سوژه جدید_ اوه . ساعت یازده شبه. دیگه باید پیداش بشه.
پوق...
_ سلام جناب وزیر. فکر کنم به موقع اومدم.
وزیر ماگل ها که از حضور ناگهانی اسکریمجیور شکه شده بود (هنوز عادت نکردی ) با دستپاچگی گفت : بله .. بله... و برای خوشامد گویی به وزیر جادو از پشت میزش بلند شد. بعد از سلام و احوالپرسی و اینا ، دو وزیر روی مبل های گران قیمت ماگلی لم دادند. اسکریمجیور گفت : خب . جناب وزیر . دفعه اولیه که میبینم شما با من کار دارید. چه موضوعی پیش اومده که شما فکر کردین جادوگران میتونن به دنیای شما کمک کنند؟
وزیر ماگل با خوشرویی و یه لبخند مصنوعی گفت : ما با کمبود اتوبوس مواجه شدیم. اتوباسای شرکت واحد دنیای ما در طرح شوتینگ ماشینهای فرسوده قرار گرفتن و بیشترشون باید به گورستان شرکت واحد بپیوندند. خب تا زمانی که اتوبوسهای جدید ساخته بشن و به بهره برداری برسن طول میکشه. من به عنوان وزیر ماگل ها از شما که وزیر جادو هستید رسما درخواست میکنم که چند اتوبوس به ما قرض بدهید.
اسکریمجیور که تا حالا به حرفای وزیر ماگل ها گوش نمیکرد و آب نبات چوبی دود میکرد با شنیدن قرض چند اتوبوس ، آب نبات چوبیش پرید تو گلوش و همینطور که سرفه میکرد و از دهنش دود میومد بیرون ، به سادگی وزیر ماگل ها میخندید. بعد از اینکه یه نوشیدنی از دست وزیر ماگل گرفت تا آتیش آب نبات چوبیش خاموش بشه گفت : شما اصلا از دنیای ما خبر ندارید جناب وزیر. در تمام بریتانیا فقط یک اتوبوس برای جابجایی جادوگران وجود داره که معروفه به اتوبوس شوالیه. و با دیدن گشاد شدن چشمهای وزیر ماگل بیشتر خندید و ادامه داد : البته این اتوبوس مثل اتوبوسای شما نیست که سر وقت تو ایستگاه نیست یا وسط راه پنچر میکنه و مسافرا رو معطل میزاره. تازه دلتون بسوزه جناب وزیر . اتوبوس شوالیه هم صندلی داره هم تخت. کولر هم داره. خلاصه یه خونه بزرگ متحرکه.
وزیر ماگل ها که نا امید شده بود گفت: پس یعنی شما هیچ کمکی نمیتونین به ما بکنین؟
اسکریمجیور با طعنه گفت : همین که ماگل ها زنده اند به خاطر تلاشهای جادوگرانه که نزاشته اسمشو نبر به مردم شما زیاد آسیب برسونه. وتو دلش گفت: بچه پر رو.
و ادامه داد : اما من نگفتم که به شما کمک نمیکنیم. همونطور که گفتم اتوبوس شوالیه یه اتوبوس معمولی نیست. شما میتونید مسیرهایی رو که به اتوبوس نیاز دارید رو به من بدین؟
وزیر ماگل ها که متعجب و خوشحال ، چهره اش بیشتر خز شده بود سریع گوشی ماگلی دفترش رو برداشت و به منشی با شخصیتش دستوراتی داد که اسکریمجیور به دلیل مشغول بودن به روشن کردن آب نبات چوبیه دیگری حرفهایش را نشنید.
بعد از یک ربع ...تق تق تق...
_ بیا تو.در باز شد و خانمی با شخصیت وارد شد. اسکریمجیور بدون اینکه دست و پاشو گم کنه به کشیدن آبنبات چوبیش مشغول بود ، چون فکر میکرد که منشی ماگل وزیر ماگل ( چه ماگل تو ماگل شد(چکش)) تغییر قیافه داده و از این ماسکای خوشگلی زده.:lol2: منشی یک برگ کاغذ بسیار با کلاس رو به دست وزیر ماگل ها داد و بدون هیچ صحبتی رفت.
وزیر ماگل ها بعد از نگاه به لیست مسیر ها ، کاغذ رو به اسکریمجیور داد و گفت : این مسیرهاییه که برای مدتی به اتوبوس شما نیاز دارن.
اسکریمجیور لیست رو گرفت و بدون نگاه کردن با غرور گفت : من تا فردا 8 صبح ، همه چیزو هماهنگ میکنم و به شما خبر میدم.
پوق...
و وزیر ماگل ها که هنوز عادت نکرده بود ، از آپارات وزیر جادو دهانش باز ماند.
***** روز بعد *****تق تق تق...
_ بیا تو.
خانم با شخصیت که یک سینی به ظاهر خالی دستش بود وارد شد.
_ از طرف وزیر جادو یک نامه دارید قربان.
وزیر ماگل ها مثل این ندید بدید ها پرید نامه رو قاپید و منشی که ترسیده بود سریع شرشو کم کرد.
وزیر نامه رو باز کرد خوند :
با سلام. اینجانب اسکریمجیور وزیر سحر و جادو به درخواست شما پاسخ مثبت داده و اتوبوس شوالیه را برای مدت تعیین شده در اختیار دنیای ماگل ها قرار میدهم. شما میتوانید طی اطلاعیه ای مشخصات اتوبوس شوالیه را که ضمیمه نامه است به اطلاع مردم خود برسانید تا با دیدن آن وحشت نکنند.
با احترام . اسکریمجیور.
مهر و امضای وزیر.
از اون طرف اطلاعیه ای بزرگ از طرف وزارت سحر و جادو در پیام امروز قرار گرفته بود که قسمت مهم آن بدین شرح است:
.... جادوگران و ساحره های محترم نباید در اتوبوس شوالیه جلب توجه کنند. در مسیر هایی که گفته شد برای مدتی با ماگل ها هم سفر خواهید بود و باید مانند آنها عادی رفتار کنید. ... و اینگونه بود که اتوبوس شوالیه در شرکت واحد ماگلی مشغول به کار شد.
=====
======
خب دیگه ادامه بدین.
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۲:۱۱:۱۴
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۲:۴۴:۵۱
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۳:۱۴:۵۶