هکتور که در تلاش بود از گویل که مشتاقانه منتظر گرفتنش بود فاصله بگیرد،رز را که حالا بجای هکتور ، درحال مصاحبه با مولکول های هوا بود را به سمت گویل هل داد و با استفاده قوانین فیزیک مشنگی،راهش به سمت کراب کج شد!
-آخ!
-آخ!
هکتور مستقیم روی کراب افتاده بود!
عه...نه مثل این که کراب جا خالی داده بود!
هکتور دچار شکست عاطفی شد!
از شدت شکست عاطفی,دچار شکست جسمی هم شد!
یک تکه از دست هکتور،جلوی پای گویل افتاد!
چشمان گویل درخشید!
-بلاخره میتونم معجون استاد هکتور بار بزارم!
هکتور سعی کرد به کراب چشم غره برود:
-ببین چیکار کردی!
کراب حق به جانب گفت:
-ویبره هات آرایشمو خراب میکرد!
بلا تریکس تکه هکتور را از دست گویل گرف:
-ارباب همه مرگخوار هاش رو کامل لازم داره.
گویل از شدت شکه شدن،خشک شد!
یک تکه از معجون ساز مورد علاقه اش در دستش بود!
ولی الان نبود!
لرد نگاهی به تکه های هکتور کرد:
-فعلا با تف بچسبونیدش تا بعدا ببینیم چی میشه!رزمان را نیز پیدا کنید!
رز،که تازه مکالمه اش با مولکول های هوا تمام شده بود به گویل خشک شده خورد و روی زمین افتاد.
-گلدونم!
لینی با نگرانی به سمت رز پرواز کرد:
-گلدونت چی شده؟
-ببین!
اینجاش ترک خورده!
لینی با تعجب به ترک گلدان رز نگاه کرد.
نگاهی به دستش کرد و بعد،دستش را کنار ترک گلدان رز گذاشت.
-میدونم!خیلی بد شکسته!
-آره...خیلی بد شکسته.