درب با صدای خشکی روی پاشنه چرخید و آیلین پرنس درحالیکه زاغ سیاهی پیشاپیش رویش پرواز می کرد وارد شد.ورود ناگهانی و بی مقدمه او به اتاق کنفرانس سبب شد تا صدای همهمه های موجود در اتاق بخوابد. سواحریون در سکوت به او که با گام هایی بلند خود را به میز کنفرانس می رساند خیره شدند. آیلین با سرعت پشت میز نشست و بی مقدمه پرسید:
- همه حاضرن؟
نگاه او بی آنکه منتظر پاسخی بماند چهره افراد حاضر را از نظر گذراند. آماندا با سردرگمی پرسید:
- میشه بپرسم چی باعث شد درخواست تشکیل جلسه فوری کنی؟
آیلین نگاهش را از صورت مرلین که در آن لحظه در حالت خلسه مانندی فرو رفته بود برداشت و به صورت مندی دوخت.
- چی شده؟مندی؟جدیدا به نت دسترسی نداشتی؟
آماندا سری به نشانه منفی تکان داد. آیلین دستی به موهایش کشید.
- خب پس جای تعجبی نداره.
لینی از درحالیکه با بی قراری روی میز ضرب گرفته بود از آنسو گفت:
- آیلین بی زحمت زودتر بگو چرا خواستی ما اینجا جمع شیم؟من واقعا خیلی سرم تو وزارت شلوغه ولی همه کارارو گذاشتم زمین و اومدم اینجا تا تو جلسه شرکت کنم.
آیلین که دیگر نشانی از خونسردی همیشه در چهره اش به چشم نمی خورد با صدای آرامی گفت:
- مشکل همینه لینی!وزارت!در عرض کمتر از یه ماه ما دوتا کودتا داشتیم...می دونین این یعنی چی؟
ساحره ها درحالیکه آه می کشیدند سری به نشانه مثبت تکان دادند. اما آیلین که ظاهرا از این تایید چندان خوشش نیامده بود با لحنی اندک تند ادامه داد:
- اتفاقا کاملا واضحه نمی دونین چی شده که می پرسین چرا گفتم بیاین اینجا!
آپولین خمیازه ای کشید.
- خب وزیر عوض شده به همین سادگی. ما که سرجامونیم!
آیلین نگاه مایوسانه ای به او انداخت و با لحن سردی گفت:
- بله فعلا سرجامون هستیم چون وزیر فعلی نه کابینشو معرفی کرده و نه مواضعشو اعلام کرده. ولی آپولین...فکر کردی اگه فردا وزیر جدید مواضعشو اعلام کنه ممکنه چه اتفاقی بیافته؟
آپولین پرسشگرانه به آیلین خیره ماند و چیزی نگفت. آیلین ادامه داد:
- ممکنه تا چند ساعت دیگه وزیر جدید به سادگی اعلام کنه اصلا به حضور سازمانی به اسم سازمان حمایت از ساحره ها نیازی نیست و با زدن دکمه قفل همه امون به کوچه منتقل بشبم!به همین سادگی و بعد از اون همه بدبختی که برای سرپا کردن سازمان کشیدیم. اگر هم به بقای سازمان اعتراضی نکنه فکر کردی به راحتی می ذاره منو و تویی که برای سرکار آوردن دلورس تلاش کردیم سر کار بمونیم؟همون کسی که با جامعه گرگینه ها و غول ها و دورگه ها مشکل داشته؟ فکر کردی تدی کاری رو که دلورس با ریموس تو زمان وزارت فاج کردو یادش رفته؟ در اون صورت من برای هر کدوم از شما چند سال اقامت افتخاری در پنت هوس آزکابانو تضمین می کنم!
جمیع سواحریون و مرلین:
مرلین در حالیکه به طرزی ناجوانزنانه از حالت خلسه بیرون کشیده شده بود نگاهی به اطراف اتاق انداخت. چنانکه گویی منتظر بود هر لحظه مامورین وزارت به درون اتاق بریزند.
- ولی من ساحره نیستم...من جادوگرم!من قبله این ملت هستم جد همه شما!همه شما در همه حالت به منو لوازم جانبیم متوسل میشین! امکان نداره....نه اونا نمی تونن با من اینکارو بکنن!اگه من نبودم رولینگ نمی تونست دنیای شمارو خلق کنه!
آیلین به آرامی گفت:
- مرلین عزیز!خودتو حرص نده... پیر که هستی نمی تونم بگم پیرتر میشی!ولی امکان بروز برخی عوارض ناگوار قلبی و عروقی هست!درسته تو جادوگری ولی عضو سازمان هستی و نکته مهمتر اینکه حتما طی این چند قرن عمر شندیدی که میگن سیاست پدر و مادر نداره!
مرلین درحالیکه به کمک ریش چند متریش می کوشید عرق پیشانیش را خشک کند زمزمه کرد:
- پس چاره چیه؟ این درست نیست... نمی تونه درست باشه...
مالی که برخلاف همیشه حاضر شده بود ملاقه اش را از خود جدا کند و در حال حاضر آن را روی میز قرار داده بود پرسید:
- منم با مرلین موافقم.چکار باید کرد؟من که دیگه دوست ندارم برگردم به خونه اون آرتور عشق مشنگی که زندگیمونو پر از وسایل مشنگا کرده بود!
آیلین نفس عمیقی کشید. ظاهرا داشتند به اصل مطلب نزدیک میشدند.
- ببینید من احتمالاتو بررسی کردم. به برگشت دلورس نمی تونیم چندان امیدی داشته باشیم. ظاهرا نصف اعضا و جوارح بدنش رو درآوردن و اگه شانس بیاره و زنده بمونه من فکر نمی کنم بدون کمک قادر باشه کارای خودشو انجام بده چه برسه به وزارت!خودم اول فکر کردم به دولت تدی اعلام وفاداری کنیم ولی چون ما جز اعضای کابینه دولت کسی بودیم که تد و پدرش دل خوشی ازشون ندارن بعید می دونم موفق بشیم نظر مثبتشو به دست بیاریم. ضمن اینکه فراموش نکنید که حدود هشتاد تا نود درصد اعضای این سازمان مرگخوارن درحالیکه تدی عضو محفله و در بهترین حالت همه مون رو میریزن تو کوچه تا بریم غاز بچرونیم و اوقات خوشی رو سپری کنیم! درحالیکه ما رسالت بزرگی رو شروع کردیم و واقعا حیفه که در آغاز کار و زمانیکه تازه تونسته سرپا وایسه شاهد نابودیش باشیم. من که نمی تونم نابودی حمایت از ساحره هارو ببینم.
ساحره ها و مرلین:
آیلین دستی به صورتش کشید.
- ما الان دو تا انتخاب بیشتر نداریم. یا خیلی مودبانه و محترمانه سازمانو رها کنیم و بریم به سوی خفت و خواری که طی قرن ها بهمون تحمیل شده یا... کمک کنیم تا مورفین برگرده سرکار!
با بیان عبارت آخر زمزمه های مبهمی از هرگوشه اتاق بلند شد. پادما با صدای زیری جیغ کشید:
- این امکان نداره. ما به سقوطش کمک کردیم حداقل منو چند نفر دیگه. فکر کردی برگرده سر کار چه بلایی سر ما میاد؟این اصلا عاقلانه نیست. من ترجیح میدم کمک کنم کس دیگه ای وزیر بشه!
چند ساحره با چهره های وحشت زده در تایید سخنان پادما سر تکان دادند. آیلین برای برقراری آرامش چندبار روی میز کوبید. با ملایمت گفت:
- حرف تو درسته.من هم که خودم توسط مورفین به این مقام رسیدم هیچ کمکی برای جلوگیری از سقوطش نکردم پس وضع منم چندان بهتر از تو نیست. اما در خصوص وزیر مجهول الهویه ای که می خوای بیاری سر کار فکر کردی کی باشه؟وقتی بنا باشه کسی به قدرت برسه باید حداقل وجود داشته باشه و مهمتر از اون اینکه پتانسیل لازم برای رهبری یه جریان به این عظمتو داشته باشه. ولی در حال حاضر نه چنین کسی وجود داره و نه تو این وضعیت آشفته زمینه برای ظهور چنین کسی فراهمه. تنها گزینه موجود مورفینه!
پادما دهان گشود تا مخالفت کند ولی چون چیزی برای مخالفت پیدا نکرد دومرنبه سکوت کرد. آیلین به چهره های مضطرب و منتظر اعضا نگاهی انداخت.
- ما درسته که به جلوگیری از سقوط مورفین کمکی نکردیم ولی مطمئنم با کمک به برگردوندنش سر کار این کار مارو ندیده می گیره. در ضمن فراموش نکنید که در زمان اون ساحره ها تا چه حد راحت بودن. ما تو همه عرصه ها حضور داشتیم اگه یادتون نرفته باشه و همه جا دستمون باز بود تا برای سازمانمون تبلیغ کنیم و عضو بگیریم و به هیچ ارگانی پاسخ گو نبودیم ولی تو دولت دلورس برای عضوگیری محدودیت پیدا کردیم و با رفتن اون و سرکار اومدن دولت جدید معلوم نیست چه بلای دیگه ای سرمون میاد!
ساحره ها:
آماندا با رنگ و روی پریده که مشخص نبود به علت نرسیدن خون کافی ایجاد شده یا از شدت وحشت از تصور آینده ای گنگ و مبهم پرسید:
- میگی چکار کنیم؟ :worry:
آیلین آهی کشید.
- ما می تونیم بریم دنبالش و راضیش کنیم برگرده. باید پیداش کنیم. در وهله بعدی با تبلیغات مفید تو رسانه ها می تونیم زمینه برگشتشو فراهم کنیم.
الان بهترین ابزار برای ما برگزاری میزگرد های مختلفه و همینطور تجزیه و تحلیل وضعیت دولت مورفین با وضعیت دو حکومتی که تا الان سر کار اومدن با استفاده از روزنامه ها و مجلات و رادیو تلویزیون و خبرگزاری و اینا. البته
هالی ویزارد هم تو این زمینه می تونه کمک بسیار خوبی باشه. ما از طریق فیلم و مستند و... می تونیم به راحتی خواستمون رو منعکس کنیم و حرفمون رو به گوش مورفین و کساییکه می خوان برگرده برسونیم.
در همین جا هم اعلام میکنم هر ساحره ای از هر جناح و فرقه ای که به حمایت نیاز داره یا علاقه مند به حقوق ساحره هاست می تونه به ما بپیونده و هیچ محدودیتی دیگه وجود نخواهد داشت. پس همین جا به اسم ساحره و حقوق ازتون می خوام به یاد دوران آرومی که در حکومت آزادی و پرواز داشتین کمک کنین تا مورفینو برگردنیم. خب دیگه فعلا این جلسه تموم شده ست.و دیگه اینکه ازتون می خوام حتما در
بزستان و
بیمارستان حضور فعالی داشته باشن. ساحره ها نباید از قافله عقب بمونن... آماندا بی زحمت تو هم ترتیبی بده تا قبل از اینکه کله پا شیم ساحره های بیشتری دور خودمون جمع کنیم.
ساحره ها با چهره هایی هیجان زده و نگران از جا برخواستند و برخلاف همیشه در سکوت اتاق را ترک کردند.