هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ چهارشنبه ۷ مهر ۱۴۰۰
#91
سلام لوسی عزیز بله قبول می کنم به مدت سه هفته خوبه؟


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۰:۰۶ چهارشنبه ۷ مهر ۱۴۰۰
#92
جیانا تصمیم گرفت به ایوا کمک کند. او از صبح داشت آنها را تعقیب می کرد و شاهد ماجرا بود.
-سلام.

همه چنان که سوسکی دیده باشند به هوا پریدند.

-یا مرلین کبیر تو اینجا چه کار می کنی؟
-هیچی اومدم یه کاری کنم ایوا دلش بسوزه، آخه دیگه تحمل دیدن این همه ...

لرد وسط حرف او پرید:
-اصلا به تو چه ربطی داره؟
-من خواستم از راه آسونش کمک کنم نمیخواین که هیچی.

ناگهان جیانا چوبدستی اش را بیرون کشید و حافظه همه افراد حاضر در اتاق را پاک کرد.

-خب اینم از این درست سه ماه رو پاک کردم دیگه خودتون میدونین.

مدتی بعد

لرد در حالی که با تعجب به اطراف نگاه می کرد پرسید:
-ما اینجا چه کار می کنیم؟ما کی هستیم؟

جیانا زد به پیشانی اش.
- ای داد اینو کامل پاک کردم انگار.

ایوانا ناگهان با دلسوزی شروع به سوال کردن از لرد کرد:
-شما خوبین؟

جیانا خوشحال شد.
-دست کم موفق شدم ایوا رو درست کنم.

سپس به سرعت از محل متواری شد.


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ سه شنبه ۶ مهر ۱۴۰۰
#93
طبق خبر های رسیده امروز ولدموت به سپا روشنایی ملحق شد چون دامبلدور چند وقتیه گم شده
او درباره این مساله چنین می گوید:دامبلدور کجاییییییییییییییییییییی! اینا منو کشتن ، اومدم سیاهشون کنم فکر کنم دارم دیوونه می شم.

با تشکر اگر کسی از مخفی گاه دامبلدور اطلاع داشت خبر بده هری پاتر دنبالش می گرده.
شماره تماس:15441687421984


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: ویلای صدفی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۰
#94
این بار دامبلدور فرود نرمی داشت. گرچه بعد ، از شدت گیجی دوباره زمین خورد! او کنار تخت پسری تقریبا یک و نیم ساله ایستاده بود ، با اولین نگاه او را شناخت!

-عصر بخیر هری!
-ادااااا
-اوه خدای من چقدر کوچولو بودی!

از بیرون صدای لیلی به گوش می رسد:
-جیمز ، عزیزم فکر کنم هری بیدار شده، میشه بری بهش سر بزنی؟
-البته!

در باز می شود و جیمز در حالی که چشم هایش از تعجب گرد شده اند به دامبلدور نگاه می کند.

- اوه پروفسور شما این جا چکار می کنین؟ریشتون چرا این شکلی شده و خیس آبین!

-عزیزم داری با کی حرف می زنی؟
-خب باورت نمیشه بگم!
-چی؟

لیلی هم دامبلدور را می بیند ولی به جای تعجب ناگهان میزند زیر خنده!

-خدای من! ببخشید پروفسور ولی ...
-ببخشید سر زده مزاحم شدم داستانش طولانیه!

هری را بغل می کند ولی همان موقع حس می کند که پیراهنش گرم می شود!

- هری! اوه خدای من متاسفم!
-هری!

دامبلدور که متوجه قضیه می شودسرخ می شود و هری را سر جایش می گذارد همان موقع پرتال دوباره او را می بلعد.جیمز از خنده کف زمین ولو میشود و هری هم بی خبر می زند زیر خنده. لیلی سرخ می شود!

-هری! آخه اون چه کاری بود ! جیمز یه چیزی بگو آخه!
-
-واقعا که!



اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۰
#95
سلام چشم ببخشید حتما . من به طرفم وفادارم قول میدم که باشم . تا می تونم هم پست میزنم تا بهتر بشم.
واقعا دوست دارم طرف روشنایی باشم هیچ وقت خودم رو طرف تاریکی تصور نکردم.

بابا جان این که الان رد شدی دلیل نمیشه یکی دو هفته دیگه بعد از یکم فعالیت باز درخواست بدی باز هم رد شی. برای اینکه به بابای پیرت ثابت کنی وفاداری و قول میدی که باشی، کمی فعالیت کن، چندتایی پست بزن و دوباره برگرد همینجا. منتظرتم.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۲۷ ۲۱:۳۳:۴۸

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۰
#96
کشف شبانه!

پروفسور مک گانگال با خمیازه ای کلاس را تمام کرد:

-خب بچه ها ... مشقتون هم همون که گفتم .

جیانا چند وقتی بود پروفسور را زیر نظر داشت. ناهارش را می خورد، که رز کنارش نشست و شروع کرد به صحبت:

-راستی جیانا مشق کلاس تغییر شکل رو انجام دادی؟
- آره انجام دادم ولی پروفسور خیلی زیاد مشق میده!
-به هر حال مشقش این بار کمتر بود.

جیانا سریع از رز خداحافظی کرد و رفت.رز متعجب و جا خورده سر جای خود نشست:

-عجب ! دوباره غیبش زد ، معلوم نیست این دختر چی تو سرشه!


جیانا با سرعت به سمت خوابگاه اسلیترین حرکت کرد، باید آلبوس را می دید.

-آلبوس میشه دوباره ازت شنل نامرعی کننده رو قرض بگیرم؟
-دوباره؟
-آره خب راستش این بار...
-جیانا اگه بخوای کاری کنی منم دوست دارم باهات بیام.
-خطرناکه منم اگه پیدا کنن نمرات رو به باد میدم.
-
-نگران نباش بابا کسی رو نمی کشم.
- گفتم که ، منم میام!

جیانا سعی کرد حالت چشم هایش رو مثل گربه چکمه پوش کند ولی به خرج آلبوس نرفت که نرفت!

- باشه بابا بیا ولی اگه چیزی شد پای خودت.دیر نکنی.
-

شب

جیانا توی تختش دراز کشیده بود. وقت اجرای نقشه اش بود. آرام بلند شد و شنل نامرعی کننده را توی کیفش گذاشت.

-آخ این چرا این قدر سنگین شده؟ آها یادم اومد اینم از این .

جیانا طلسمی را که روی کیف گذاشته بود تا از سرقت وسایلش یک جا جلو گیری کند را برداشت و راه افتاد.

-آلبی کجای؟
-اینجام بیا...
-این چیه؟
-خب فکر کردم حالا که خودمون رو تلپورت می کنیم ، بد نیست یکم شکلات هم داشته باشیم .میدونی که تاثیراتش چیه ...
-باشه ... اومد.

پروفسور مک گانگال آرام از راهرو رد شد.

-بریم.

جیانا و آلبوس در تاریکی و زیر شنل نامرعی کننده پروفسور را دنبال کردند .

-این جا که ...
- نه امکان نداره!

فلش بک


بچه ها از هاگوارتز خارج شده و با تلپورت خود را به همان مکانی رساندند که پروفسور رفته بود:

-رسیدم.

پروفسور وارد یک گیم نت ماگلی شد!

پایان فلش بک


-قبلا این جا ها اومدم ولی آخه ...
-نگاه کن.

در کمال تعجب آنها گروهی از مرگخوار ها را دیدن که آنها هم به گیم نت می رفتند . در بین آنها لرد ولدموت که به شکلی عجیب کلاه گیس گذاشته بود هم دیده می شد.

-آلبوس منو نیشگون بگیر.
-چرا؟
- می خوام ببینم خوابم یا بیدار.


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۹:۴۹ دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۰
#97
سلام منم می خوام عضو بشم میشه؟
همیشه طرف روشنایی رو دوست دارم ولی اگه قبولم نکنین میرم مرگخوار میشم

سلام فرزندِ بابا!
عرضم به خدمتت که، پست های جنابعالی تعدادشون برای بررسی کافی نیست، یعنی تعداد زیادیشون برای هاگوارتزن و من توی شناسه ی شما فعالیتِ سایتیِ قوی رو نتونستم پیدا کنم. این به این معنا نیست که فعالیتت ضعیفه، به این معناست که تعداد پست هات کمه. اما این مسئله به تنهایی باعث رد شدنِ شما نمیشه، چون اولین و مهمترین معیار من برای تایید اعضا در محفل، اینه که اون اعضا بخوان عضو محفل باشن. واقعا بخوان، و حاضر باشن براش صبر کنن. اما این مسئله که شما اگر اینجا قبول نشی میری مرگخوار میشی، چیزیه که یکی از خط قرمز های من رو رد میکنه، و اون هم وفاداریه.

خلاصه ی کلام، بنظر من میاد که زیاد برای شما فرقی نمیکنه عضو کدوم جبهه باشی، و هرکدوم زودتر به ثمر برسه برات کافیه. این برای من قابل قبول نیست، چون مهم تر از نحوه ی نوشتن برای من وفاداریه. بیشتر فعالیت کن، طولانی تر فعالیت کن. پست های بیشتری بزن و نقد بگیر، و واقعا روی این که میخوای عضو چه گروهی باشی فکر کن. بعد، اگر هنوزم میخواستی به ما بپیوندی، در های خونه ی گریمولد به روت بازه. اما برای فعلا، اجازه بده تاییدت نکنم.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۲۲ ۱۷:۱۸:۳۹

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
#98
فرستنده: جیانا ماری
گیرنده : دامبلدور

دامبلدور عزیز لطفا اینا رو جدی نگیر درس بهم فشار آورده.
از کجا شروع کنم که دلم خونه از دستت، تو یکم زیادی ... عجیب غریبی و خسته کننده ولی از عمو ولدی مولدی بهتری به هر حال.
تنها نکته مثبتی که توی تو دیدم ریشت بود! دلم از دستت پره بد جور ولی حیف که مدیر مدرسمی وگرنه چنین نشونه می گرفتمت که بری فضا سه تا چرخ بخوری!

چندان جادوگر قابلی هم نیستی ها ولی خوره کتابی مثل خودم. گریفیندوری هم که بله و ... دیگه نگم برات، نه بگذار بگم ... شاید شایدم نه. تو که اینقدر به خودت می بالی که دستور زبانت خوبه پس بگو الان چی گفتم.

اشتباه نکن مرگ خوار نیستم قصد تخریبت رو هم ندارم فقط اصلا دوستت ندارم. اگه ارتش دامبلدور بگن بیا با کله میرم توش ولی محفل رو با اکراه میام.آخه نیستی دیگه بی وفا یک سره جاهای دیگه ای.

خب چرت و پرت تمومه ...کتی بل اون رو نوشته بود، نمیدونم از کجا رمز رو گیر آورده و اومده سراغ نامه های من. دامبلدور عزیز من اصلا فکرام این نیست ولی دیگه برگه ای ندارم که برات بدم پس ببخشُم عامو.

ای بابا کاش مرگخوار بودم یه کروشیو نثارش می کردم ولی الان فقط مظلوم میشینم رفتنشو میبینم (البته یه مشت خوشگل نثارش کردم ولی کم بود).

یه سوال میشه جاسوس دو جانبه بود مثل اسنیپ؟ یعنی هم بتونی کتک بزنی و طلسم های ممنوعه ولی سفید و باحال هم بود؟

بازم ببخشید فعلا خدافظ.
اینم یه کیک برای عذر خواهی.


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
#99
جیانا از تمام شدن کلاس هم خوشحال بود و هم ناراحت، یکهو صدای پروفسور ملانی همه ی افکارش را بر هم زد.

- بچه ها کسی هست که نمره اضافه بخواد؟ از درس شما هنوز یه جلسه مونده ولی من باید به خاطر کاری که برام پیش اومده مدتی به جای دیگه ای برم . داطلب نبود؟

یکی از بچه ها با کم رویی پرسید:

-نم...نمره...دا....ره؟(نمره داره؟)

ملانی آهی از افسوس کشید و سرش را به نشانه موافقت تکون داد . کلاس پر از همهمه شد.

-من پروفسوررررررررررررررررررررررررررررررر!
-من!
-نه خیرم من.

جیانا دوست نداشت دخالتی بکنه ، کلی درس داشت که هنوز انجام نداده بود ولی بی تفاوت هم نموند . با سیلنسیو کلاس را ساکت کرد.

-جی تو داوطلبی؟
-من؟
-بله ... دیوار که نگفتم!
-چشم پروفسور اما...

ولی ملانی رفته بود.

-----------------------------------------------------------------------------------------------
جیانا به کلاس رسید ، نفس عمیقی کشید و وارد کلاس شد.

- خب بچه ها این جلسه براتون چیزی آوردم که غیر ممکنه که دربارش هیچی ندونین.

بچه ها ساکت شدند .

-چی؟

جیانا ادامه داد.

- از اونجایی که اینجا نزدیک جنگله من یکمی از گیاه های خاص و کمیاب از همین اطراف جمع کردم و آوردم . بعضی از اونا کشنده هستن و بعضی دارویی . برای مثال این ریشه گیاه آتشین خیلی از استرس ها رو برطرف می کنه ولی این سنبل آبی شب نما سمیه و برای فلج کردن شما یه قطره اش هم کافیه.

بچه ها از تعجب و ترس موهاشون سیخ شد.

-نگران نباشین من یه جدول بهتون میدم که گیاهان سمی و دارویی و معجون هایی که اثر اون سمی ها رو از بین می برن رو نوشته. نگران نباشین به کشتنتون نمیده!

جیانا برگه ها رو پخش می کنه و بچه ها خیالشون کمی راحت تر میشه. آرتیمیسا دستش رو بالا میبره:
-ببخشید جاهای خالی جدول واسه چیه؟
-خب سوال خوبی کردی جوابش تکلیفتونه.

تکلیف شما


1-شما باید گیاه هایی رو که بهتون میدم و مال هر کسی با دیگران فرق داره رو امتحان کنید بعضی از گیاها توی لیست هستن و بعضی نه. اونایی که نیستن رو، حالا از هر روشی سعی کنین بفهمین سمی هستن یا نه.(4 نمره)

2-اگه سمی نیستن برای چه بیماری هایی خوبه اگه سمی هستن خب چه معجون هایی خنثی می کنه اثراتشونو.(4 نمره)


3- جواب این معما رو پیدا کنید حالا به هر روشی و ربطش رو با تکلیفتون پیدا کنید: اگه دو رو با دو جمع کنید جواب ممکنه بیشتر از چهار بشه و شما رو به جواب برسونه.(2 نمره)


4-(نمره اضافه این اجباری نیست) چه درمانی رو از همه بیشتر موثر می دونید؟(1 نمره)

جیانا نفس راحتی کشید و کلاس را تمام کرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
پروفسور ملانی شما عالی بودین گرچه وسط ترم دوم اومدم ولی سوژه ها جذاب بودن در حد لالیگا . آرزوی سلامتی دارم برای شما، ای پروفسور زیبا!( خیلی نیاز به گفته واقعیه. )


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: قوی ترین ساحره
پیام زده شده در: ۹:۴۴ سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰
قوی ترین ساحره سفید قطعا هرمیون گرنجر
قوی ترین ساحره سیاه بلاتریکس لسترنج


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.