هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵

برودریک بودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۹ شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۲:۴۶ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 8
آفلاین
سلام خسته نباشید.

نمی دونم اینجا باید درخواست بدم یا نه. اگه میشه لطفاً پست من رو نقد کنید.

ویلای صدفی

ممنون میشم.



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ سه شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست شماره ی 747 خانه شماره دوازده گریمولد - اورلا کوییرک

سلام دخترم.

به علت تاخیر از توضیح اول نقد معذوریم و میریم سر نقدت.

نقل قول:
محفلیون خسته یه گوشه نشسته کم کم داشتند بی خیال غذا می شدند. آخر دیگر در این دوره زمانه کی دیگر کار می کرد؟
پاسخ: آفرین، هیچ کس!


استفاده از " محفلیون " و " یه " اینجا غلطه، چرا؟ چون "محفلیون" و "یه" یه کلمه هایی هستن که ما به زبون گفتاری به کار میبریم و تو رولت که کُلِش به زبان کتابیه غلط میکنه جملت رو. جمله اولت رو نتونستم درست بخونم. نبود ویرگول و نبود فعل بعد از کلمه " نشسته " یکم جمله ـت رو ناخوانا کرده. دو جور این جمله درست میشه:

1. محفلیون، گرسنه یک گوشه نشسته بودند و کم کم داشتند بی خیال غذا می شدند.
2. محفلیونِ گرسنه، یک گوشه نشسته بودند و کم کم داشتند بی خیال غذا می شدند.

نقل قول:
راهب که تازه وارد محفل شده بود بدون هیچ حرفی روی صندلی نشست.(چطوریش رو خود نویسنده هم نمیدونه منتها از تنبل هر کاری برمیاد) مادر روشنایی که این صحنه بی حال و کسل کننده ر ا دید، گفت:


حرف های داخل پرانتز نظر راوی رو وارد رول کرده که بهتره انجام نشه، چون هم تمرکز خواننده رو به هم میزنه هم رول رو به سمت مسائل سایتی هدایت میکنه که تو این رول جاش نیست. می تونستی بنویسی " چطوری این موضوع را هیچکس نمی دانست " هم داخل پرانتز نمی رفت و هم وارد مسائل درون سایتی نمیشد.

نقل قول:
- من میدونم. کافیه به یه شماره ای پیام بزنیم که بچه ی یکیشون داره به دنیا میاد و سریع خودشون رو برسونن به خونه گریمولد و از اونجایی که خیلی زیادن حتما اس ام اس به یکیشون میرسه.

اورلا این را گفت و موبایل مشنگی خودش را از جیبش بیرون آورد و اس ام اسی به یک شماره ناشناس فرستاد.


فکر کنم قبلا در مورد اینکه شخصیت نباید شکست ناپذیر باشه حرف زدیم. اما یه نکته هست، شکست ناپذیری فقط نترسیدن نیست! ببین الان من تو اکثر رول هات شکست ناپذیری رو میبینم، اینجا هم یک نمونه ش، وقتی همه ی راه حل ها دست اورلاست میشه یک نوع شکست ناپذیری. ما میدونیم هیچ آدمی نمیتونه تو همه موقعیت ها راه حل درست بده، هیچ آدمی نمیتونه تو همه چیز عالی باشه، پس چرا شخصیت ما اینطوری باشه؟ حتی دامبلدور هم جواب همه ی راه حل هارو نداره.

نقل قول:

- خوب الان ما چیکار کنیم ریش؟
- الان ما یعنی تو و خودت یا من و تو؟
- بیخیال شو دامبل! مثل این که انقدر پیر شدی که نتونی به این چیز ها فکر کنی.
- اشکال نداره تام ولی هنوز هم میتونم بغلت کنم!


اینجا بار طنز خوبی داشت، بامزه بود، میتونه بهتر بشه با تمرین بیش تر، با رول های طنز بیش تر.

نقل قول:
- چه اتفاقی افتاد؟ این نارنجی ها کجا رفتن?


معمولا بستن رول با دیالوگ مکروهه. اما شرایط داره، بهتره که رول هارو با متن ببندیم، ولی اگه خواستیم رول رو با دیالوگ ببیندیم، دیالوگمون پرسشی نباشه، نفر بعدی نوشتن براش سخت تر میشه.

رولت با اینکه اشکال کم نداشت اما نقطه قوت خوبی داشت، همه شخصیت ها مثل خودشون بودن، دیالوگ ها، رفتار ها، شکلک ها، مال خودشون بود به من این حس دست نداد که فلان دیالوگ یا رفتار از فلان شخصیت بعیده.

خب، چیزی که عوض داره گله نداره، نقد کوتاه برای رول کوتاه. میدونی من چیزی به اسم " جدی نویس " و " طنز نویس " قبول ندارم، من فقط " من جدیم از طنزم بهتره یا برعکس " رو قبول دارم، پیشنهادم اینه سعی کن با تمرین بیش تر، طنزتو قوی کنی و خودت رو به یه سبک محدود نکنی، چون بعدا برات سخت میشه فقط با رول جدی بتونی رول با کیفیت بزنی.

موفق باشی اورلا کوییرک.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ جمعه ۱۳ آذر ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست 117 نوزده سال بعد - رز زلر

دخترم!

رز تو خیلی پیشرفت کردی تو رول های جدیت، تو رول هایی که قبلا نوشتی رد پای طنز دیده میشد اما الان یه رول جدی خیلی خوب نوشتی که من سخت تر از همیشه میتونم توش ایراد پیدا کنم. نظری ندارم که چطوری این همه پیشرفت کردی اما واقعا تحسین بر انگیزه.

خب، بریم سر نقدت.

نقل قول:
"آنها" زماني آماده بودند كه همه خوشحال بودند و جامعه ي جادوگران در آرامش كامل به سر مي برد، جنگ هنوز هم بين سپيدي و سياهي ادامه داشت ولي آن جنگ نسب به اين فاجعه ي الان مثل يك قطره بود در اقيانوس آرام. اين فاجعه باعث شده بود شادي و خوشي از بين برود، كسي نخندد، ويبره نرود، و شيطنت هم نكند.


یه شروع خیلی خوب! میدونی، وقتی رولت و صحبت های بین رز و لاکرتیا رو خوندم فهمیدم که این شروع با اون چه ربطی داره. این شروع میگه جنگ بین سیاهی و سفیدی در برابر جادوخوار ها بی معناست و رز هم همینو تو دیالوگش گفت، شروع ساده ایه ولی به اندازه کافی جذب کننده س.

نقل قول:
"آنها" همه چيز را از بين بردند، جادوگر و ساحره، مرگ خواران و محفل ققنوس، و حتي مردم عادي را. همه ي جامعه در مرگ فرو رفته بود. " آنها" به هر چيز كه مي رسيدند تا آخرين قطره ي جادويشان را حريصانه مي بلعيدند تا زماني كه هيچ چيزي براي بلعيدن پيدا نمي كردند و آن وقت بود كه قرباني را رها مي كردند تا بميرد. هرچي جادوگر قدرتمند تر بود زودتر سقوط مي كرد.


این مورد تو پست های قبلی مشخص شده بود، به نظرم اینجا نیازی به تکرار دوباره ش نیست، چون فکر کنم تو رول های قبلی به اندازه ای واضح بود که نیاز به تکرار نداشته باشه. بهتر بود اینجا از یه چیز دیگه برای توضیح استفاده میکردی. میتونستی راجب امید به پاراگراف بنویسی، چون تا امید نباشه فعالیتی هم صورت نمیگیره، امید، میشه کلیات رولت.

نقل قول:
رز با صداي پاق از فكر بيرون آمد و به كوچه اي كه تا دو دقيقه ي پيش يوآن آبروكمبي در آن جا بود نگاه كرد. ارولا راست مي گفت بايد همه با هم با اندك قدرت باقي با جادوخور ها بجنگند.


آبرکرومبی درسته.

نقل قول:
گربه ي چشم سبز لاغري روي ديوار نشسته بود و سبيل هايش را ليس مي زد. دختر به قدري هيجان زده شد كه مي خواست داد بزند"لاكي!" ولي خوشبختانه در آخرين لحظات جلوي خود را گرفت.


الان یه سوالی پیش میاد، رز از کجا فهمید که این گربه هر گربه ای نیست و لاکرتیاست؟ اصلا وقتی نزدیک خونه ش هست چرا باید تبدیل به گربه بشه؟ میتونست تو خونه ش بمونه و جانورنما هم نشه. بهتر بود اینجا یه توضیحی میدادی.

نقل قول:
دو دختر همديگر را به سختي در آغوش گرفتند، يك چيز هايي داشت بر مي گشت شايد هنوز هم اميدي بود.


به سختی؟ " دو دختر محکم یکدیگر را در آغوش گرفتند." بهتر نیست؟

نقل قول:
رز كمي از آب جلويش ونشيد و جواب داد:


نوشید.

نقل قول:
رز ليوان خالي آب را كنار گذاشت و به سمت دوستش هم شد و گفت:


هم شد؟ یعنی خم دیگه؟

نقل قول:
رودولف لسترلنج تازه از سفر اش به جنگل هاي آلباني برگشته بود و پر از اخبار تازه اي بود كه مي خواست زودتر به گوش ارباب اش برساند. ارباب با شنيدن اين اخبار خيلي خوشحال مي شد.


علاوه بر اینکه " لسترنج " درسته، الان خواننده نمیدونه چرا رودولف به جنگل های آلبانی رفته، ماموریت داشته؟ برای مسئله شخصی رفته شانسی اخباری از مردم شنیده؟ بهتره که حتی وقتی یه درصد احتمال میدی ممکنه سوال پیش بیاد درباره ی اون اوضاع بیش تر بنویسی تا ابهامش رفع بشه.

رز این رولت یه رول جدیه خیلی خوبه، اما توش غلط املایی و یکی دو مورد ابهام دیده میشه. همه و همه ش با دقت بیش تر به دست میاد. تو میتونی خیلی بهتر از این بنویسی، البته نه اینکه رولت بد باشه، رولت میتونه عالی باشه. بیش تر بنویس.

موفق باشی رز زلر.

_______________________________

نقد اورلا بزودی انجام میشه.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۴

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
سلام پروف خوبی؟
ام... چیزه... این یه دونه رول رو میخوام برام نقد کنین.
البته میدونم طنزش افتضاحه ولی به هرحال از یه جدی نویس بیشتر از اینا انتظار نمیره.


خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
هويج!
لطفا هويجم نقد شه! خيلي هويجه!




پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست 30 زندگی و نیزنگهای آلبوس دامبلدور - دای لوولین

سلام دای.

تازه واردی دیگه، هوم؟ یکم باورش سخته. خب وقت تلف نکنیم و بریم سر نقدت.

دای، اولین موردی که موقعی که رولت رو خوندم به چشم اومد، این بود که روایتت یه جورایی کاملا متفاوت با پست قبلیت بود. چند مورد تو پست قبلی بود که تو این پست بهش دقت نشد. اگه دقیق پت قبل رو خوندی باشی میدی که آرتور میخواد بره که خودشو جای دامبلدور جا بزنه تا بتونه اسز قدرت و نفوذش استفاده کنه. اما تو پست شما این چیز رعایت نشده، که یعنی نا هماهنگی با پست قبلی.

برای اینکه پست شما با پست قبلی هماهنگ باشه، دو راه وجود داره، اول اینکه پست رو با دقت بخونی و ببینی هدفش چیه. دوم اینکه اگه خیلی گنگ بود به نویسنده پیام بزنی و بگی برات بازش کنه. مورد اول راحت تره اما تجربه میخواد، شما کم کم که تو ایفا جا بیفتی این قابلیت رو به دست میارید.

نقل قول:
آرتور، به سمت پله ها راه افتاد اما دامبلدوری وجود نداشت که بخواهد او را صدا کند.
- هی... پیس پیس...مالی


ته جمله هاتون نقطه بذارید، این ساده ترین نوع ایراد نگارشیه، جمله هاتون در پایانش حتما علامت نگارشی داشته باشه، که اینجا نقطه مناسب تره.

نقل قول:

- بله آرتور؟
- دامبلدور که نیست حالا چیکار کنیم؟ عضو جدیدو نباید از دست داد.


اینجا باز با پست قبلی یکم فرق داره، تو پست قبلی گفتیم که مبل رو مالی افتاده و حرفی هم از اینکه میتونه حرف بزنه زده نشده. اینجا اگه شخص دیگه ای بود بهتر بود چون امکان کمتری وجود داشت که گنگ بشه. یا میتونستید بگید که مالی داره از زیر مبل حرف میزنه و از مبهم بودنش کم بشه.

نقل قول:
- دامبلدور که نیست حالا چیکار کنیم؟ عضو جدیدو نباید از دست داد.
در فاصله ای که مالی و آرتور فکر می کردند عضو تازه وارد کم کم با دیگر اعضای محفل آشنا می شد. هاگرید چیزهای سنگ مانند عجیبی را می خورد که نامی شبیه کیک داشت. پسر برگزیده گوشه ای خیلی فعالانه چرت می زد و گاهی هم زیر لبی اکسپلیارموسی می فرستاد تا جو محفل یکنواخت نماند. دیگر زمانه ی دوست پسر گذشته بود جینی اکنون در شبکه های اجتماعی هزاران داداشی داشت و اکنون در حال چت نمودن بود و گاهی جمله «نت چقدر داغونه.» را می فرستاد. جیمز در گوشه ای استحکام دیوار محفل را با یکی از بزرگترین یویو هایش می سنجید. گربه ای با یک و نصفی گوش روی پله های محفل لم داده که نشان از حضور ویولت بود حالا خودش کجا است مورگانا می داند


اینجا پاراگراف خیلی طولانی شده، میتونه دو تا پاراگراف سه چهار خطی بشه که ظاهر پست منظم تر بشه. مورد دوم اینکه بعد از دیالوگ یه اینتر زدین که اشتباهه، برای جدا کردن دیالوگ از متن باید دو تا اینتر زده بشه. یعنی این متن تبدیل بشه به:

نقل قول:
- دامبلدور که نیست حالا چیکار کنیم؟ عضو جدیدو نباید از دست داد.

در فاصله ای که مالی و آرتور فکر می کردند عضو تازه وارد کم کم با دیگر اعضای محفل آشنا می شد. هاگرید چیزهای سنگ مانند عجیبی را می خورد که نامی شبیه کیک داشت. پسر برگزیده گوشه ای خیلی فعالانه چرت می زد و گاهی هم زیر لبی اکسپلیارموسی می فرستاد تا جو محفل یکنواخت نماند.

دیگر زمانه ی دوست پسر گذشته بود جینی اکنون در شبکه های اجتماعی هزاران داداشی داشت و اکنون در حال چت نمودن بود و گاهی جمله «نت چقدر داغونه.» را می فرستاد. جیمز در گوشه ای استحکام دیوار محفل را با یکی از بزرگترین یویو هایش می سنجید. گربه ای با یک و نصفی گوش روی پله های محفل لم داده که نشان از حضور ویولت بود حالا خودش کجا است مورگانا می داند


نقل قول:
- فهمیدم آرتور. فهمیدم.
- اوه مالی من همیشه می دونستم تو به غیر از آب غوره گرفتن و غر زدن کارهای دیگه ای هم بلدی.


اینجا جالبه و بار طنز خوبی داره اما یه مقدار اشکال داره. من خودم شخصا یادم نیست آرتور ویزلی به مالی تیکه بندازه یا مسخره ش کنه. بهتره که وقتی رول مینویسیم حواسمون باشه که شخصیت ها مطابق خودشون رفتار کنن، چون رولی که شخصیتاش مثل خودشون نباشن، برای خواننده قابل هضم نیستن.

برای یه تازه وارد رول خوبیه، نقدات رو به کار بگیر و ازشون استفاده کن و بیش تر بنویس تا بهتر و بهتر بشی.

موفق باشی دای لوولین!


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۴

دای لوولین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۳ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲:۲۹ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
اهم اهم درود بر پروفسور داملبدور عشقٍ عشق.
درخواست نقد داشتم برای این.
بدرود ای عشقٍ روشنایی


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقد پست 95 خاطرات یاران ققنوس - برایان دامبلدور

پدربزرگ!

برایان عزیز معذرت میخوام بخاطر تاخیر بعد از درخواستت انواع مشکلات سر ما نازل شد از امتحانات بگیر تا نابودی سیستم و لیگ کوییدیچ در هر صورت مجدد معذرت میخوام. خب خب، بیش تر از این وقتو تلف نکنیم و بریم سر نقدت.

میدونی برایان، تایپک خاطرات یاران ققنوس، از دو جهت دارای اهمیته، یکیش اینه که شکاف هایی که تو شخصیت پردازیت هست رو با یه رول پر کنی، و یکی هم اینکه خیلی از رول نویسی دور نباشی. هر دو هدف قابل تقدیره به شرط اینکه سوژه ی خوبی را بطلبه. الان یه مدت بود که تو خودت رو به عنوان یه خون آشام جا انداختی، بعد از صحبت هایی هم که انجام شد گفتی میخوای تغییرش بدی، حالا کاری نداریم. تو هدفت از این رول جا انداختن خون آشام بودنت بود اما سوژه ی خوبی رو انتخاب نکردی، نه اینکه رولت ضعیف باشه، برعکس، خوب بود.

اصلی ترین موضوع تو رول تکی، جذابیت سوژه انتخاب شده ست، اگه سوژه جذاب نباشه، حتی رول بهترین های سایت ممکنه رول خوبی درنیاد. الان سوژه ی تو، یه شکار توسط برایانه، قبول داری چیز ساده ایه؟ میتونستی راجب این بنویسی که برایان چطوری خون آشام شد؟ چطوری بعد از 50 سال تصمیم گرفت بیاد بین آدم ها و به گروه نوه ش ملحق بشه؟ این دو موضوع در برابر سوژه این رول جذاب تر نبود؟

نقل قول:
شاید دنیای مشنگی، امن ترین و بهترین مکان برای موجودات عجیب و غریب دنیای جادویی باشد که قصد دارند خود را از دنیای جادوگری پنهان کنند. دنیای مشنگ ها، آن قدر شلوغ و پردردسر است که هیچ کس متوجه عجیب و غریب بودن تان نمی شود.


از بهترین نوع های شروع رول جدی، همین نوع شروعه، از کلیات شروع میکنی، کم کم به جزئیات میای و ادامه رول رو به دست میگیری. خیلی خوبه.

نقل قول:
یکی از این موجودات عجیب و غریب که قصد داشت خودش را از دنیای جادویی پنهان کند، من بودم. من؛ خون آشام بودم.


این طور مواقع، اشاره ی مستقیم به فرد، جالب نیست، من میتونم بگم دامبلدور آمد، یا میتونم بگم " پیرمرد در حالی که شنل بنفشش روی زمین کشیده میشد، حرکت کرد و با چشمان آبی خود، از بالای عینک به اطراف نگاه میکرد. " الان من 4 ویژگی دامبلدور رو گفتم و همین کافیه که خواننده حدس بزنه طرف کیه، تو هم میتونستی چند تا از ویژگی های برایان رو بگی تا خود خواننده حدس بزنه اون فرد، برایانه.

نقل قول:
در میان خون آشام ها، من عجیب ترین آنها بودم، چرا که من یک پزشک جراح نیز بودم!
من به طرز عجیبی توانایی کنترل نفس خودم را داشتم اما این یک استعداد ذاتی نبود.


سر این قضیه پزشک بودن برایان هم باید تو رول دیگه ای توضیح بدی، قعلا در حد اطلاعات برای خواننده کافیه، کلمه ی "بود" تو این پاراگراف سه بار تکرار شده که آزار دهنده س. سعی کن در اینطور مواقع برای اینکه فعل تکرار نشه، اون رو طور دیگه ای بنویسی که همون معنی رو منتقل کنه.

نقل قول:
چشمانم را بستم و تمرکز کردم، الان دیگر زمان کنترل نفس نبود، باید حمله می کردم، می کشتم و خون را تا آخرین قطره می نوشیدم، در این لحظه دیگر برایان نبودم، یک هیولا بدم.


حواست به غلط املایی باشه، حتی اگه بهترین نویسنده هم باشی ممکنه تو رولت غلط املایی پیدا بشه، همیشه رولت رو قبل از ارسال یه دور با صدای بلند بخون تا ایراد های نگارشی و غلط های املایی خودشون رو نشون بدن.

نقل قول:
نفس عمیقی کشیدم و اجازه دادم بوی خون وارد ریه هایم شود، بویی شبیه میوه های بسیار تازه داشت، بوی خوب خون، گلویم را سوزاند، ماهیچه هایم را منقبض کرد، گردش سم را در دهانم افزایش داد و ... .


بعد از سه نقطه نقطه میذاری؟ شد چهار نقطه که. نیازی نیست بعد از سه نقطه، نقطه ای برای پایان جمله بذاری چون سه نقطه به معنی قطع جمله، یا ادامه داشتنه، وقتی نقطه میذاری یعنی جمله تموم شده، چطوری جمله هم ادامه داره هم تموم شده؟

نقل قول:
شروع به نوشیدن خون گرمش کردم، بلافاصله حس کردم گرمایی لذت بخش، حتی تا نوک انگشت های پایم را نیز گرم می کرد.
برخلاف رایحه آن، طعم زیاد خوبی نداشت اما برای جلوگیری از تشنگی، طعم اهمیت چندانی نداشت، تنها خون اهمیت داشت؛ دیگر مهم نبود خون انسان باشد یا حیوان.


نیازی به یه اینتر نیست، هر دو جمله به هم ربط دارن لازم نیست از هم جدا بشن، بهتره که جفتشون به هم وصل باشن.

در کل رول خوبی بود اما باید یکم روی رولات دقت بیش تری بذاری، غلط املایی و نگارشی با دقت حل میشه اما در مورد هر جمله که چطوری بنویسی بهتر بشه نیاز به تجربه ست که کم کم به دستش میاری.

موفق باشی برایان دامبلدور.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴

برایان دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۴ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۰:۴۷ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴
از دره گودریک
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 94
آفلاین
یک عدد نقد لطفا


آخرین دشمنی که نابود می شود؛ مرگ است.



تصویر کوچک شده

کاراگاه برایان دامبلدور


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴

آلبوس دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 178
آفلاین
نقل قول:
پروف! پاتر! هر کی که باید نقد کنه! بیاد ببینم چرا این پست های من این شکلین؟ چرا خوب نمی شن؟ چرا سطح رول هام اومده پایین؟ چـــــــــــــــرا؟


پاتر؟

تنها دلیلی که میتونم براش بیارم اینه: سطح هرکسی با سه عنصر اصلی بالا میره: 1- تکرار 2- تمرین 3- نقد شدن. رز تو الان این سه تا عنصر رو یه مدت دنبال میکنی، سطحت میاد بالا، بعد ول میکنی، دوباره میاد پایین، این میشه درجا زدن. مواقعی که سرت شلوغه و نمیتونی سوژه هارو دنبال کن و رول ادامه دار بزنی حداقل یه پست تکی بزن. این هم فعالیت حساب میشه هم سطحتو بالا نگه میداره.

نقل قول:
پست ظنز بود؟ شکلک می خواست؟


من نمیدونم ظنز چیه اما از اونجایی که من رولتو خوندم، بین جدی و طنز بلاتکلیف مونده بود. هرچند اگه شکلک میزدی و یکم محتوای طنزشو بیش تر میکردی بهتر میشد.

پست 144 روان خانه سیاه - سفید - رز زلر

اصلی ترین موضوعی که من به شخصه حس کردم، از این شاخه به اون شاخه پریدن بود. صحنه زود عوض میشد، این مورد مخصوصا تو یه رول کوتاه مثل رول شما این مورد خیلی مشهوده. سعی کن اگه یه رول کوتاه هم میزنی کم تر مکان رولتو عوض کنی تا رولت منسجم تر بشه و پراکنده به نظر نرسه.

نقل قول:
- بوقی تسترال! منو برگردون خونمون! من تو خونه ی جادوگر نیام!
- مامان! اونجارو! چه قدر آبنبات!


این یکی از اون دلایلیه که باید شکلک تو پستت داشته باشی. کمتر کسی میتونه بدون شکلک، بار طنز دیالوگ رو منتقل کنه. الان این دیالوگ ها با دو تا شکلک میتونستن بامزه تر باشن،هوم؟

نقل قول:
دادلی با گفتن این حرف به سمت پیرمرد دست فروش پرواز کرد


پرواز کرد؟ واقعا فرزند؟ والا تا جایی که میدونم ماگل ها نمیتونن پرواز کنن مگر اینکه سوار جارو باشن اما اینجا نه خبری از جاروئه نه چیزی چطوری دادلی پرواز میکنه؟ دقت کن نوشته ت طوری باشه که خواننده وقتی میخونتش براش سوال پیش نیاد و رولت کامل همه چیز رو توضیح داده باشه.

نقل قول:
هستی سنجاق سری را از سرش باز کرد و با آن به جان در افتاد تا در را باز کند.


چرا باید به جون در بیفته؟ اینجا میتونستی با یه خط بگی هستیا در زد اما جوابی نیومد یعنی کسی داخل ویلا نبود. اینطور که هستیا بی مقدمه با سنجاق بخواد در رو باز کنه، اوم، عجیبه. مثل مورد بالا نذار خواننده بگه چرا این اتفاق افتاد.

قسمت آخر رولت با رول قبلی تضاد داره. تو رول قبلی خوندیم دیدالوس با کلک ورنون و بقیه رو میبره ویلای صدفی اما شما تو این پست گفتین دیدالوس جا مونده. همیشه رول قبلی رو کامل بخونین، با دقت هم بخونین، نکته های پست رو بردارید و تو ذهنتون نگه دارین و بعد رولتون رو با توجه به اون نکات بنویسین.

تو رولت بی دقتی دیده میشه، رولاتو با حوصله و با حواس جمع بنویس. با توجه به چیزایی که ازت دیدم میتونی خیلی بهتر بنویسی.

موفق باشی رز زلر.


به یاد گیدیون و هری.

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.