی هم میشد گفت.ولی هدف من تحقیر ایشون در انظار عمومی بود.

خلاصه اینکه...راست میگه!یه فکری بکنین.اگه سر در میاوردم با کمال میل خودم براتون فکر میکردم...ولی نمیارم!

در پایان تهدید میکنم که اگه چت باکس درست نشه از همین تاپیک به عنوان چت باکس استفاده کرده و سلام و احوالپرسی روزانه با تک تک مرگخواران رو در همین تاپیک انجام خواهم داد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۲۷ ۳:۱۷:۴۸



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۴۳ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
الان که دارم این پستو میزنم یاد بلیز مرحوم افتادم!(اینجوری میگم تحریک شه برگرده!) در کل جادوگر بیخودی بود(برای اینکه بیشتر تحریک شه!!) هر چند وقت یه بار از این پستا میزد ما هم میومدیم بش میگفتیم تو نشستی بیرون گود میگی لنگش کن! اینجاش ایراد داره اونجاش ایراد داره خودت هیچ کاری نمیکنی! اونم میگفت من مسئولیتی ندارم که کاری بکنم شما مدیرید باید رسیدگی کنید! مام اینجا نمیگفتیم ولی تو دلمون میگفتیم انگار داریم حقوق میگیریم که این توقع داره! حالا در کل خواستم بگم این چت باکس هیچ راهی نداره درستش کنید؟ بابا هری پاتر که بلده! یه اکسپلیارموس بزنه درستش کنه دیگه!



پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ دوشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۲
خب خودم میگم: چون ویکتور کرام و رون ویزلی با اون قیافه های مضخرفشون به اما واتسون نزدیک بودن
:kiss:


I Love Emma Watson but she don't know me ...

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
DANGER


I'm AWESOME


You are Not






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.