خلاصه:
از اونجایی که دامبلدور طی ضربه مغری شدن بی هویت شده، محفلی ها انواع شناسه ها را روی او امتحان میکنند تا به دامبلدور میرسند. ولی این دامبلدور جدید مثل قبلی نیست. میکس شدهی ولدمورت و دامبلدوره که بهش دامبلمورت میگویند. حالا چون لرد هم رفته، مرگخوار ها تصمیم میگیرند که دامبلمورت را به عنوان رهبرشان قبول کنند که مساوی است با راه دادن محفلی ها به خانهی ریدل.
محفلی ها هم به سرعت هم اتاقی های خود را انتخاب میکنند...خب به طور دقیقتری، اتاق هایشان را تسخیر میکنند.
دارکو در حالی که ردایش را برای ماگل زدایی میتکاند، با عصبانیت به هرمیون میپرد:
- دخترهی گندزاده با این هوشش میخواست ریونکلاوم بره. چشاتو وا کن عه!
- خودت چشاتو وا کن وگرنه میدم دامبلمورت بکشتت ها!
- کی؟
هرمیون که فرصتی برای علامه دهر بازی پیداکرده، با خوشحالی شروع میکند به توضح دادن. پس از اینکه یک نفس همهی ماجرا را تعریف میکند، دراکو دوان دوان به طرف خانهی ریدل میرود تا با یکی از ساحرگان باکمالات محفلی هم اتاقی شود.
وسط جلسهی دوم!جمعیت مورد ظلم قرار گرفتهی خانهی ریدل، دور تا دور تنها میزی که از چشم محفلی ها دور مانده بود، شورا را برگذار کردند.
بلاتریکس خطاب به آرسینوس گفت:
- بفرما! رودولف هم که رفت. حالا خاک کدوم قبر رو بریزیم رو سرمون؟
- قبر بانز.
در زمانی که بلاتریکس مشغول پیدا کردن بهترین طلسم برای کشتن آرسینوس بود، یکی از مرگخوارها نظریهای داد:
- چرا دامبلمورت رو نگه نمیداریم تا بریم ارباب رو برگردونیم؟
- چون دارن خانهی پدری ارباب رو به بوق میکشن؟
- معجون ارباب یاب بدم؟
بلاتریکس بعد از چشم غرهای به همگی، جارویش را برداشت و به دنبال شوهرش به جزایر بلاک سفر کرد. آرسینوس هم که از دفتر معاونت صدایش زده بودند، جاروی دیگری برداشت و ختم جلسه را اعلام کرد:
- فعلا مجبوریم همین طوری سرکنیم تا ارباب برگردن. من میرم دنبالشون.
همون موقع بیرون - اتاق منه!
- من!
- مــــــال منههههه!
اعضای شورا به محض بیرون اومدن از جلسه، با تعداد زیادی ویزلی و تعداد بیشتری غیر ویزلی رو به رو شدند که با اسبابشان بیرون از اتاق ها دعوا میکردند.
مرگ خوار ها لبخند زدند. اتاق ها خود محفلی ها آزاد کردند. متاسفانه خیلی این آزاد بودن اتاق ها دوام نداشت، رز زلر فرهایش را از دست پروتی کشید و ویبره زنان اعلام کرد:
- من شم با رز هم اتاق! گریفی با گریفی، هافلی با هافلی!
- منو لیسا هم قرار شد به دنبال گم شده هامون بگردیم!
باقی محفلی ها و مرگخواران، به هم نگاه کردند. کی با کی هم اتاق می شد؟