نقل قول:
ارباب نمیخواستم وقت شما رو بگیرم ولی برای اولین بار پست تکی زدم و به نظرم کمی سختتر از ادامه دار بود.
وقت ارباب متعلق به شماست.راحت باشید.
پست تکی از چند نظر سختتر از ادامه داره.تو پست تکی مجبورین همه کارا رو خودتون به تنهایی و در محدوده یک پست انجام بدین.مجبورین مقدمه داشته باشین، خواننده رو وارد ماجرا کنین وشروع و پایان به عهده خودتونه.ولی از طرفی هم در مورد سوژه و چگونه پرداختن به اون کاملا آزادین.
نقل قول:
در مورد پست تکی لازم نیست چنین کاری بکنین.به خاطر کوتاه شدن پست از سروتهش نزنین.اگه کسی قصد خوندن پست تکی شما رو داشته باشه اصولا طولانی بودن اون نمیتونه منصرفش کنه.
بررسی پست شماره 220 خاطرات مرگخواران، وینسنت کراب:نقل قول:
صبح یک روز سرد زمستانی بود.برفها با سرعت زیادی زمین را سفیدپوش میکردند و خبری از سرو صدای همیشگی پرندگان نبود.
شروع با فضاسازی خوبه.خواننده از همون اول وارد حال و هوای داستان میشه و بهتر درکش میکنه.ولی وقتی قصد دارین با فضاسازی شروع کنین بهتره کمی از فضاسازیای معمولی و کلیشه شده فاصله بگیرین.با این همه بد نبود.
نقل قول:
وینست کراب شنل زخیمش را دور خود پیچید و وارد خانه ریدل شد.
-من میخوام لردو ببینم.
به نظر من کمی عجولانه خواننده رو وارد داستان کردین.اینجا ما کراب رو درحالی میبینیم که بشدت با خودش و افکار و احساساتش درگیره.این موضوع پیچیده ایه.بهتر بود کمی بیشتر مقدمه پردازی میکردین.
نقل قول:
-من میخوام لردو ببینم.
-نمیتونی.
-چرا؟
-لرد دستور داده تو رو هر جا که دیدیم بکشیم.
-ولی اینجا که هر جایی نیست.اینجا خونه لرده.من با پای خودم اومدم اینجا.اومدم جبران کنم.
-خیلی دیر شده کراب.تو از دستور لرد سرپیچی کردی.دستورات ارباب استثنا ندارن.وقتی دستور بده که یکیو بکشی تو باید این کارو بکنی.حتی اگه نزدیکترین دوستت باشه.همین دیروز به من دستور داد نارسیسا رو بکشم منم این کارو کردم.گرچه زیاد نمرد و هنوز نفس میکشه.ولی به هر حال دستورو اجرا کردم.
-ولی گویل...نمیتونستم اونو بکشم.بذارین اربابو ببنیم.
دیالوگهای پشت سر هم گاهی لازم و ضروری هستن.برای کش نیومدن ماجرا وپیش رفتن سریعتر ماجرا.ولی وقتی خواننده نمیدونه دو طرف دیالوگها کیا هستن گیج میشه.نمیتونه با نوشته ها ارتباط برقرار کنه.در دیالوگ آخر گفته شده: "-ولی گویل...نمیتونستم اونو بکشم.بذارین اربابو ببنیم..."
اینجا منظورتون این بود که لرد از کراب خواسته که گویل رو بکشه و میخواستین اون حالت سردرگمی کراب رو نشون بدین.ولی چون مخاطب کراب رو(که لوسیوس هست) مشخص نکردین این طور به نظر رسیده که کراب درحال حرف زدن با گویله.و وقتی خواننده در سطر بعدی با لوسیوس مواجه میشه کمی سردرگم میشه!
در مقابل این قسمتها که بدون دلیل حذف شده، بعضی قسمتها وجود داره که بدون دلیل طولانی شده.مثلا لزومی نداشت در مورد سرمای اتاق لرد اونقدر توضیح داده بشه.
من پستهای قبلی شما رو هم خوندم.این پست کمی با اونا فرق میکرد.یه جور حالت شتابزدگی و عجله در این دیده میشد که خواننده رو هم تحت تاثیر قرار میداد.
جمله بندی های شما خیلی خوبه.منظورتونو بطور واضح و آشکار به خواننده منتقل میکنین.نداشتن غلط املایی و تایپی و علامتگذاری خوب و کافی به این موضوع کمک زیادی کرده.
در سراسر پستتون فقط از یه شکلک استفاده کردین.به نظر من هم تنها جایی که میشد از شکلک استفاده کرد همونجا بود.
نقل قول:
ارباب هرکاری بخوایین میکنم.گویل به منم خیانت کرد.باید همون موقعی که دستور داده بودین میکشتمش.من فکر میکردم اون دوست منه.با هم به سیبری فرار کردیم.ولی اونجا خیلی سرد بود.گویل پتوی منو کش رفت...منو قال گذاشت و فرار کرد!
پستتون یه اشکال دیگه داشت.تقریبا سه چهارم اول پست کاملا جدی بود و یهو خواننده با این جمله طنزآمیز که گویل پتوی کرابو کش رفته مواجه میشه.طنزش خوب بود...ولی خواننده تا اینجا در حال و هوای جدی پست رو خونده و ممکنه این طنز ناگهانی رو نتونه هضم کنه!برای جلوگیری از این مشکل از اول پستتون رو در یک حالت بنویسین.لازم نیست هر جمله و هر سطر طنز داشته باشه.کافیه با اشاره کوچکی به خواننده بفهمونین که پستی که داره میخونه ممکنه نکات طنز آمیزی هم داشته باشه.با توجه به نوشته های قبلیتون مشخصه که استعداد طنزنویسی دارین.
نقل قول:
لرد سیاه حرف کراب را قطع کرد و گفت:
خفه شو ابله!ارباب اجازه نداد وارد بشی که خاطراتتو براش تعریف کنی.باشه یه شانس دیگه بهت میدم.تو یه دوست دیگه هم داشتی.دراکو!باید برای اثبات وفاداریت اونو بکشی.
لرد خیلی سریع و بی مقدمه نظرشو عوض کرده.همین چند ثانیه پیش گفته بود که هرگز نمیبخشه...و بطور ناگهانی نظرش عوض شده.در این مورد هم یا باید کمی بیشتر بحث میکردن که خواننده قانع میشد که چرا نظر لرد عوض شده و یا یه حالت اغراق آمیزی بهش اضافه میکردین که میشد به عنوان طنز قبولش کرد.
سعی کنین بین گوینده و دیالوگش فاصله نذارین.
نقل قول:
کراب از شدت تعجب لبهایش را به هم فشرد.
در مورد توصیف حالتها دقت کنین.معمولا از شدت تعجب چشمها گرد میشه...دهان باز میمونه...ولی لبها به هم فشرده نمیشه.این حالتی که شما توصیف کردین بیشتر خشم رو برای خواننده تداعی میکنه.
نقل قول:
داشت به این موضوع فکر میکرد که آیا دراکو حاضر خواهد شد همراه او به سیبری فرار کند؟
پایان پستتون بهترین قسمت اون بود.یه شوک کوچیک چیزیه که میتونه پست تکی رو ارزشمند کنه و روی خواننده تاثیر بذاره.شما پایان غافلگیر کننده و در عین حال طنز آمیزی داشتین.خیلی خوب بود.
موفق باشید.