هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ریتا.اسکیتر)



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴
#91
با کی؟

ا..ا..ا.. امیدِ جهان!

فلو، بدو‌ سوژه رو جم کن بریم سوژه بعدی!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴
#92
کی؟

عمه ی ایوان روزیه!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ دوشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۴
#93
سام علیکم!

با توجه به مشکلات شخصی من و هاگرید، واقعا وقت نمی کنیم به دوئل برسیم!
اگه ممکنه تا آخر هفته در خواست وقت اضافی دارم.. میدونم قوانین اینه که نمیشه وسط دوئل درخواست وقت اضافه کرد ولی اگه میشه با این درخواست موافقت کنید!
با تشکر!

پ.ن: هاگرید هم موافق وقت اضافیه.. باهاش حرف زدم! اما اگه بتونه همین امروز میاد اینجا و موافقت خودشو اعلام میکنه.


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۶:۴۸ جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۹۴
#94
همان موقع، رو به روی درب وزارت سحر و جادو!

-

ملت محفلی معترض به وزارت خانه با پلاکارد « هری قهرمان، آزاد باید گردد » به نقطه ی کوچکی که از دور دوان دوان نزدیک ـشان میشد نگاه می کردند.

-

ریتا اسکیتر، رهبر معترضان، هنوز هم پرچم های هری پاتر را میان محفلیون پخش می کرد و متوجه آن نقطه ریز نشده بود. اما ویزلی ای موقرمز از میان جمعیت راه خودش را باز کرد و خودش را به ریتا رساند.

- خانوم.. خانوم.. نقطه.. جیغ..

ریتا اسکیتر ویزلی را با یک ضربه کات دار به سمت مغازه ای شوت کرد و گفت:
- مزاحم نشو ویزلی.. الآن کلی کار دارم.
اما ویزلی جسور انگار به تیرک برخورد کرده بود و با سرعت به سمت ریتا بازگشت!
- خانوم.. نقطه.. ویبره میزد.. داره میاد..

این بار ریتا با دقت بیشتری، همان طور که مربی فوتبال محفل یادش داده بود، به ویزلی ضربه زد! ویزلی از بالای سَر خط دفاعی گذشت و با سرعت بسیار زیادی به سمت دروازه نزدیک شد. ممد پاتر که تا به حال تجربه دروازه بانی را نداشت، خودش را به سمت ویزلی پرت کرد. نفس در سینه ی هواداران ریتا حبس شده بود..

کات آقا.. کات!
کارگردان: این الآن یعنی چی؟ مگه فوتبال مشنگی بازی میکنید؟
نویسنده: خب تحت تأثیر این آقای گزارشگر قرار گرفتم یک لحظه!
کارگردان:
سه.. دو.. یک.. حرکت!


نفس ها در سینه حبس شده بود. ممدپاتر دستش را به سمت ویزلی دراز کرد و هر دو با هم به سمت دروازه پرت شدند!

- گُــــــــــل! گل برای ریتا اسکیتر.. بازی یک - هیچ به نفع ریتا اسکیتر تموم میشه!

در این میان نقطه که تازه به سایز اولیه برگشته بود و شبیه یک عدد دونده ی یونانی بود، دوان دوان به سمت ریتا اسکیتر آمد.

- مأمورا دارن میان!

با گفتن این جمله، دونده یونانی که بر روی پیراهنش نام « پتروسیا ماتروسیا تتروسیا روسیا ماراتن » حک شده بود، به زمین افتاد و نفس های آخرش را کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد! روحش شاد و یادش گرامی. مراسم تدفین این مرحوم، روز جمعه ساعت 9 صبح به وقت لندن، در مسجد جامع لندن برگزار میشود!

کات!
کارگردان:
نویسنده: باشه باشه.. آخه گالیون دادن که بگم اینو توی پست!
حرکت!


ریتا با دیدن جسم بی جان ماراتن و مأمورانی که از دور می آمدند رو به جمعیت فریاد کشید:
- جماعت، الفرار!


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۲۱ ۱۸:۰۵:۲۰

دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۴ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴
#95
سلام!
بازم چوبدستی من افتاد اینورا و اینجا پیدام شد!

ببین آلبوس جونم!
ما یه فامیل داشتیم به نام ویلبرت اسلین کرد شبستری. گفت قبل از رفتش یه نامه ای رو برات فرستاده راجب همون قضایا... همون کارا!
هیمن دیه، خواستم اون دسترسی منو بدی ببم جان که من برم تو آشپزخونه غذامو بپزم!

فعلن خدافظ!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴
#96
دیررررینگ... دیرررینگ.. دیررررینگ!

- اینجا دفتر سازمان حمایت از ساحره هاست! بفرمایید؟

- اِهِم!

- بله؟ میشه دوباره تکرار کنید؟ فکر می کنم تلفن ما خراب شده!

- فووووت.. فووووووت!

- مزاحم نشو خانوم یا آقای گرامی! البته هیچ مردی جرئت نداره اینجا زنگ بزنه!

- اونجا دفتر حمایت از ساحره ها مگه نیست؟

- بله، خودشه!

- خب به من چه!

- برو پی کارت ساحره آزار! برو تا نگفتم رد یابی کنن خط رو!

- خواستم بگم که اینجا دو تا فرم داره از سال قبل خاک می خوره! یکی بیاد تایید کنه بریم پی کار و زندگی ـمون!

بوووووووووووووق!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۹:۰۶ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴
#97
اینک من تست دادم..
بله، برای من هم یک عدد روباه نارنجی رنگ در آمد.


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۸:۳۴ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴
#98
جیگر، بکش کنار! اومدم!

اینجانب ریتا اسکیتر اصن حس فرم پر کردن را نداشته! اصن من به این سیستم مدیریتی آزکابان اعتراض دارم!
باشد کـ... اِ! بوقی ول کن می خوام جمله رو بگم! باشد که وزارت نـ...بوق بر تو ای کارگردان پشت صحنه! بزار بگم دیه. ته دِلَم می مونه ها! گفته باشم!

آیا شما با قوانین وکالتی آشنایی دارید؟ (نداشتید هم مهم نیست حالا!)
وکیل؟ بام؟ سقف؟ شیب؟ ننه سیریوس؟ من؟ ریتا؟ چی؟
فک کنم واضح گفتم که نه!

شما تا چه حد متهم مورد نظر (هری پاتر) را میشناسید؟
در این حد که اگه دادگاه این یارو تموم بشه، دادگاه من شروع میشه!

آیا شما میتوانید این متهم را از مجازات نجات دهید؟
به قیافم میخوره از این فداکاری ها و این چرت و پرتا؟ :|
اصن هدفم از اومدن اینه که دادگاه رو تا زمانِ بی پایان ادامه بدم که نوبت دادگاه من نشه! بعله.. من اینم!

راستی...
باشد که وزارت نباشد!
ته دلم می موند!

خدافظ جیــگـــَر!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: ☆⚀کازینو دو دانه لودر⚅☆
پیام زده شده در: ۱۷:۲۶ جمعه ۷ فروردین ۱۳۹۴
#99
دور تر از آنچه فکرش را میکنید! شاید هم فکرش را بکنید، مرلین میداند..

در میان بوق های ممتد و یک سره ی ماشین هایی که پشت ترافیک کلافه کننده ی محله فقیر نشین لندن منتظر بودند و زیر لب از هیچ فحش و ناسزایی دریغ نمی کردند،دخترکی بنفش پوش با قاصدک های سفید میان ماشین ها لی لی میکرد!
- دختر.. مگه کوری؟ پیاده رو برای تو ساختن!
دخترک در حالی که قاصدکی را فوت می کرد، گفت:
- امروز یه شرط بزرگ رو بردم داوش. مهم نیست بقیه کارا!

دخترک ایستاد.. رو به رویش خانه ای قدیمی بود! خانه شماره دوازده گریمولد! باید این خبر خوش را به همه میداد!

بیایم اینور داستان! جایی که..


درنگ درررنگ ددددررررنگ!

صدای پاتیل هایی که دانه دانه روی زمین می افتاد، هکتور را از اتاقش بیرون کشید!

- آرسینوس.. این سومین باره که با آپاارات هات مغازه رو به گند میکشی! من موندم که وزارت خونه چجوری تو رو قبول کــ.. اِ! لودو، تویی؟

-

- چرا اینجوری به من نگاه میکنی؟

-

- لودو؟ مطمئنی سالمی؟ چیزی شده؟ارباب فرستاده دنبالم؟

-

- لودو، داری کم کم ترسناک میشی.. نکنه تاثیر معجون آخریه؟

هکتور به آب دهان آویزان شده ی لودو که روی زمین میریخت نگاهی کرد! مطمئن بود که لودو از او چیزی می خواست! حال آنکه من و شما میدانیم لودو چه می خواهد و اینکه هکتور چه جوابی به او میدهد را در پست بعدی خواهیم دید!


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۸ ۱۲:۲۲:۴۵
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۸ ۱۲:۲۴:۱۴

دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ جمعه ۷ فروردین ۱۳۹۴
سیلام!

درخواست کیک خور رو قبول می کنم! باشد تا جوری بزنمش، جوووری بزنمش که دیگه به من نگه پشه! بگه ریتا!


دلتنگ آن گوشه گیر قدیمی!

به امید بازگشتِ سیریوس بلک

گوشه گیرم، باز گشت!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.