تو پست قبلم گفتم کسی سوالات دیگه ای غیر از سوالات من به ذهنش میرسه بگه بعدم من اومدم ابروشو درست کنم الان داره چشمشم کور میشه،اون سوالات فرم استخدام نیست که شما اینجوری بش جواب میدید اجباری هم نیست اصلا به اونا جواب بدید تو پست قبلی هم گفتم که در حد پیشنهاده،اگه روند تاپیک اینجوری پیش بره که همه بیان فقط به اون سوالا جواب بدن مسخره میشه همون راکد باشه بهتره،باید سوالات جدید مطرح کنید تا راکد نشه روال تاپیک،ممنون

به مشنگا احترام میذاشتید؟
صددرصد،بلاخره اگه من نمیفهمیدم جادوگرم باید مشنگ میموندم دیگه.

ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟
عمرا،اگر هم میرفتم تاسرحد خوشگذرونی،نه ادم کشی

بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟
مطمئنا من خودم میموندم،فقط با یه قدرت جدید.

)به مشنگا احترام میذاشتید؟

البته خوب اونا هم آدمن دیگه!
بنی آدم اعضای یکدیگر ند........

2)ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟

امکانش هست....

3)بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟

ممکنه بود در بعضی از موارد رفتارم تغییر کنه ولی در کل سعی کی کردم مثل خودم باشم.

به مشنگا احترام میذاشتید؟

البته که احترام میذاشتم چون من فکر میکنم که مشنگ ها هم مثل جادوگران انسانند و ما انسان ها باید با هم مهربان و به یکدیگر احترام بگذاریم.

ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخوارهاش بروید؟

نه, هرگز من هیچ وقت دوست ندارم یک جادوگر سیاه باشم چون بالاخره به سزای اعمالم میرسم دوست دارم یک جادوگر خوب و سفید باشم. همون طور که دیدیم ولدمورت سیاه با اون قدرتی که داشت و اون ترسی که به تن بقیه می انداخت چگونه نابود و خوار شد.

بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟

شخصیتم عوض نمیشد و همونی که هستم بودم اما شاید یک کمی راحت طلب میشدم چون وقتی کسی بتواند با یک چوبدستی کارهایی که در توان یک انسان معمولی نیست بکند خب دیگر به خود زحمت انجام دادن کار کردن بدون جادو رو نمیداد.اخلاقم هم همونی که هستم بود نه مغرور میشدم نه به دیگران بد میکردم.

1)به مشنگا احترام میذاشتید؟
معلومه که می ذاشتم. اونا هم مثل ما هستن با این فرق که توانایی جادوگری ندارن.

2)ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟
هرگز. با این که انسان جائز الخطا هستش اما من تا حد ممکن جلوی خودمو برای به راهای بد کشیدن می گرفتم. فکر نکنم جلوگیری از مرگ خوار شدن و جلوگیری از جادوگر بدی شدن سخت باشه.

3)بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟
شخصیت و خلق و خوی من تغییر نمی کرد. اما در مورد انجام کارهام همشو با جادو انجام می دادم. البته بعد از فارغ التحصیلی در هاگوارتز

1)به مشنگا احترام میذاشتید؟

بله احترام می زاشتم اونام حق زندگی دارند

2)ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟

سعی می کنم که به سمت جادوی سیاه کشیده نشوم (اما انسان جایز الاخطاست)

3)بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟

فکر نکم

1. به مشنگا احترام می گذاشتید ؟
- سعی می کردم باهاشون رو به رو نشم . اگه هم می دیدمشون
محلشون نمی گذاشتم .

2. ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟

- خب وقتی که قدرت جبهه ای بیشتر شود و طرف مقابل در حال
نابودی باشد و چون انسان حرص قدرت دارد ، وسوسه میشود
اما محال است اگر جادوگر شوم طرف ولدمورت را بگیرم و برایش
آدم بکشم .

3. بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر می شد؟

- من خودم هستم و شخصیت و خلق و خوی ام ثابت است و با جادوگری عوض نمی شوم اما با جادوگری دیدگاه انسان تغییر میکند برای مثال دیگر از مشنگ ها خوشش نمی آید در حالی که
زمانی می توانسته خود یک مشنگ باشد .
( البته من اصیل هستم ، برای مثال گفتم )

يه چيزو مطمئنم اينه كه به مشنگا احترام ميذاشتم
پيوستن به ولدمورت اينا هم ادم لازم نيست جادوگر باشه ..
در دنياي الان چه جادوگر باشه چه نه خط مشيش معلومه ..يعني اينطور نيست كه كسي كه الان ادم درستيه بعدا كه جادوگر بشه تغيير كنه و بره طرف ولدمورت ...
خصوصيات اخلاقي هم كه گفتم تنبل تر ميشم!

اینجوری که پیش میره روال تاپیک بیخود میشه من چند تا پیشنهاد دارم:

1)به مشنگا احترام میذاشتید؟
2)ممکن بود وسوسه بشید و به راه جادوگرائی مثل ولدمورت و مرگخواراش برید؟
3)بگید اگه جادوگر بودید شخصیت و خلق و خوی شما دچار تغییر میشد؟

اگه سوالای دیگه ای بذهنتون میرسه همینجا مطرح کنید یا به من پیام شخصی بزنید تا یه مدت یه بار اینجا بذاریم و بقیه جواب بدن که خودش باعث میشه روال تاپیک هم راکد نمونه

يه چيزو ميدونم مطمئنا تنبل تر ميشدم!الان يه گروهان 287487 نفري لازمه اتاقمو مرتب كنه اون طوري با يه ورد همه چيز تميز ميشد و لازم نبود خودم كاري انجام بدم