خلاصه:
لرد سیاه جلسه گپ و گفتگویی تو قصر مالفویها ترتیب داده که همه مرگخوارا دعوت شدن.
مالفوی ها ورشکست شدن و اموالشون توقیف شده. هیچی تو خونه ندارن و حتی آبشون هم قطعه. ولی نمی خوان لرد و مرگخوارا اینو بفهمن.
حالا لرد گشنهش شده و غذا میخواد...لوسیوس و نارسیسا تصمیم می گیرن کیف لایتینا رو بگردن...شاید غذایی مناسب لرد پیدا بشه.
................
لوسیوس به آرامی به لایتینا نزدیک شد.
-لا؟
لایتینا که کیفش را با جدیت بغل کرده بود به طرف لوسیوس برگشت.
-هوم؟
-هوم هم شد جواب؟ بگو بله؟ امری داشتین؟ فرمایشی بود؟
لایتینا یک دستش را دور کیفش نگه داشت و دست دیگرش را روی پیشانی لوسیوس گذاشت.
-تب داری؟ مگه تو اربابی که اینجوری باهات حرف بزنم؟ خیلی پذیرایی جالبی ازمون کردن حالا انتظار احترام دارن!
لوسیوس شرایط را برای جرو بحث مناسب ندید. او فقط کیف لایتینا را می خواست.
-نارسیسا گفت بیام کیفتو ازت بگیرم و بذارم توی کمد تا راحت بشینی. هر چی باشه ما صاحبخونه ها باید به رفاه و آسایش مهمانانمان بیاندیشیم.
لایتینا کیفش را محکم تر بغل کرد.
-لازم نکرده! شما اگه خیلی می اندیشین یه لیوان آب به مهموناتون بدین. من از کیفم جدا نمی شم.
لوسیوس دست از پا درازتر به آشپزخانه برگشت.
-نارسیسا...قلاب داری؟ فکر می کنم فقط به این روش بتونم کیف لایتینا رو از دستش در بیارم.
نارسیسا تایید کرد و قلاب ماهیگیری را به لوسیوس داد. لوسیوس قلاب را چرخاند و چرخاند و پرتاب کرد!