خلاصه:
لرد که حوصلش سر رفته تصمیم میگیره بازدیدی از قسمتهای مختلف خانه ریدل بکنه.از آبدارخونه که وضعیت خوبی هم نداره بازدید میکنه و بعد از بازدید از شکنجه گاه بطرف اتاق تسترالها میره و اونجا با فلور و مونتگومری مواجه میشه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لرد با فریاد بلندی حرف فلور را قطع کرد.
-ساکت باشین.این چه وضعیه برای مقر حکومتی من درست کردین؟آبدارخونه که اونجوری بود.شکنجه گاه که اینجوریه.اینم از اتاق تسترالها.چرا اینقدر کثیف و بدبوئه؟شماها مطمئنین تسترالهای زبون بسته ارباب اون تو زنده هستن؟
مونتگومری دوباره ماسکش را به صورت زد و از لای در داخل اتاق را نگاه کرد.
-ارباب یه چیزی اون گوشه داره تکون میخوره.احتمالا یکیشون زنده مونده!:worry:
گستاخی مونتگومری باضربه مستقیم چوبدستی ارباب پاسخ داده شد.
-آخ....ارباب اینم دست کمی از کروشیو نداره.
لرد با دیدن ترک روی چوب دستیش از زدن ضربه دوم منصرف شد.
-درستتون میکنم.همه چیو درست میکنم.خوب گوشاتونو باز کنین.از این لحظه همتون اخراجین.
صدای فریاد مونتگومری و فلور به هوا بلند شد.
-ارباب این کارو با ما نکنین.ما خانواده دارم.هر شب همه چشم به راه ما هستن که یه لقمه نون براشون ببریم.همین دیشب یه نخودو چهار قسمت کردیم و هر کدوم یه قسمتشو به عنوان شام خوردیم.
دل ارباب از تجسم هیچکدام از صحنه های بالا به درد نیامد.ولی او نقشه های دیگری داشت.
-سکووووت!هنوز حرفم تموم نشده.همتون اخراجین...بعد دوباره همتون استخدامین.محل کارتونو عوض میکنم.مونتگومری...تو! از این به بعد آبدارچی مخصوص اربابی.فلور تو مسئول شکنجه گاهی.به بلا هم بگین مسئولیت اتاق تسترالها رو به عهده بگیره.یکی دو روز فعالیتتونو زیر نظر میگیرم تا ببینم چی میشه!