از بین این تصاویر یک تصویر را انتخاب کرده و تشریح کنید!"تخیـل..."(15)منظورتون این بود که لدفن انتخاب کنیم دیگه؟
اول
این عکس رو به قشنگی نیگاه کنین تا حرف من براتون کاملا جا بیوفته.
همون طور که خودتون می بینید؛ این تصویر آبی می باشه و برای این که من ریونی هستم اون رو انتخاب کردم.
شوما قسمتی در این سیاره رو می بینید که با خط آبی پررنگ مشخص گردیده. خب، اگه این سیاره رو یک فرد تصوور کنین و بعد قسمت بالا رو سر ـش و زیرش رو که انگار یک انفجار ایجاد شده؛ قسمت پایینی ـش در نظر بگیریم (
) متوجه می شیم که... بـعــــــله! مثل این که زمان توالت سیاره فرا رسیده. (آیم سو ساری پروفسور! چاره ای نبود.... پای ده نمره در کار ـه.
)
خب، همون ور که همه سیاره های جادویی شناس می دونن؛ موقع توالت رفتن هر سیاره، موقع نابود شدن ـشه!
قشنگ شوما می بینید که محفظه ای باز شده و سیاره می خواد تمامی کثیفی ها و آلودگی هایی رو که در طول چندین میلیارد سال داشته رو به درون کهکشان بسپاره. (حالا فهمیدین که چرا کهکشان این قدر شهاب سنگ داره؟ خب، اون ها در واقع، همین مواد زائدی هستن که... خودتون می دونین و بعد از گذشتن قرن ها، سفت شدن.
در قسمت بالای این سیاره که با رنگ بنفش جادویی مشخص شده؛ مغز سیاره برای این که از درد از بین رفتن بکاه ـه؛ تصمیم می گیره که از یک طرف دیگه هم زوائد ـش رو بیرون بده. حالا از کجا، ما بحث نمی کنیم.
کنار این سیاره جادویی بزرگ، شوما دو نقطه ـی سیاه و یک نور سفید رو مشاهده می کنین و اگه کمی زوم کنینی روش؛ متوجه می شین که یه صورت فلکی جادوییبه شکل یک کله کچل با دو تا چشم نا هم اندازه و یک لب رژ لبی جادویی بوجود اومده. (اون سیاه ها ستاره ـن. منتها واسه ارباب، ستاره سفید داشتن ننگ داشته و دستور داده که رنگ ـشون کنیم.
)
برای این که درک ـتون دچار اختلال نشه؛ من خودم صورت فلکی رو کشیدم.
تصویری که پروفسور در کلاس نمایش داد را تشریح کنید!(15)"بازم تخــیل..."اولین چیزی که با دیدن این تصویر به ذهن هر نابغه ـی می رسه؛ فلش تو ذوق زن مضحک سفید مسخره وسط ـشه.
در اصل، این تصویر باید یک تصویری در مایه های استخری با نور افکن های جادویی رنگارنگ و چندین فرد داخل ـش (با حجاب کامل.
- آب دهن ـتون بند بیار، لی جردن!) باشه؛ اما به لطف کار های هری پاتر، این جوری شد و تار در اومد این عکس. چرا؟ چطور؟ چگونه؟ الان می گم من، قصه ـش تو این پسته:
یه روز که توی خونه/
تنها می شه هری ِ نینی/
میبینه توی ظرفی، یه عالمه چوبدستی!/
برمیداره اون ها رو،/
تو دهن ـش می ذاره؛/
دماغ و دست و پا هم فراموشش نمی شه./
خلاصه، هری وقتی داخل یه ظرفی، یه عالمه چوبدستی می بینه؛ همه اون ها رو برمیداره و گاز می زنه و خودش رو ماساژ می ده و اینا. خلاصه، کار های اون باعث می شن که مغز چوبدستی فلور (بال خشگ شده پروانه جادویی) در بیان و دیگه چوبدستی کار نکنه. هری هم یکمی از موهای فلور که وقتی با اون دست داده بود؛ روی دستش مونده بود رو می گیره و توی چوبدستی می ذاره و فلور هم نمی فهمه.
درسته که چوبدستی خراب نشد؛ اما کار هایی که قبلا فلور می تونست بکنه رو دیگه موفق نشد انجام بده. مثلا درست کردن یک تصویر با کیفیت خوب ظاهر کنه!
فلش تو عکس واقعی، داشت نشون می داد که دافنه و آماندا بینی ـشون رو گرفته بودند تا بوی بد لی جردن را حس نکنند. عرق جادویی لی جردن بدترین چیز بود و فلور می خواست با فلش به رد محو سبز بوی عرق جادویی لی اشاه کند و سازمان آنتی ساحریال را ... (خیلی لو دادم؟:worry:) بگذریم.
حالا ممکنه برای بعضی ها سوال بیاد که استخر جادویی به کلاس نجوم چه ربطی داره؟
نکته اول: فلور می خواست به سوروس اسنیپ ثابت کند که با نشان دادن عکس های استخر های آسلامی کاملا مخالف بی ناموس جادویی بازی است.
نکته دوم: این استخر سر پوشیده نبود و بالای آن خورشید زیبای جادویی درخشان بود و فلور می خواست بگه که از این استخر ها، نمای این خورشید بهتره و بچه ها رو تسترال کنه که برن استخر.
حالا چرا مشتاق رفتن بچه ها به استخر بود؟
فرضیه جادویی اول: ممکن است فردی در صورت بیشتر شدن بازدید از استخر، فلور را استخدام کند تا در سکوی آن پریزادی برقصد.
فرضیه جادویی دوم: ممکن است مدیر دلا صاحب یک... یک... استخر شده باشد.
و می خواست تبلیغ کند
فرضیه بسیار جادویی سوم: ممکن بود فلور دلاکور، پروانه صورتی ـش رو در ته استخر جا گذاشته باشه و بعد برای کمک خواستن روش نشه. بعد برای همین به بچه ها بگه که برن استخر که مدیران اون جا مجبور بشن زود آب جادوی استخر رو عوض کنن و فلور بتونه پروانه عزیز ـش رو بر گردونه.
اما، در این عکس تار، هیچ چیزی معلوم نیست. برای همین همه این ها رو می ذاریم به حساب تخیل. پروفسور می تونن از دیدن واقعیت سر باز بزنن.
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟