هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام پروفسور.
تکلیف من


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۷ ۲۱:۳۰:۳۴

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۱ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 30
آفلاین
سربازا... به خط!

بعد از بلند شدن صدای شَترقِ جفت شدن چکمه های نظامی، سرهنگ بدعنق و گند اخلاق همیشگی، با نگاه سرد بی روحش تک تک سرباز های ننه مرده ی پادگان رو از زیر نظر گذروند، تا بلکه بتونه اسباب تفریح دل مریضش و فراهم کنه!

از بین همه ی سرباز ها، البته سربازی هم پیدا میشد که اینقدر خنگ و کودن باشه که همیشه بند و آب بده و تا اخر روز مشغول پس گرفتن بندش باشه!
اون سرباز بیچاره کسی نبود جز یه چارلی چاپلین خنگ!
البته نه خود چاپلین! نه، این سرباز ما سیبیل های چاپلین و دوست میداشت و همین سبیل ها بود که از این سرباز یه چاپلین درست و حسابی میساخت!

-آهای سرباز! تفنگت و برعکس گرفتی!

چاپلین که انتهای صف ایستاده بود با فریاد بلند سرهنگ سریعا تفنگ قدیمی و وارونه اش رو راست کرد...
کاش نمیکرد!
سر تفنگ از دستان سرد و یخ کرده ی چاپلین لیز خورد و روی زمین ولو شد، از قضای روزگار تیری شلیک شد و کلاه روی سر سرهنگ رو به میله ی پرچم پشت سرش دوخت!

آخ که براتون نگم، بیچاره چاپلین به یک ماه کار اجباری، اونم زیرِ زمینِ پادگانِ نظامیِ محلِ خدمتش محکوم شد!
اون پایین مایینا پر بود از تونل های کوچیک و بزرگ و تاریک و بد بویی که چاپلین موظف به تمیز کاری اونها شده بود!
البت کارایی این تونل ها چی بود در این مقال نمیگنجد، باشد که پرهیزگار شوید!

یکی از اون روز های حصر زیر زمینی، چاپلین متوجه تونلی شده بود که تا به اون روز نه دیده بود و نه شنیده بود!
چاپلین حتی بیش از کل خدمت سربازیش و این پایین میگذروند ولی هیچوقت این تونل رو ندیده بود!
پس دسته ی جارو به دست و لنگ لنگ زنون راهی تونل تازه شکوفا شده شد که بلکه موشی چیزی ببینه تو اون گرسنگی و تحریم غذای زندونی ها، دلی از عذا در آره، ولی... چیزی جز مقداری آب سیاه رنگ اونم وسط یه سنگ بزرگ و بد ریخت توی یه تونل تنگ و تاریک ندید!

از قضایِ قضای روزگار، چاپلین که یه پاش از اون یکی پاش کوچیکتر بود لَنگی زد و به صورت وسط آب های سیاه رنگِ وسطِ سنگِ بزرگ و بد ریختِ تَه اون تونلِ تاریک و بد بو و بد رنگِ زیرِ زمینِ پادگانِ نظامیِ دور افتاده ترینِ مقرِ نظامیِ المان افتاد!
و قطره ای از اون آب سیاه وارد مجرای تنفسی چاپلین جَست که اون و به سرفه انداخت!

چاپلین که در حال خفه شدن بود مجبور شد تمام آب رو بنوشه تا بلکم زنده بمونه!

ولی خب دیگه همه میدونیم که اون ماده ی سیاه رنگ آب نبود و معجون سیاه رنگی بود که استاد کریچر ذکر کردن که همون منبع قدرتی بوده که ارباب ریگولوسشون کشف کرده که لرد ولدمورتشون قدرتش و از اون گرفته که بره سر وقت پسری که بعد ها به پسری که زنده ماند معروف شد و یه کم بعد هاش با هم دوئل کردن و کمی بعد ترش سایت جادوگران و ساختن که کریچر بیاد استاد هاگوارتزش بشه که ما توش شرکت کنیم که امتیاز بگیریم که گروهمون قهرمان بشه که مرلین میدونه حقشه...

بسه؟ باشه کجا بودم؟ آهان چاپلین معجون و خورد! یا به عبارتی نوشید!
میدونید من به شخصه معتقدم معجون رو هم میشه خورد هم نوشید! شما رو نمیدونم!

بله چاپلین معجون رو نوشید و از حال رفت!
یعنی همون جا شُل شد، وا رفت، بعد هم مرد!

تمام!





نه نه نه! صدای قلبش میاد! چاپلین به زندگی برگشت. هیچ حالت عجیب و غریبی هم نداشت که من بخوام براتون توضیح بدم، چاپلین همون آدم بدبخت و بیچاره ای بود که بود و هیچ اتفاق خاصی براش نیفتاده بود!
شاید معجون یاد شده صرفا سر کاری بود؟
بود؟

خیر نبود!

چاپلین سریعا از تونل های زیر زمینی بیرون اومد و رفت سر بخت سرهنگ کچله، کله ی کچل سرهنگ رو از بنا گوشش گرفت و توی چاه توالت دسشویی اتاقش فرو نمود. بعد هم آستین بالا زد و اسمش و گذاشت هیتلر و جنگ جهانی رو راه انداخت!
هیتلر جدید یا همون چاپلین قدیم میلیونها آدم و کشت اخرش هم خودشو کشت تموم شد رفت پی کارش!

البته بحث هایی وجود داره که این هیتلر ما یا همون چاپلینِ خنگِ قدیمیِ همون پادگانِ داغونِ محلِ خدمتش بعد از خودکشیش چند جایی از این گوشه کنار های زمین پیدا شده!
میگن لردولدمورت از همین راه به فکر درست کردن هورکراکس افتاده تا بعد مرگ دوباره زنده شه!

این یعنی اون معجونِ سیاهِ رنگِ بد بوییِ که فقط همون تو زیر زمینِ پادگانِ نظامیِ محلِ خدمتِ اون سربازِ قدیمیِ المانیِ که چاپلین بود شد هیتلر و زد جنگ جهانی راه انداخت و کلی آدم کشت و بعد خودش و کشت و بعد گوشه کنار این کره ی خاکی دوباره پیدا شد و تبدیل به الگوی لردولدمورت شد و باعث تولید هورکراکس شد و لرد و فرستاد دنبال کشتن پسری که بعد ها به پسری که زنده ماند معروف شد و اخرش دعوا شد وتوی دعوا دوئل شد و دوباره لرد کشته شد و هری پاتر معروف تر شد و رولینگ پولدار شد و جادوگران تأسیس شد و ادمای بیکاری (مثل من نوعی رو میگم دور از جون شما) نمایشنامه نویس شدن و واسه آدمهای کم شانسی که من شدم شاگرد کلاس معجون سازیشون و اوناهم مجبور شدن کل این مطالب عمیقا علمی و بخونن و نمره بدن و ما رو قهرمان کنن و جام بهمون بدن و که دوباره همین چرخه ادامه پیدا کنه تا یه روزی خسته بشیم! پیداه شده بود هم اکنون در موزه ی لوور پاریس نگه داری میشه و اسم زیبای چاپلین و هیتلرش کن و از آن خودش کرده!

(تذکر: این پست به شدت اعصاب خورد کن میباشد و توصیه میشود، خوانده نشده، نمره کامل و بدین ما که بریم تو گروهمون که یکی از اون گروه های چهار گانه ی هاگوارتزی که رولینگ تو کتابای هری پاتر گفتن و یکیش سبز بود یکیش آبی بود و یکیش قرمز و یکیش نمیدونم چه رنگی که از بالا اشاره میکنن سبز بوده و سبز خودش از رنگ های اصلی میباشد یا نمی باشد که نمیدونم و میتواند رنگ چمن های سبز بهاری حیاط بزرگ و تسخیر کننده هاگوارتزی باشد که در زمان چهار بنیان گذاری که روونا و گودریگ و سالازار و هلگا بودن تاسیس شده باشه و ما توش درس میخونیم، پزش و به دوس رفیقامون بدیم و آخر سال تحصیلی رو جشن بگیریم!)

سپاس از همراهی گرمتان



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 34
آفلاین
سلام پروفسور.
بفرماییداین تکلیف من(تالار جشن ها (بالماسکه ی سابق)شماره ۲۲۰)


Kind,Calm,smart
Be yourself and do not change your self in any way


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۰۵:۳۷ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۱ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

پومانا اسپراوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۹:۲۱ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰
از خانه گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین


نیستم ولی هستم

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

هافلپاف، محفل ققنوس

گابریل تیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۵ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۵:۲۹:۲۲ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
از کتابخونه
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
هافلپاف
محفل ققنوس
پیام: 558
آفلاین
وقت ناهار بود دانش اموزان سال اولی داشتند از کلاس ماگل شناسی برمیگشتند.
-اخیش... بالاخره تموم شد جاستین!
-اره بالاخره، میدونی گب الان می خوام بپرم روی صندلیه سرسرا و همینطوری پشت سر هم غذا تو دهنم بچپونم.
-اره موافقم.

بعد از ناهار
-خب الان چه کلاسی داریم گب؟
-معجون سازی با پرفسور هکتور
-عالی شد!
-چیه مگه تا حالا که توش شرکتت نکردی نکنه کردی؟
-خسته ام خب گب!
-تنبل خان بلند شو ببینم اندازه ی یه غول غذا خورده بعد میگه خستم!
- خیلی خب بابا!

گابریل و جاستین بالاخره به صف میرسند...
-چیشده که پرفسور هکتور کلاسو هنوز شروع نکرده؟
-نمی دونم معنیه این کاراش چیه؟
-مگه چیکارا کرده؟
این سوال جاستین بود.
-ههه اقارو چیکارا کرده ؟
-خب چیه مگه؟
-جاستین یادت نیست وسط سرسرا داشت اپرا کار میکرد؟
-اوه،الان یادم اومد .ممنونم گب که گفتی
-خواهش میکنم.
-دو تا خلین به خدا ههه ههه
-با کی بودی جوجه؟
-با تو اقای فیلچ هههه ههه
-میخوای با هم دوئل کنیم نه چون تنت خیلی می خاره
-دوئل نه بابا هنوز زوده واسه دوئل.
-هی هی جاستین ول کن اه جاستین به من نگاه کن!
-ولم کن گب
-یه فکری دارم فیلچ چطوره مسابقه ی رقص بزاریم ها؟
- مگه دختری؟
-اره
-ههه ههه باشه قبوله !
-جاستین داری ابرومونو میبری با این کارات!
-نگران نباش فقط تماشا کن.
-خب اول کی شروع می کنه؟
-کسی که نظرو داده دیگه نه ؟
-باشه حالیت میکنم..
-بکن
-اهان بیا ... چپ راست یکی جلو میام اینم از حرکت گردن یه اینطوری هم بکنم ...
-ههه ههه
-جاستین مرض داری میخندی میزنه لت پارمون می کنه به مرلین قسم!
-اه هی حرف بزن تو هم گب داریم حال میکنیم ها!
-باشه من رفتم جاستین ببینیم چی می...
-اقای گانت این چه کاریه؟
-اوفففف حالا اینطوری هم بیام ملانی بلک کجایی ببینی منو حالا همه منو ببی.....
پر..پرفسور!
-سلام اقای گانت با من کاری داشتین ؟
-س سسلام پرفسور

بله خوده خودش بود پرفسور ملانی بلک مدرس طلسم های باستانی!
-عرض کردم با من کاری داشتین اقای گانت؟
-نه،نه نه یعنی درواقع نه اصلا عبدا من به شما چیکار دارم اخه؟
-خودم هم نمی دونم ولی شنیدم اسم منو گفتین
-من؟ نه بابا مگه میشه ؟
-بله ،عرض کردم که شما اسم کامل منو تلفظ کردین!
-من میرم دیگه جاستین
-نه بمون نگاه کن چطوری تنبیه میشه
-اگه تو این بازی رو شروع میکرد...
-سلام بر نوگلان علم معجون سازی و اوه پرفسور بلک ... ام میشه دلیل زیارتتون را بهم بگویید؟





only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۸:۵۱ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام بر معجون ساز برتر اعصار، هکتور جان.

برای اجرای تکلیفتان، به خانه ی ریدل رفتم. جایی که خود شما در حلق فنریر گیر کرده اید.


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
از زیرزمین هافلپاف و خانهٔ شمارهٔ ۱۲ گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین


در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۴۱:۴۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
دو مورد رو لازم دونستم که اضافه کنم به توضیحاتم. که البته پستم رو ویرایش میکنم ولی برای کسانی که خوندن اینجا مینویسم!

اول اینکه طبیعتا من به انجمن های خصوصی دسترسی ندارم و پست های انجمن های خصوصی جز تکلیف به حساب نمیان!
دوم هم اینکه دقت کنید من تاریخ پستتون رو چک میکنم که حتما بعد از ارائه تکلیف من باشه. برای همین نرید یه پستی که قبلا زدین رو اینجا لینک بدین.

موفق باشید!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۰:۵۱ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۴۱:۴۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
تدریس جلسه دوم درس بسیار شیرین معجون سازی!


- نوگلان باغ معجون سازی، ای شیفتگان معجون پراکنی، جلسه پیش کلاس خیلی خوبی با هم داشتیم!

نوگلان مورد خطاب نگاه هایی به هم انداختن. اون ها نمیدونستن هکتور در مورد چی داره حرف میزنه. چون جلسه ی اول اصلا کلاسی برگزار نشده بود.

- امروز درسمون رو از همون جایی ادامه میدیم که جلسه ی قبل تموم شد. کی میدونه مهم ترین بخش یک معجون کدومه؟

خب بلاخره جادوآموزانی پیدا میشدن که هر جور شده خودشون رو به درس جلسه قبل برسونن.

- پاتیل!
- غلطه!

ملت با قیافه هایی پوکر فیس به هکتور زل زده بودن.

- نظر دیگه ای ندارید؟
- معجون؟
- جوابت غلطه ولی برای تلاشت یه شیشه معجون بهت جایزه میدم!

قطعا خیلی مایه خوشحالی فرد گوینده بود که معجون جایزه گرفته بود!

- از اونجایی که هیچکدومتون بویی از استعداد معجون سازی نبردین خودم میگم، مهم ترین بخش یک معجون دوایشه!

فرکانس ویبره ی هکتور با به زبون آوردن کلمه ی دوایش به شکل محسوسی زیاد شده بود.
- علاوه بر دوایش شما باید با اصول ویبره زدن هم آشنا بشید. دوایش بدون ویبره مثل معجون بی پاتیل میمونه. بنابراین همه از جاتون بلند بشین!

جادوآموزان چاره ای نداشتن اینجا کلاس هکتور بود و فرمانده کلاس هم اون بود. علاوه بر اون هیچکس دلش نمیخواست آزمایش کننده معجون های هکتور باشه. بنابراین همه از جاشون بلند شدن!

- با شماره ی سه شروع میکنیم.

هیچکس نمیدونست چی رو باید شروع کنن!

- یک...

همه متعجب به همدیگه نگاه میکردن!

- دو...

کل کلاس پر از پچ پچ بود!

- سه!

همه با دهن نیمه باز به هکتور نگاه میکردن که دستشو زده بود به کمرش و به شکل ریتمیک ویبره میزد!

- حالا همه با من! دو تا چپ... یکی راست... سه تا راست... دو تا اریب... حالا برعکس!

خب حداقل این کار کمی سرگرم کننده بود!

..........

تکلیف جلسه ی دوم:

یکی از هدف های اصلی از هاگوارتز اینه که ترس اونایی که کمی جدید تر از بقیه اومدن از نوشتن بریزه. این هفته میخوایم با هم تمرین نوشتن راحت رو بکنیم. بنابراین یکی از تاپیک های ایفای نقش رو انتخاب کنید و توش یک پست بزنید.
لینک پستتون رو حتما اینجا قرار بدین.
نکته 1: طنز یا جدی بودن سوژه محدودیت نداره.
نکته 2: سوژه حتما و حتما و حتما باید ادامه دار باشه و تاپیک های تک پستی مورد قبول نیستن!
نکته 3: لینک پستتون رو حتما باید توی این تاپیک برای من قرار بدین.
نکته 4 : به خودتون سخت نگیرید. شما قراره تو همین تاپیک ها فعالیت کنید بنابراین نگران این نباشید که ممکنه نتونید یا سوژه رو خراب کنید. با خیال راحت بنویسید و لذت ببرید.
نکته 4: پست هایی که حتی یکی از موارد ذکر شده توی تکلیف رو رعایت نکنن امتیاز دهی نمیشن بنابراین لطفا متن تکلیف رو با دقت بخونید!
افزایش توضیحات:
دو مورد رو لازم دونستم که اضافه کنم به توضیحاتم.
اول اینکه طبیعتا من به انجمن های خصوصی دسترسی ندارم و پست های انجمن های خصوصی جز تکلیف به حساب نمیان!
دوم هم اینکه دقت کنید من تاریخ پستتون رو چک میکنم که حتما بعد از ارائه تکلیف من باشه. برای همین نرید یه پستی که قبلا زدین رو اینجا لینک بدین.

موفق باشید!


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۴ ۱۲:۴۰:۵۴

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.