هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۳ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
ای ارباب مهربان،ای ارباب بخشنده،ای ارباب اربابان و ای ارباب اعماق تاریکی ها...

حال شما چطوره ویکتور؟اون طرف خوش گذشت؟!



بررسی پست شماره 208 نیروگاه اتمی، ویکتور کرام:


نقل قول:
آلبوس نقشه را از جغد گرفت و با عجله آن را باز کرد.دستانش از هیجان می لرزید و اینگونه رفتار ها از شخصیتی مانند آلبوس که همیشه آرام و صبور بود واقعا غیرطبیعی به نظر می رسید.آلبوس با صدای پیر و لرزانش،مالی ویزلی را صدا کرد.طولی نکشید که مالی سریع از پله های طبقه بالای خانه پایین آمد و مودبانه جلوی آلبوس ایستاد.

شروعتون خوب بود.پست قبلی با دیالوگ تموم شده بود.اگه شما هم با دیالوگ شروع میکردین، باتوجه به اینکه فقط یک شخصیت در صحنه حضور داشت کمی گیج کننده میشد.جمله های ساده و درست شما این فرصتو به خواننده داده که روی داستان تمرکز کنه.


فاصله ها و پاراگراف بندیتون به اندازه کافی خوبه.یعنی اونقدر منظم هست که خواننده گیج نشه.فقط بهتره بین یه شخصیت و دیالوگش فاصله نذارین.اینجوری پستتون کمی پراکنده به نظر میرسه.


نقل قول:
دانشمندان مرگخوار سخت مشغول بررسی برروی آن شی عجیب بودند.لینی،رز و ایوان دور میزی جمع شده بودند و آن شی عجیب و غریب نیز درست در وسط میز قرار داشت.شکاف سقف اتاق باعث میشد که نور خورشید انوار طلایی اش به آن شی بتاباند و بخش هایی از شی مرموز نمایان شود.

فضای اتاق رو به خوبی توصیف کردین.مواظب باشین فضاسازی بیش از حد و پرداختن به جزئیات حوصله خواننده رو سر نبره.اینجا شما با اتاق و مرگخوارا شروع کردین و توجه خواننده رو به شیء مرموز جلب کردین.نوشته تون به خوبی خواننده رو هدایت میکنه.


نقل قول:
لینی با سرعت مافوق صوت از سر جایش بلند شد و بلند فریاد زد و گفت:

- ما هیچ کاری نمیتونیم بکنیم اما من کسیو میشناسم که میتونه !!

حرکت لینی کمی اغراق آمیز بود...نه به اندازه کافی طنز بود و نه جدی.بین این دو حالت گیر کرده!بهتر بود یا بار طنزشو بیشتر میکردین(با اغراق بیشتر یا حتی شکلک) یا کمی از شدت عکس العمل کم میکردین که جدی بشه.


آخر پستتون خوب بود.تعیین شخصی رو که قراره وارد ماجرا بشه به عهده خواننده گذاشتین.همین میتونه خواننده رو ترغیب کنه که پست شما رو ادامه بده.


پستتون روشن و بدون ابهام بود و ضمنا زیاد هم طولانی نبود که حوصله خواننده رو سر ببره.به نظر من کمی طنز میتونست بهترش کنه.ولی به همین حالت هم قابل قبوله.به داستان جهت دادین.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
از من بدبخت تر تو دنیا،تویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
!

ای ارباب مهربان،ای ارباب بخشنده،ای ارباب اربابان و ای ارباب اعماق تاریکی ها،اگر وقت گرامی و ارزشمند شما هدر نمی رود،این پست حقیر بنده را نقد بفرمایید.خیلی وقت بود رول ننوشته بودم ارباب،اگه بد یا خوب شده در کل به بزرگواری خودتان ببخشید.


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
ارباب نمیخواستم وقت شما رو بگیرم ولی برای اولین بار پست تکی زدم و به نظرم کمی سختتر از ادامه دار بود.

وقت ارباب متعلق به شماست.راحت باشید.
پست تکی از چند نظر سختتر از ادامه داره.تو پست تکی مجبورین همه کارا رو خودتون به تنهایی و در محدوده یک پست انجام بدین.مجبورین مقدمه داشته باشین، خواننده رو وارد ماجرا کنین وشروع و پایان به عهده خودتونه.ولی از طرفی هم در مورد سوژه و چگونه پرداختن به اون کاملا آزادین.

نقل قول:
سعی کردم خیلی طولش ندم.

در مورد پست تکی لازم نیست چنین کاری بکنین.به خاطر کوتاه شدن پست از سروتهش نزنین.اگه کسی قصد خوندن پست تکی شما رو داشته باشه اصولا طولانی بودن اون نمیتونه منصرفش کنه.


بررسی پست شماره 220 خاطرات مرگخواران، وینسنت کراب:


نقل قول:
صبح یک روز سرد زمستانی بود.برفها با سرعت زیادی زمین را سفیدپوش میکردند و خبری از سرو صدای همیشگی پرندگان نبود.

شروع با فضاسازی خوبه.خواننده از همون اول وارد حال و هوای داستان میشه و بهتر درکش میکنه.ولی وقتی قصد دارین با فضاسازی شروع کنین بهتره کمی از فضاسازیای معمولی و کلیشه شده فاصله بگیرین.با این همه بد نبود.


نقل قول:
وینست کراب شنل زخیمش را دور خود پیچید و وارد خانه ریدل شد.

-من میخوام لردو ببینم.

به نظر من کمی عجولانه خواننده رو وارد داستان کردین.اینجا ما کراب رو درحالی میبینیم که بشدت با خودش و افکار و احساساتش درگیره.این موضوع پیچیده ایه.بهتر بود کمی بیشتر مقدمه پردازی میکردین.


نقل قول:
-من میخوام لردو ببینم.
-نمیتونی.
-چرا؟
-لرد دستور داده تو رو هر جا که دیدیم بکشیم.
-ولی اینجا که هر جایی نیست.اینجا خونه لرده.من با پای خودم اومدم اینجا.اومدم جبران کنم.
-خیلی دیر شده کراب.تو از دستور لرد سرپیچی کردی.دستورات ارباب استثنا ندارن.وقتی دستور بده که یکیو بکشی تو باید این کارو بکنی.حتی اگه نزدیکترین دوستت باشه.همین دیروز به من دستور داد نارسیسا رو بکشم منم این کارو کردم.گرچه زیاد نمرد و هنوز نفس میکشه.ولی به هر حال دستورو اجرا کردم.
-ولی گویل...نمیتونستم اونو بکشم.بذارین اربابو ببنیم.

دیالوگهای پشت سر هم گاهی لازم و ضروری هستن.برای کش نیومدن ماجرا وپیش رفتن سریعتر ماجرا.ولی وقتی خواننده نمیدونه دو طرف دیالوگها کیا هستن گیج میشه.نمیتونه با نوشته ها ارتباط برقرار کنه.در دیالوگ آخر گفته شده: "-ولی گویل...نمیتونستم اونو بکشم.بذارین اربابو ببنیم..."
اینجا منظورتون این بود که لرد از کراب خواسته که گویل رو بکشه و میخواستین اون حالت سردرگمی کراب رو نشون بدین.ولی چون مخاطب کراب رو(که لوسیوس هست) مشخص نکردین این طور به نظر رسیده که کراب درحال حرف زدن با گویله.و وقتی خواننده در سطر بعدی با لوسیوس مواجه میشه کمی سردرگم میشه!


در مقابل این قسمتها که بدون دلیل حذف شده، بعضی قسمتها وجود داره که بدون دلیل طولانی شده.مثلا لزومی نداشت در مورد سرمای اتاق لرد اونقدر توضیح داده بشه.
من پستهای قبلی شما رو هم خوندم.این پست کمی با اونا فرق میکرد.یه جور حالت شتابزدگی و عجله در این دیده میشد که خواننده رو هم تحت تاثیر قرار میداد.


جمله بندی های شما خیلی خوبه.منظورتونو بطور واضح و آشکار به خواننده منتقل میکنین.نداشتن غلط املایی و تایپی و علامتگذاری خوب و کافی به این موضوع کمک زیادی کرده.


در سراسر پستتون فقط از یه شکلک استفاده کردین.به نظر من هم تنها جایی که میشد از شکلک استفاده کرد همونجا بود.

نقل قول:


ارباب هرکاری بخوایین میکنم.گویل به منم خیانت کرد.باید همون موقعی که دستور داده بودین میکشتمش.من فکر میکردم اون دوست منه.با هم به سیبری فرار کردیم.ولی اونجا خیلی سرد بود.گویل پتوی منو کش رفت...منو قال گذاشت و فرار کرد!

پستتون یه اشکال دیگه داشت.تقریبا سه چهارم اول پست کاملا جدی بود و یهو خواننده با این جمله طنزآمیز که گویل پتوی کرابو کش رفته مواجه میشه.طنزش خوب بود...ولی خواننده تا اینجا در حال و هوای جدی پست رو خونده و ممکنه این طنز ناگهانی رو نتونه هضم کنه!برای جلوگیری از این مشکل از اول پستتون رو در یک حالت بنویسین.لازم نیست هر جمله و هر سطر طنز داشته باشه.کافیه با اشاره کوچکی به خواننده بفهمونین که پستی که داره میخونه ممکنه نکات طنز آمیزی هم داشته باشه.با توجه به نوشته های قبلیتون مشخصه که استعداد طنزنویسی دارین.


نقل قول:
لرد سیاه حرف کراب را قطع کرد و گفت:

خفه شو ابله!ارباب اجازه نداد وارد بشی که خاطراتتو براش تعریف کنی.باشه یه شانس دیگه بهت میدم.تو یه دوست دیگه هم داشتی.دراکو!باید برای اثبات وفاداریت اونو بکشی.

لرد خیلی سریع و بی مقدمه نظرشو عوض کرده.همین چند ثانیه پیش گفته بود که هرگز نمیبخشه...و بطور ناگهانی نظرش عوض شده.در این مورد هم یا باید کمی بیشتر بحث میکردن که خواننده قانع میشد که چرا نظر لرد عوض شده و یا یه حالت اغراق آمیزی بهش اضافه میکردین که میشد به عنوان طنز قبولش کرد.

سعی کنین بین گوینده و دیالوگش فاصله نذارین.


نقل قول:
کراب از شدت تعجب لبهایش را به هم فشرد.

در مورد توصیف حالتها دقت کنین.معمولا از شدت تعجب چشمها گرد میشه...دهان باز میمونه...ولی لبها به هم فشرده نمیشه.این حالتی که شما توصیف کردین بیشتر خشم رو برای خواننده تداعی میکنه.


نقل قول:
داشت به این موضوع فکر میکرد که آیا دراکو حاضر خواهد شد همراه او به سیبری فرار کند؟

پایان پستتون بهترین قسمت اون بود.یه شوک کوچیک چیزیه که میتونه پست تکی رو ارزشمند کنه و روی خواننده تاثیر بذاره.شما پایان غافلگیر کننده و در عین حال طنز آمیزی داشتین.خیلی خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
با سلام

ارباب نمیخواستم وقت شما رو بگیرم ولی برای اولین بار پست تکی زدم و به نظرم کمی سختتر از ادامه دار بود.احساس کردم به نقد احتیاج دارم.
سعی کردم خیلی طولش ندم.

پست

اگه ممکنه نقدش کنین.

با تشکر


ویرایش شده توسط وینست کراب در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۲۹ ۱۴:۳۹:۵۵

ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۱۳ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
شما همه جا باید جلوی چشمان من باشید ماگل ناشناس؟!


بررسی پست شماره 53 فرهنگستان خانه ریدل، تام ریدل!!



همونطور که در پست درخواست مرگخوار شدنتون گفتم نمیدونم قبل از این شناسه ای داشتین یا نه و آیا این اولین پستتونه یا نه.چون نقد رو معمولابا توجه به نوشته های قبلیتون انجام میدم.اینجا اجبارا فقط همین پستتونو در نظر میگیرم.


نقل قول:
ایوان کبرای زیبا را در حالیکه بالا گرفته بود به همه نشان داد. حالت فشفش های نجینی ناگهان تغییر کرد. مونتگومری یک قدم به عقب برداشت، احساس میکرد نجینی قصد حرکت از جایش را دارد.

این پایان پست قبلیه...


نقل قول:
مونتگومری رو به حضار کرد و گفت:
- نمایش تموم شد. می تونید برید بیرون.

و این آغاز پست شما...
درست از همونجا ادامه دادین.ولی این کارو به شکلی انجام دادین که خواننده متوجه نمیشه.ارتباطتون با پست قبلی حفظ نشده.با اضافه کردن یه جمله درباره نجینی یا احساسات مونتگومری میتونستین این ارتباط رو ایجاد کنین.



نقل قول:

نجینی آرام آرام خزید و روی سن آمد. مونتگومری روبه روی او قرار گرفت و گفت:
- به یک شرط میذارم بری پیشش. الان میریم پیش ارباب و بهش میگی که من عالی بودم.

- آخه گاگول! نجینی که نمی فهمه تو چی میگی.

- راس میگیا.

مونتگومری این را گفت و با شکلک در آوردن و اجرای پانتومیم بالاخره منظور خود را به نجینی فهماند.

این قسمت جالب بود.هم از سوژه به خوبی استفاده کردین و اونو به مسیر خوبی هدایت کردین و هم صحنه جالبی رو خلق کردین.اون دیالوگ وسط کمی اضافی به نظر میرسه.شاید بهتر بود اون قسمت رو مونتگومری با خودش فکر میکرد و اینجوری احتیاجی هم به دیالوگ بعدی نبود.اون قسمت اجرای پانتومیم مونتگومری هم میتونست کمی طولانی تر بشه.میتونستین درباره حرکاتش و اینکه چطوری سعی میکنه منظورشو به نجینی بفهمون و عکس العملهای نجینی بیشتر بنویسین.


پستتون یه جورایی کمی خشک و بی روح به نظر میرسه.به نظر من اضافه کردن یکی دو شکلک مناسب میتونست این روح و احساس رو بهش اضافه کنه.


نقل قول:

ایوان که دست و پایش را گم کرده بود خودش را جمع و جور کرد و گفت:
- هیچی ارباب. با مونتگومری بودم. دو تا کوچه پایین تر کبری خانوم اینا اسباب کشی دارن باید بریم کمک گفتم که یادش نره.

لرد ولدمورت که تا حدودی قانع شده بودشروع به صحبت با نجینی کرد...

در اینجور موقعیتها که قراره با آوردن بهانه ای طرف رو قانع کنین، یاسعی کنین این بهانه کاملا قانع کننده باشه و یا بشدت مسخره و غیر قابل باور...که حالت دوم جالبتره البته...اینجا بهانه شما متمایل به حالت دومه ولی نتونسته به خوبی وظیفه خودشو انجام بده و یه جورایی بین این دو حالت مونده.برای همین قانع شدن سریع لرد کمی غیر عادی به نظر میرسه.پایان پستتون خوب بود.موقعیت رو ایجاد و توصیف کردین و بقیه شو گذاشتین به عهده نفر بعدی.


خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۳ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۰۳ یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 12
آفلاین
سلام

مرحمت فرموده و این پست را نقد کنید.

با احترام فراوان



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 233 مرگخواران دریایی، آندرومدا بلک:


پست شما پست شماره 233 بود و لینک پست سدریک رو داده بودین!!شما قصد گیج کردن ارباب رو داشتین؟کروشیو بر شما!


قبل از نقد کردن پستتون باید درباره خلاصه تون بگم.خلاصه کردن کار ساده ای نیست.حتی میشه گفت کار سختیه.خلاصه شما خیلی روشن و واضح بود و کل مطلب رو به خوبی به خواننده منتقل میکرد.در خلاصه لازم نیست جزئیات رو ذکر کنیم.در این مورد یه استثنا وجود داره و اونم پست قبلیه.باید طوری خلاصه رو تموم کنین که لزومی نداشته باشه خواننده برگرده و پست قبلی رو بخونه.


دیالوگهای اول پستتون جالب و سرگرم کننده بود.حتی ذکر اسم "کتابهای هری پاتر" رو هم اونقدر خوب انجام داده بودین که میتونست خواننده رو بخندونه.دیالوگهای پشت سر هم شما برای خواننده آزار دهنده یا گیج کننده نبود.


حالت عجولانه و پرحرف رز کاملا با شخصیتش در سایت مطابقه.این دقتتون خیلی خوب بود.


نقل قول:
_ حالا که چی ؟!! گنج عزیزم از بین رفت دیگه !!! حقته اینقدر کروشیوت کنم تا مثل لانگ باتم ها بشی !!!

من متوجه این قسمت نشدم...گنج چرا از بین رفت؟تا آخر پست قبلی که لرد داشت با آرامش دنبال گنج میگشت.در پست شما هم اتفاقی برای گنج نیفتاده بود.همین یه جمله خواننده ای مثل منو گیج میکنه و باعث میشه از ادامه دادن منصرف بشم.اگه منظورتون این بود که لرد باید به تنهایی دنبال گنج بره و کسی همراهیش نکنه باید اینو واضحتر میگفتین.در پست شما لرد قاطعانه گفته که گنج از بین رفت و دیگه نمیشه کاری کرد.شدیدا مواظب اینجور نکته ها باشین.چون کل سوژه رو تحت تاثیر قرار میدن.



شما توانایی خلق صحنه های جالب رو دارین.فقط کمی بیشتر باید روشون کار کنین.مثلا صحنه ای که ایوان کف غار افتاده بود و مرگخوارا متوجهش نشدن.اون قسمت میتونست با کمی توضیح بیشتر جالبتر بشه.در چنین موقعیتهایی حتما به جزئیات هم بپردازین و بیشتر درباره صحنه توضیح بدین که خواننده بتونه به خوبی صحنه رو مجسم کنه.البته این حالت شتابزدگی در پستهای قبلیتون بیشتر بود.اینجا تا حدودی اصلاح شده.


از شکلکها خوب استفاده کردین.


موفق باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره 215 خاطرات مرگخواران، روفوس اسکریم جیور:


شما اول نقد خواستین بعد پست زدین؟!!


نقل قول:
برف سرتاسر خیابان را پوشانده و همه جا را سفید کرده بود . مردمی هم که برای خرید وسایل مختلف به دیاگون آمده بوندند ، لباس های ضخیم و گرمی برتن داشتند ولی تنها کسی که لباسش با بقیه مردم فرق داشت ، یک جوان گندم گون بود که در پیاده روی انتهای خیابان در حال قدم زدن بود .

شروع خوب بود.فضا و مکان رو به خوبی توصیف کردین.ولی یه جورایی نوع توصیف به نظرم اشکال داشت.نکات ریزی وجود داشت که زیبایی جمله هاتون رو کمتر میکرد.مثلا "ولی" در ابتدای جمله:" ولی تنها کسی که..." جمله رو کمی خراب کرده.یا "یک جوان گندمگون" که میشد به جاش از "جوانی گندمگون " استفاده کرد. یا مثلا اون "هم" بعد از کلمه " مردمی" اضافه بود.پیاده روی انتهای خیابان هم به نظرم درست نبود.پیاده رو در دو طرف خیابان قرار داره.اگه منظورتون انتهای خیابان بوده باید میگفتین در انتهای خیابان، در پیاده رو...
با وجود این اشکالات، پاراگراف خوبی بود.


نقل قول:
ولی جوان اصلا از شنیدن آن صدا تعجب نکرد !

علامت تعجب در اینجا اون آرامش و خونسردی رو که متن شما لازم داشت از بین برده.


حالت مرموز پستتون خیلی جالبه.اون کوچه و صدایی که مشخص نیست متعلق به کیه.حالت سردرگم و پریشان جوان رو خیلی خوب توصیف کردین.


نقل قول:

هاگرید به همراه یک پسر بچه وارد کافه شده بود که پس از گذشت لحظاتی اطراف آن دو پر شد از آدم هایی که سعی داشتند با او دست بدهند .فروشنده ی پیر هم با عجله پیشخوان را دور شد و در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود ، به آنان ملحق شد .مرد جوان هم که بیش از پیش رنگ پریده تر و عصبی تر به نظر میرسید از جایش برخاست و قدری جلو رفت.

این قسمت خیلی زیبا بود...خواننده رو بشدت گیج کردین و بطور ناگهانی اونو به محیط و فضای کاملا آشنایی بردین.عالی بود.


نقل قول:
پسر بچه ای که به همراه هاگرید به کافه آمده بود ، به مرد جوان خیره شد. لکنت ، لرزش و پلکی که مدام باز و بسته میشد ، برای پسری که زنده ماند ، بسیار عجیب به نظر میرسید.

روش روایت کردنتون جذاب و زیبا بود...اصلا مشخص نیست شما کی هستین و چه احساسی دارین.این حالت بی طرفانه و خنثی خیلی خوب بود.


جلو رفتن زمان در پست شما دقیق و حساب شده بود.


نقل قول:
دانش آموزان خود را برای شنیدن یک داستان تلخ دیگر آماده کرده بودند ...

داستان زندگی کوییرل رو به شکلی فوق العاده تاثیر گذار روایت کردین.یکی از زیباترین قسمتهای پست شما آخرش و مخصوصا جمله آخر بود...تا اواسط پست خواننده به هیچ عنوان نمیتونه هویت جوان رو حدس بزنه و بعد از فهمیدن هویت طرف، با افسوس زندگی اونو دنبال میکنه و این چیزیه که دقیقا هدف شما بوده.


پستهای تکی شما همیشه تاثیر فوق العاده ای روی خواننده میذارن.


خیلی خوب بود.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۰

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
درود !

ارباب اگه میشه اینو لطفا نقد کنید ...

تجربه تلخ !


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰

آندرومدا بلک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۰۰ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸
از ماست که بر ماست...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 252
آفلاین
لطفا پست 232 مرگخواران دریایی را هم نقد(بررسی!!!!) کنید !!!

منم هی میرم توی مرگخواران دریایی می پستم هی این جا درخواست نقد میدم !!!!

شکل و شمایلم هم برای این بهتر شده که اون موقع میخواستم برم اما الآن ملخوام بمونم و 4-5 روز هم برای پیدا کردن این آواتار و آماده کردنش برای این جا زحمت کشیدم !!!
کم الکی نیست که !!!!! :دی


ویرایش شده توسط آندرومیدا بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۱۷ ۱۳:۴۰:۲۸


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 230 مرگخواران دریایی، سدریک دیگوری:



نقل قول:
ولدمورت به تمام مرگخواران دستور داد که دنبال گنج بگردند. همه مرگخوار ها هم اطاعت کردند و برای اجرا دستور همگی پخش شدند. ولی هیچ اثری از ایوان نبود.

خوب شروع کردین.گرچه اون عبارت " دریچه ای که ولدمورت در آن است" اولش کمی خواننده رو گیج میکنه...ولی این سردرگمی بعدا از بین میره.البته یه اشکال کوچیک داره که موقع خوندن خیلی بیشتر به چشم میاد.ولدمورت به مرگخواران دستور داد دنبال گنج بگردن نه ایوان.برای همین اون جمله "اثری از ایوان نبود" هماهنگی لازم رو با جمله های قبلی نداره.



نقل قول:
حدود نیم ساعت بعد رز جیغی کشید و اربابش را از خواب پراند.

یه کم ناگهانی وارد این قسمت شدین...لرد کی خوابید؟کجا خوابید؟تو اون شرایط اصلا چرا خوابید؟...اینا سوالاییه که برای خواننده پیش میاد.بهتر بود این قسمتها رو سانسور نمیکردین.و درباره خوابیدن لرد بیشتر توضیح میدادین که خواننده هم شوکه نمیشد.موقعیتهایی رو که در سوژه وجود داره از دست ندین.سعی کنین بهترین و بیشترین استفاده رو ازشون بکنین.همین خوابیدن لرد میتونست کلی سوژه جالب براتون خلق کنه.با این همه جیغ کشیدن رز جالب بود.به خوبی شخصیتهای سایت و کتاب رو با هم تلفیق کردین.


ماجرا با نامه های متعدد و نواده های هلگا و سالازار و دریچه های مختلف کمی پیچیده شده...در اینجور مواقع بهتره سعی کنیم گره های داستان رو باز کنیم، یه جورایی ساده ترش کنیم نه اینکه چند تا معمای جدید بهش اضافه کنیم.این دو تا کردن دریچه ها هم لزومی نداشت.
وقتی داستان کمی پیچیده میشه یکی از کارای مثبتی که میشه انجام داد اینه که در آخرین قسمت پستمون داستان و ادامه مسیر رو بطور خلاصه برای خواننده روشن کنیم.مثلا اینجا میتونستین اشاره کنین که الان ایوان مجبوره به تنهایی دنبال گنجینه سالازار بره و لرد هم مجبوره به تنهایی صندوقچه هلگا رو پیدا کنه.با کمی تجربه بیشتر مطمئنا این مهارت رو کسب خواهید کرد.


پستتون کوتاهه...این یکی از ویژگیهای خوبشه.پست کوتاه حتی اگه زیاد قوی هم نباشه قابل خوندنه.این ویژگی رو تا جاییکه میتونین حفظ کنین.
از شکلکها هم بصورت بی جا و اغراق آمیز استفاده نکردین.این کارتون هم خوب بود.جمله بندی های پستتون ساده و روان و واضح بود.این روش نوشتن به خواننده کمک میکنه ماجرا رو سریعتر و راحتتر درک کنه.
قسمتهای مختلف پستتون(مثل تغییر مکانها یا نقل قولها) رو به خوبی از بقیه متن جدا کردین.


خوب بود.


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.