تق! مرلین کبیر ظاهر میشه...
الیور: اوه سلام جناب مرلین حال شما خوبه؟
مرلین: ممنان... به موجب این که من از آن بالا شما را مشغول به بازی دیدم تصمیم گرفتم که یک مسابقه تمرینی راه بیندازیم.. مخالفتی که ندارید؟
چو: اما تعدادمون نمیرسه ها!
مرلین: نگران نباشید. .جناب گریفیندور نیز به ما خواهند پیوست.
تق! گریفیندور ظاهر میشه...
گودریک: درود بر شما... من هم آمدم.. بهتره به دو تیم بشویم...
مرلین: خیلی خوب. من و سیریوس و الیور و گمنام و هری
گودریک: من هم با زاخاریاس و چو و ققنوس و اندرومیدا
مرلین: میتوانیم بازی را آغاز کنیم.. سیریوس و من مهاجم هستیم.. گمنام تو ضربه زن، الیور شما دروازه بان، هری شما هم جستجوگر
گودریک: خیلی خوب.. من و اندرومیدا حمله... ققنوس دروازه بان.. زاخاریاس ضربه زن و چو هم جستجوگر
هری و چو:
گودریک: بازی رو شروع کنیم؟
مرلین: بله بفرمایید.. به نظر شما بهتر نیست یک بلوجر داشته باشیم؟
گودریک: بله...
بازی شروع میشه...
همه:
هرگز نمیتوانی از کسی که تو را رقیب خود نمیداند ببری