هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰
#61
یه آدم بیکار دیشب وقتی گلرت به سایت اومد با بابا بزرگ پرسی روی کله ی کچل ولدک ماست میخوردن !!!!



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۷ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰
#62
این پست من هم نقد کنید .
شما توی درخواست مرگخوار شدنم گفتید که رول هام خوبه اما من میخوام بهتر بشه .
راستی من همون باسیلیسکم !!!!



Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰
#63
آنتونین به طرف مغازه ماهی فروشی حرکت کرد و چند سوال از او پرسید که ماهی فروش از پاسخ دادن امتناع کرد . آنتونین که تازه یادش آمده بود یک جادوگر و یک مرگخوار است طلسمی را به سمت ماهی فروش فرستاد و سوالات را دوباره از او پرسید که در این هنگام ماهی فروش شروع به گفتن افسانه کرد.

_ در قدیم الایام گفته می شد یه جادوگر این هیولا رو در این دریا گذاشته و این هیولا نگهبان یه راه مخفیه که به گنجی عظیم راه داره . این دریا نفرین شدس و هر آدمی توش بره زنده بر نمی گرده و ما هم ماهی هامون رو تز این جا نمی گیریم . البته افسانه میگه ک فقط جادوگر ها میتونند برن توی این دریا و فقط وارث اون جادوگر میتونه گنج رو پیدا کنه .

آنتونین که متوجه چیز هایی عجیب شده بود ؛ جادوگر ، وارث ، فقط جادوگر ها میتونند برن توی دریا ، باسیلیسک ، گنج ، به یاد سالازار بزرگ افتاد . کسی که از ماگل ها بدش می آمد و وارث داشت به نام لرد ولدمورت ، میتونست با مار ها صحبت کنه و باسیلیسک داشت . او سریعا به نزد لرد سیاه رفت تا خبر رو به گوش او برساند .


_ارباب .... باسیلیسک .... سالازار .... گنج ..... وارث اسلیترین ....
_آنتونین ! کروشیو ! حالا درست بگو ببینم چی میگی ؟!
_ارباب !!! من از یه ماهی گیر پرسیدم گفتش که افسانه ای هست که میگه یه جادوگر این هیولا رو این جا گذاشته که از ماگل ها بدش میومده ....
_این رو ماهی گیر گفت ؟!!! مگه اون ماگل نبود ؟!!
_چرا ولی از حرف هاش این جوری برداشت می شد . اون گفت که فقط جادوگر ها میتونن برن توی دریا و مردم عادی نمیتونند . یعنی جادوگر از ماگل ها بدش میومده دیگه !!!
_خب !ادامه بده . جالب شد .
_گفته می شد که این هیولا نگهبان یه راه مخفیه که از گنجی عظیم نگهبانی میکنه و فقط وارث اون جادوگر میتونه گنج رو پیدا کنه . این طوری که بر میاد اون جادوگر سالازار اسلیترین بوده که از ماگل ها بدش میومده و میتونسته با مار ها صحبت کنه و هیولا نگه میداشته که وارث بزرگی داره که .....
_منم !!


ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۰ ۱۱:۰۸:۲۱


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
#64
قبل از جواب دادن به سوال ها :
کینگزلی :سنگ قبر رو جادوگرا هم دارن !!!
در ضمن اگه کینگزلی نمیدونسته که تلفن چیه پس چطور میدونسته شماره دادن چیه ؟!!!!

2. ليستي مناسب از اشیاي معمول مشنگ ها به همراه توضیح مختصری درباره آن شیء تهيه كنيد كه شامل 5 مورد باشد (15 نمره)

دی وی دی پلیر :
وسیله ای برای نگاه کردن و یا گوش کردن به چیزی که درون دی وی دی (که توسط سدریک توضیح داده شد ) است .

کیبورد :
وسیله ای که برای تاپیدن استفاده میشه (همون چیزی که زیر دستته !!!!! )

ای دی اس ال :
وسیله ای برای وصل شدن به اینترنت و ارتباط برقرار کردن با دیگران در دنیای ماگل ها !!(البته بلا نسبت شما !!! )

کابل یو اس بی :
وسیله ای برای انتقال اطلاعات به وسیله ی درگاهی به نام یو اس بی !!!
(مانند از موبایل یا وسایل دیگر به کامپیوتر و بالعکس )

فلش :
وسیله ای برای انتقال اطلاعات از کامپیوتری به کامپیوتر دیگر !!! (به وسیله ی همون در گاه یو اس پی )

سی پی یو :
وسیله ای که مغز متفکر کامپیوتر است و هیچ فردی در دنیای ماگل ها وجود ندارد که کامپیوتر یا لپ تاب بدون سی پی یو داشته باشد !!!!!!



3. در يك رول خیلی کوتاه به صورت طنز عكس العمل خود را در مقابل يك مشنگ كه در كوچه دياگون هاج و واج است و از شما كمك ميخواهد را شرح دهيد (15 نمره)

_خانوم!! خانوم !!
آندرو که تعجب کرده بود با تعجب به اطراف نگاه کرد تا متوجه پسر کوچکی شد که داشت او را صدا می کرد .
_ خانوم !!
_بله عزیزم !!
_اون ردا ها چیه ؟!! شبیه ردا های جادوگراست !!!
آندرو که متوجه ماگل بودن پسر شده بود گفت :
اتفاقا ردای جادوگراست !! برای بچه هایی مثل تو که می خوان جادوگر بازی کنن !!
_اون وقت اون علامت های روشون که عکس شیر و مار و گورکن و عقاب داره چیه ؟!!!
_ اون ها جادوگرا رو به 4 دسته تقسیم میکنه !! بعضی هاشون شجاعن ، بعضی هاشون درس (خر!!!!) خونن ، بعضی هاشون اصی..... یعنی چیز ..... با وقارن و بقیه سخت کوشن . حالا اگه دوست بیار ببرمت اون جا تا ببینی شون !
_حتما !ممنون خانوم !
...........................
در فروشگاه ردا فروشی :
...........................
_به به !! یه جادوگر کوشولو ی دیگه !! اسمت چیه ؟!!!
_ فردریش موهس !!!!!!
_خوب فردریش چند سالته ؟!!
_ 9 سال !!
_هنوز که 2 سال سنت برای رفتن به هاگوارتز کمه !!
_هاگوارتز ؟!!
او که این جدی را شوخی گرفته بود !!!! رو به آندرو گفت:
خانوم !! هاگوارتز کجاست ؟!!
_ بهع !! این چه جادوگری که نمیدونه هاگوارتز کجاست !!!
یه لحظه بیاین مادام .......... (اسمش چی بود ؟!!! یادم نیس !!!!)
و آن ها از بچه دور شدند !!
_این بچه ماگله !!
_ماگله ؟!!!
_آره ماگله !!
_چجوری اومده این جا ؟!!
_نمیدونم !!! فقط شماره ی باباش رو ازش بگیر بهش تلفن کن !!
_ تلفن چیه ؟!!!
اما قبل از این سوالش را تمام کند آندرو رفته بود !! و او مانده بودئ و یک بچه ی ماگل گمشده در دنیای جادوگری !!!!



Re: خواندن ذهن و چفت شدگی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
#65
2. دانش آموز اغتشاشگر شمایید! در یک رول سعی کنید ذهن خود را در مقابل هری چفت کنید و به او پاتک بزنید! به اعماق افکار و راز های خصوصی او نفوذ کنید و آبرویش را در کلاس ببرید! (30 نمره)


طلسم در آخرین لحظه که به سمت آندرومیدا می رفت به سر او بر خورد کرد و پاتر وارد افکار او شد !!
_آخ جون !! بالاخره یکی بهم گفت پسر !! واقعا من اگه پسر می شدم چی می شد ؟!! آی خداههههه ! هیچی !! چی می شد !؟؟ میتونستم دامنه ی شیطنتم رو افزایش بدم !!
_خانم بلک !! شما خیلی دوست داشتید پسر می شدید ؟!!
ملت : آندرومیدا ؛ پسر !!!
درون افکار آندرومیدا : ای وای !!! از فردا لینی و لونا و آرنولد و زنوف و همه مسخره م می کنند .!! حالا چی کار کنم ؟!! بزار یه حالی از این پاتر بگیرم !!!
و چوب دستی ریزش که به قیمتی گزاف خریده بود و زیر انگشت اشاره اش چسبانده بود را به سمت هری گرفت و طلسم را به صورت ذهنی انجام داد .
درون افکار هری :
_وای که چه حالی میده این دتانش آموز ها رو ضایع کنی !! بزار یه خورده دیگه حالشو میگیرم بعد درس رو ادامه میدم .
آنی که دید از این قسمت چیزی دستگیرش نمی شود به قسمت خاطرات هری و اسنیپ وارد شد و هری را دید که در دفتر اسنیپ بود و نمی توانست ذهنش را به روی اسنیپ ببندد و اسنیپ خواب هری را دیده بود . خوابی که منجر به مرگ سیریوس شد .
آنی رو به هری : مثل این که این چفت شدگی کار دستتون داده !! شما که حتی خودتون نمی تونید ذهنتون رو به روی اسمشو نبر و پروفسور اسنیپ ببندید چطوری می خواهید ما این کار رو انجام بدیم ؟!! نه شما واقعا خجالت نمیکشید ؟!
بر و بچس :
پروفسور که از شدت خشم رنگش مثل رب گوجه (!!) شده بود گفت : خانم بلک ؛ شما شنبه ی هفته ی بعد به دفتر من میاید تا تنبیهتون رو انجام بدید . بیست امتیاز هم از گروه راونکلاو کم میشه و الآن هم میتونید برید بیرون .
او به بیرون کلاس رفت تا انتظار بازخواست را بکشد.
بازخواست بچه های راونکلاو برای کم شدن بیست امتیاز حیاتی از گروهشان .
بیست امتیازی که می توانست باعث پیروزی گروهشان شود.



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
#66
. سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟

نپ !!!

2. سابقه ی عضویت در محفل؟

نچ !!

3. مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟

سیاها خوبن (!!!) سفیدا بد (!!!!!!!!!!!!!!!!!)


4. نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟

بیشتر آقایون بعد از یه سنی همین طوری میشن !! خیلی هم خوبه اگه به ما هم می اومد می رفتم با تیغ میزدیم ولی حیف نمیاد !!!!

5. بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

منفجر کردن آن . (طلسمش چی بود ؟؟!! )
6. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

امر ، امر ارباب خواهد بود .

7. به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

در جنگ هایی که داشتند از بین رفتند .

8. یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.

دسته ی هاون رو در بچگی به سمت کله ی پدر بزرگم که در خواب بود پرت کردم !!

9. نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بین کنید:

ریش:قضاوت این مورد رو به آقایون می سپاریم !!
طلسم های ممنوعه: پرتی گود اسپلز !!!(pretty good spells)

الف دال: مگه چنین چیزی هنوزم وجود داره ؟!!!!



آندورمیدای عزیز

نوشته های شما رو خوندم.یه پست ایفای نقش داشتین.با توجه به تازه وارد بودنتون واقعا خوب بود.همینطور پستهایی که در هاگوارتز زده بودین.اونا هم خوب بودن.

ولی متاسفانه با یه پست نمیتونم درباره شما و فعالیتتون قضاوت کنم.اولا باید بیشتر با نوع نوشته هایتون آشنا بشم، دوما باید مطمئن بشم فعالیت شما محدود به هاگوارتز نخواهد بود.
به نظر من علاوه بر هاگوارتز، فعالیتتونو در ایفای نقش اصلی هم کمی بیشتر کنین.

تایید نشد.




ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۱۲:۱۳:۳۰
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۲۱:۲۸:۱۷


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
#67
1. سه تعریف از پیشگویی ( بنا بر برداشت خودتان) بنویسید

1. حدس اتفاقاتی که در آینده می افتد
2. رفتن در حالت خلسه و دیدن آینده (مانند اقوامی که در هاوایی زندگی می کردند !)
3. گزارش اتفاقاتی که احتمالا در آینده می افتد با توجه به گذشته ی فرد .

2. یک رول طنز بنویسید که در آن خودتان پیشگویی اتفاقی که درون کلاس از آن صحبت شد را انجام می دهید


آندرومیدا به همراه لینی و لونا که ته کلاس نشته بودند مشغل صحبت بود.
_ امروز کلاس آتیش میگیره تقصیرش هم می افته گردن گودریک .
_خیالاتی شدی .از لونا هم بد تر !!
_یه دقیقه وایسا لینی !! گفتی تقصیرش می افته گردن گودریک ؟؟!!
_من ؟! نه !! گفتم تقصیر گودریکه !!!
_ لینی خانوم حالا میبینی که آتیش میگیره یا نه !!!
در افکار آنی :
_اگه نگرفت چی ؟!!
_میگیره !!
_حالا اگه نگرفت ؟!!
_باشه خب بابا سر ده گالیون . خوبه ؟!!
_و من هم پیش گویی میکنم تو امروز ده گالیون به من می بازی !!
_خواهیم دید !!
آندرومیدا در حالی که یک شیشه بنزین به دست داشت به سمت قسمتی از کلاس رفت که گازی برای درست کردن قهوه در آن قسمت قرار داشت و بنزین را بر روی زمین پاشید و منتظر گودریک ماند .
زمانی که گودریگ برای درست کردن قهوه برای گروهش آمد او گفت : گودریک !! کبریت داری ؟!!
_برای چیته ؟!!
_حتما کار دارم دیگه !! حالا داری ؟!!!
_آره بیگیر !!! ( )
_اگه میشه روشنش کن بده .
تق تق چق چق ( افکت روشن کردن کبریت !!)
_بگیر .
_دستت درست .
و کبریت را از عمد بد جو گرفت که بر روی زمین بیافتد !!
_ای وای خاک تو سرم !!
_چیزی نیس !! الان درسشتش میکنم !!
پروفسور که بوی دود را میان بوی ادکلن گوچی اصلش ( ) تشخیص داده بود به سمتی برگشت که آنی و گودریک بودند .
_اون جا چه خبره ؟!!
گودریک پشتش را کرد به آتش و گفت : هیچی نیست!!!
_از هیچی نیس که دود بلند نمیشه !! اونجا چه خبره ؟!!!
(در این قسمت ردای گودریک آتش می گیرد !!)
_اوی اوی !!!! سوختم !! باو یکی کمک کنه !!
و گودریک وسط زمین و هوا داشت جلز و ولزش در می آمد !!
_گودریک رو ببریدش درمونگاه و آندرومیدا تو هم همراه گودریک شنبه ی دیگه میای دفتز من تا تنبیه جدیدم رو روتون اعمال کنم که یاد بگیرید دفعه ی دیگه کاغذ دیواری اسپرت قشنگم رو خراب نکنید و بوی عطر گوچی اصلم زو از بین نبرید .
و ادامه داد : جلسه ی امروز تمومه !! بفرمایید گروهاتون !!
_رد کن بیاد ده گالیون رو !!
_ولی گودریک مقصر شناخته شد !!!!!
_ همراه با تو !!!! بده بیاد !!!
آندرومیدا با انزجار ده گالون رو انداخت بالا !
_دفعه ی دیگه هم از این پیشگویی نکن که برات ده گالیون خرج برداره !!!! بریم لونا !!
و لونا همچنان در این فکر بود که : چطوری لینی دو تا پیشگویی درست کرد ؟!! هم مو های من آتیش گرفت هم آنی بهش ده گالیون باخت !! نکنه اون واقعا یه پیشگو س ؟!! من کم کم دارم بهش ایمان می آرم !! نکنه ......


ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۱۱:۵۹:۴۳
ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۱۳:۳۸:۰۰


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
#68
تکالیف:

1- مواد اولیه بکار رفته در این معجون چیست. نحوه درست کردن این معجون را به طور مختصر بنویسید؟( 10 امتیاز)




ریشه ی اقاقیا 10 گرم
شیره لوبیای سوپوفوریوس
زهر نوعی مار کمیاب آبی
مقدار بسیار کمی آب

ریشه ی اقاقیای خرد شده رو در مقدار کمی آب که گرم شده در پاتیل می ریزیم . بعد از اون شیره ی لوبیا رو که با فشار دادن طرف صاف چاقوی نقره به اون ازش بیرون میاد رو در پاتیل میریزیم و 10 دور در خلاف عقربه های ساعت و 3 دور در جهت عقربه های ساعت هم می زنیم که رنگ صورتی روشنی به خودش میگیره .بعد از اون زهر مار رو در اون میریزیم که رنگ معجون از صورتی روشن به آبی تیره تغییر می کند و بخار سبزی از اون بلند می شه !! وقتی این اتفاق افتاد معجون آماده س .



2- مقداری از این معجون بطور تصادفی به دست شما رسیده و به شما این امکان را میدهد که فرد یا تعدادی را با این معجون مسموم کنید. رولی کوتاه در این مورد بنویسید؟( 20 امتیاز)

_ تد !! تد !!
_بله عزیزم ؟!!
_بیا غذا حاضره !!
_اومدم !!
_راستی امشب نیمفا اینا هم میان دیگه ؟!!
_آره گلم !!
در این موقع بود که فکری شیطانی به سر آنی (آندرومیدا) زد . _راستی یه معجونی جدیدن درست کردم غذا رو خیلی خوشمزه میکنه !! میخوای یه خرده ازش بریزی روی غذات ببینی چه مزه ای میشه ؟!!
_حتما !! غذاهای تو خوشمزه هست با اونم خوشمزه تر میشه(ای چاپلوس !! اگه خوشمزه هست پس معجون واسه چیشه ؟؟!!)


1/5 ساعت بعد
نیمفادورا و آندرومیدا در حال اعتراف گرفتن از ریموس و تد


_راستی ریموس !! قضیه اون روز رو برات گفتم که با ..... رفته بودم بیرون ؟!!!
_نه !! من چی ؟!! قضیه ی اون روز رو که با ... بودم رو برات گفتم ؟!! (......... = نام یک زن به سلیقه ی خودتون !!)
نیمفا و آنی (باهم) : چشممون روشن !!!!



Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰
#69
تكاليف عمومی:

1. رولی بنويسيد كه مربوط به تست دروازه بانی شما در كلاس كه در آخر تدريس مطرح شد باشه. اندازه، طنز يا جدی بودنش به عهده‌ خودتون. ( 15 نمره )

_نفر بعدی ، آندرومیدا بلک.
آندرومیدا سریعا سوار جارو شد که این باعث تعجب خودش نیز شد چون از اون طرف جارو افتاد !!
ملت:
درون افکار کینگزلی شکلبوت : این لوپین هم با این سلیقه ش !! مادر خانومش اینه وای به حال خانومش !!

بیرون افکار پروفسور شکلبوت :
_ اصلا هول نشو آندرومیدا !! دو تا نفس عمیق بکش بعد سوار جارو شو !!
آندرومیدا نیز همین کار را کرد و سوار جارو شد و جلوی دروازه قرار گرفت .

درون افکار پروفسور:
این طور که معلومه باید زیر پاش تشک پهن کنیم که یه وقت با سر نیاد پایین !! فکر کنم با اولین سرخگون کارش به درمونگاه بکشه !!
بیرون افکار پروفسور :

پروفسور شکلبوت اولین سرخگون رو به طرف دروازه انداخت و در اوج نا باوری ملت و خود آندرومیدا اون تونست اولین سرخگون رو بگیره !!
_آفرین آندرومیدا !! کارت خوب بود !!
_ممنون پروفسور !!
پروفسور دومین سرخگون رو پرت کرد ولی آندرومیدا که هنوز در اوج ناباوری بود و حواسش نبود که توپ رو بگیره خورد تو صورتش و با سر از رو جارو افتاد !!
ملت :
پروفسور دز پاسخ به ملت :
دوباره ملت :
درون افکار پروفسور:
از اولش گفتم باید تشک پهن کنیم ولی کسی گوش نداد !!!

2. چرا يك دوازه‌بان بايد از لحاظ روحی فردی قوی باشه؟ ( 5 نمره )


چون اگه نباشه مثل رون ویزلی میشه !! که با هر شعاری از طرف اسلیترینی ها مثل ویزلی سرور ماست دست و پاش رو گم می کنه !!! و هری بنده خدا مجبور میشه گولش بزنه !!!!


3. بيوگرافی يك دوازه بان كوييديچ رو بنويسيد. ( 10 نمره )

رون ویزلی

نام کامل : رونالد ویزلی
نام پدر : آرتور ویزلی
نام مادر : مالی ویزلی
سمت : دروازه بان
گروه : گریفندور
سن : حدودا 22 سال (سال های 85 - 86 شمسی هاگ رو تموم کرده )
رنگ مو : قرمز
وضعیت خانواده در کوییدیچ : خانوادتا کویدیچ بازی می کردند


ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۱۵:۵۳:۲۷
ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۱۵:۵۴:۰۶


Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
#70
_ رز !!! اون چیه ؟! عجب جذبه ای داره !! رز !!!!!
_بله مای لرد !!
_من این همه مدت داشتم واسه دیوار حرف می زدم ؟!! کروشیو رز !! حالا بگو ببینم اون چیه ؟!
_ چی چیه ؟!
_کروشیو رز !! همون چیزی که ایوان گرفته دیگه !!
_مای لرد من همیشه زیستم ضعیف بوده !!
_ بلا !! تو چی ؟! تو هم نمی دونی ؟!! با دیدن چهره ی بلا متوجه جوابش شد !!
_یعنی هیچ کدوم شما نمیدونید این چیه ؟! هر چی هست ارباب خوشش اومده !!خیلی هراس انگیز و وحشت ناک !! همچنین جذاب !!شبیه باسیلیسک سالازاره !! زود تر برین بگردین از توی یک کتاب زیست پیدا کنید این چیه و غذا چی می خوره !! شاید بخوام نگهش دارم !!!
مرگخواران (با هم) : نگهش دارید ؟!!!
_آره!!! شما مشکلی دارید ؟!!
_ نه !! بچه ها کسی مشکلی داره ؟!! نه !!! نه !!!
_ پس زود تر برید بگردید ببینم این چیه !!!
..................................................
در حمع مرگخواران :
..................................................
_ به نظرتون چی کار کنیم ؟!! اون نجینیِ .... کم بود حالا یه چیزی که نمی دونیم چیه و شبیه باسیلیسک می خواد نگه داره !!
_حالا چی کار کنیم ؟!!
_چطوری این شبه باسیلیسک (!!!!) رو از چشم لرد بیندازیم ؟!!
_باید یه کاری بکنیم تا به مشکلات مراقبت از این یکی دچار نشدیم !!!!
_من یه نقشه دارم !!
_چی؟؟!!
_ گوش هاتون رو بیارید جلو تا بگم !!!
............................................
next person !!!!!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.