هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۸:۵۸ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۰ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۴۷ یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور - دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت - دوست
دامبلدور وارد سالن شد،ردايي قرمز به تن داشت و سريع راه ميرفت.كنار ميز گروه گريفيندور رفت و به مك لاگن گفت تو بين جويندگاني كه آزمون دادند قبول شده از اين پس تو جوينده ي جديد تيم گريفيندور هستي.
مك لاگن آنقدر خوشحال شد كه داشت بال درمياورد
او تمام طول تابستان سخت تمرين كرده بود تا براي اين آزمون آماده شود.
او اميدوار بود كه در گروه اسليترين انتخاب شود ولي چون كلاه گروه بندي او را به گريفيندور راهنمايي كرد.به اين گروه رفت و الان خوشحال بود كه به اسليترين نرفته است.و با غرور دوستانش را نگاه كرد و سر جايش نشست.
من نميشناسم مك لاگن رو همينجوري گفتم!

تایید شد!
از اسامی استفاده کن که میشناسی. از فرهنگنامه و یا لیست شخصیتها میتونی کمک بگیری. موفق باشی


ویرایش شده توسط سائورون كبير در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۲ ۹:۰۰:۴۸
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۲ ۱۱:۱۱:۰۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۰۵ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

نویل لانگ باتم old2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۵۴ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 113
آفلاین
وقتي كه پدر و مادر هري پاتر به د ست لرد سياه كشته شد دامبلدور آن را نجات داد و آورد پيش شوهر خاله اش بعد از چند سال وقتي هري پاتر بزرگ شد آن را با خودش برد مدرسه جادوگران و کلاه گروه بندي آن ر ا گروه گريفيندور انداخت همه بچه ها خيلي خوشحال شد ند و افراد گروه گريفيندور با غرور فرياد مي كشيدند وقتي كه هري پاتر اعصباني مي شود چشمهاش و صورتش قرمز مي شد هري پاتر هميشه انتخاب خيلي خوبي داشت چون هميشه در كار هايش سخت انجام مي داد هري پاتر دوست هاي زيادي داشت از ويدا اسلاميه و كارگردان اين فيلم و همه بازيگر ها اميدوارم هميشه در كنار بچه ها باشند به همه سلا م برسونيد خداحافظ :bigkiss: تایید نشد! پستهای اونایی که تایید شدند رو بخون


ویرایش شده توسط tohid zafarpour در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱:۰۹:۳۳
ویرایش شده توسط tohid zafarpour در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱:۱۰:۴۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱۱:۲۲:۴۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۷

سلسیتنا  واربک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۰ جمعه ۲ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۴ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۸
از سیرک عجایب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور -دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت - دوست


ارام وارد سالن شد .رنگ قرمز تزیئنات قرمز رنگ سالن چشمش را میزد .افراد گروه گریفندور با غرور فریاد میکشیدن و خوشحالی خودشان را از اتنخاب شدن گروه را به عنوان بهترین گروه سال ابراز می کردند . سرانجام جایی برای نشستن پیدا کرد . به اطراف خیره شد . دامبلدور را دید که با لبخندی همیشگی و نگاهی امیدوارکننده به سالن خیره شده بود .با خودش فکر کرد که اگر کلاه گروه بندی او را در گروه گریفندور قرار میداد شاید می توانست الان در میان قرمز پوشان گریفندر شادی کند.این ارزو را به سختی از خود دور کرد و مشغول به صحبت با دوستانش شد .

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱۱:۱۹:۴۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۵۰ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۷

تام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۵۹ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۰
از ادي كجايي؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
دانش آموزان تازه وارد آماده ي گروهبندي مي شدند ، پروفسور دامبلدور نظاره گر برگذاري مراسم بود تا پس از آن مثل هر سال تحصيلي جديد براي دانش آموزان سخنراني كرده و جشن را آغاز كند.ميانه ي صف دو پسر سال اولي لاغر اندام كه دوست هم بودند با هم صحبت مي كردند. يكي كه كمي چاغ تر به نظر مي رسيد با غرور خاصي مي گفت:
-من شك ندارم حتما به گريفيندور مي رم.آخه من خيلي شجاعم!اين انتخاب كلاهه!
-اميدوارم همين طور باشه كه تو مي گي!

دقايقي بعد نوبت به دانش آموز مغرور رسيد ، او كلاه گروه بندي را روي سرش گذاشت ، كلاه مكث كرد و:
هافلپاف!
- نه اين امكان نداره...
اما ممكن شده بود ،او فكر مي كرد كلاه گروهبندي سخت در اشتباه است اما غافل از اين كه اين كلاه اشتباه نمي كند. صورت پسر ك از شدت عصبانيت قرمز شده بود و خبري از خوشحالي كه انتظارش را مي كشيد نبود!

تایید شد!


ویرایش شده توسط اوباليسم در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۹ ۱۶:۵۳:۰۷
ویرایش شده توسط اوباليسم در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۹ ۱۶:۵۷:۴۱
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۹ ۱۷:۴۲:۵۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۲۸ سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷

محمد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۰۸ یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۷
از همین نزدیکی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 29
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور -دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت - دوست

کلاه گروه بندی مثل همیشه جادوگران جوان رو در گروه های چهارگانه دسته بندی می کرد.این انتخاب ها برایش سخت نبود و به راحتی میفهمید که هر تالاری انتظار کدام دانش آموزان را می کشد اما این بار به نظر میرسید که انتخاب گروه پسرک مو قرمز برایش کار ساده ای نیست با کمی تامل سرانجام "گریفیندور" را به زبان آورد .خوشحالی تمام وجود پسرک را فرا گرفته بود و از حضور خود در گریفیندور احساس غرور می کرد.در این میان کلاه امیدوار بود که انتخاب درستی کرده باشد.
.
.
.
دوستان برای شادی روح دامبلدور صلوات!!!

تایید شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۸ ۲۱:۳۱:۲۰

تصویر کوچک شده در حال بارگذاری...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور - دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت – دوست

جلوی چشمانش سیاهی میرفت. وارد مدرسه ی هاگوارتز شده بود. خوشحال بود. میدانست که شرایط بسیار سخت و دشواری را خواهد داشت اما حاضر بود تحملش کند ، فقط به خاطر دامبلدور ...

- پرسی ویزلی !

نامش خوانده شده بود. از دوست خود جداشد و کلاه گروه بندی را بر سر گذاشت. به آلبوس نگاهی کرد که چیزی زیر لباسش راست شده بود.. آن چیز چه بود؟ با دقت نگاه کرد.. چوبدستی آلبوس مثل غلاف بیرون کشیده بود.. امیدوار بود که آلبوس قصد طلسم کردن او را نداشته باشد.. حالا وقت او بود که انتخاب شود..

- گریفندور ..

با غرور از روی صندلی بلند شد. سپس، دامبلدور با شتاب به سوی او پرید و صحنه قرمز شد !!

----

یعنی این پست ِ بیناموسی - جدی بود؟


[b]دیگه ب


بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۳۶ سه شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷

استثنا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۹ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۰۵ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور - دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت – دوست

هری پاتر در سرسرا و در کنار دیگر گریفندوری ها نشسته بود و به کودکی نگاه می کرد که چند لحظه پیش به پیش هری امده بود و از او می پرسید باید چه کاری انجام دهد تا در گریفندور قرار گیرد چون خیلی این گروه را دوست دارد، هری هم از ان پسر خوشش امده بود و برایش توضیح داد که کلاه گروهبندی وظیفه انتخاب گروه را بر عهده دارد.
سایمون دزمان!
اسمی بود که دامبلدور با صدای بلند خواند تا پسرک به بالای سکو برود و گروهبندی کند. به نظر می امد که دامبلدور امروز به جای مک گونگال وظیفه ی خواندن اسم ها را بر عهده گرفته بود.
سایمون با لبخندی که نشانه ی خوشحالی او بود به طرف کلاه رفت و به هری چشمکی زد.هری تنها دوست او تا این لحظه بود به همین خاطر به هیچ کجا به جز هری و پرچم قرمز رنگ گریفندور نگاه نمی کرد تا کلاه گروهبندی اشتباهی او را در اسلایترین نیندازد. کلاه در حال بررسی بود و سایمون امیدوارانه به هری نگاه می کرد به طوری که در نگاهش معلوم بود که سخت ترین لحظه ی زندگی اش را در حال گذراندن است. تا اینکه صدای کلاه گروهبندی در سالن پخش شد:
اسلایترین!
هری پاتر شوکه شد. ولی صورت سایمون خندان بود و دیگر به هری نگاه نمی کرد. هری با دنبال کردن نگاهش به نیشخند صورتی اشنا رسید که با غرور سایمون را تشویق می کرد.
سایمون از سکو به پایین پرید و در اغوش دراکو خود را جای داد.
هری با تعجب گوش هایش را تیز کرده بود تا حرف های ان دو بشنود...
- دیدی دراکو چطوری سرکارش گذاشتم.
....

ایول جالب بود..تایید شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۸ ۱۸:۱۵:۱۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۳:۴۳ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
روزی روزگاری جادوگر ِخوشحال ِقرمز‌پوشی به نام دامبلدور توسط کلاه گروه‌بندی در گریفیندور انتخاب شد؛ که سخت دوست داشته و امیدوار بود که نواده‌ی غرورآفرین وی نیز محسوب شود!


ویرایش شده توسط امپراطور تاریکی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۳:۴۸:۱۲

!ASLAMIOUS Baby!


هدیه زیبا
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷

آرنولد دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۸ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۹ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
روز تولد هری پاتر بود .او بعد از باز کردن هدایای دوستان وآشنایانش جعبه بزرگی دیدکه بر چسبی روی آن بود:ویکتور کرام جعبه را باز کرد .متحیرشد. درو ن جعبه جاروی پرنده ی زیبایی به چشم میخورد.در بالای دسته آن عبارت:" آذرخش 07" نوشته شده بود.در جعبه نامه ای به این شرح بود:
هری عزیز
سلام.تولدت مبارک.من همیشه جدیدترین جاروها را میخرم و مدل قبلی ام را به کسی میدهم.چون پرواز زیبای تو را در مسابقه سه جادوگر دیدم این جارو را به تو هدیه میدهم.
پی نوشت:روز تولدت را از هرمیون پرسیدم.در ضمن من بیشتر از 6 بار با این جارو پرواز نکرده ام.
هری که خوشحال شده بود زیرلب گفت:امسال هم گریفیندور جام کوییدیچ رو میبره.پروفسور مک گونگال خوشحال میشه.
سپس به سالن عمومی گریفیندور رفت.رون و هرمیون را دید که کنار شومینه ایستاده بودند وطبق معمول با هم دعوا میکردند.هری به آندو گفت:هیس!سالنو بردین تو هوا !
رون و هرمیون با این حرف ساکت شدند.
هری به رون گفت:میای با جاروی جدیدم پرواز کنیم؟
رون گفت:جاروی جدید؟!عالیه! بریم.
رون و هری بدون توجه به هرمیون که چپ چپ نگاهشان میکرد از سالن بیرون رفتند.هرمیون گفت:همه اش به فکر کوییدیچن.چرا یه ذره به درس اهمیت نمیدن؟

باید با این کلمات بنویسی:

کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور -دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت - دوست



ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۶ ۱۹:۳۳:۱۲


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷

رون ویزلی old3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۷ شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۰۵ دوشنبه ۲ دی ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
کلاه گروه بندي - گريفيندور - خوشحال - غرور -دامبلدور - قرمز - اميدوار - انتخاب - سخت - دوست


آن زمان که نعره ی کلاه گروهبندی در سراسرای بزرگ اوج گرفت و فریاد "گریفیندور" او را برای فرستادن به تالار شجاعان فراخواند،شاید متوجه تفاوت گروهش با سایر گروه ها نمیشد.
شاید آن زمان به اندازه ی حال از اینکه یک گریفیندوریست لبریز از غرور نبود.
اما همینک که سرش را میچرخاند و بر پرچم های افراشته در تالار،شیرهای نشسته در پس زمینه ی قرمز را مینگریست از خوشحالی به نفس نفس می افتاد و امیدوار میشد که بار دیگر با کمک دوستانش بتوانند سختی های پیش رو در جهت قهرمانی دوباره را پشت سر بگذارند.

تایید شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۵ ۲۲:۱۷:۲۰
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۵ ۲۲:۵۲:۳۱
ویرایش شده توسط جیگر ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۶ ۱:۳۷:۰۸
ویرایش شده توسط جیگر ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۶ ۳:۵۶:۳۴

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=3306&forum=9&post_id=197138#forumpost197138]به روی واژه ی Delete کلیک کرد تا خاطرات بد را از خانه های اندیشه اش پا







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.