پست شماره ي 46# برج وحشتسارا اوانز
اولا خواهشا ديگه طولاني ننويسيد!! اگه پستهاي طولاني زياد بشند مجبور به برخورد خواهم شد!!
و اما نقدي مختصر:
نقل قول:
چند نفر به او نزدیک می شدند. بلا با نگرانی و ترس به آنان خیره شده بود که چوب دستی هایشان را به سمت تابوت گرفته و آن را بلند کردند. او جای هیچ تقلایی نداشت. باید ساکت و خاموش همان جا در انتظار آینده می ماند. طول مسیر به قدری تاریک بود که بلا حتی دیگر نمی توانست آن دو مرد را ببیند.
اين پاراگراف چندتا ايراد داره:
1. در جمله ي دوم فعل هات رو درست به كار نبردي." بلا با نگراني و ترس به آنان خيره شده بود، كه چوبدستي هايشان را به سمت تابوت گرفته بودند و آن را بلند مي كردند."
2. يه مشكل هم از لحاظ معنايي داره. كسي كه توي تابوت خوابيده باشه نمي تونه بيرون رو ببينه! در واقع بلا نمي تونسته اونها رو ببينه كه داشتن چوبدستي رو در مياوردن و تابوت رو بلند مي كردن. تنها مي
تونسته از طريق حركت تابوت متوجه اين موضوع بشه.
3. "تقلا" در لغت به معناي كوشش و تلاش مياد و البته به عربي دست و پا زدن در بستر هم معني ميده. اما به نظرم منظورت اينجا اين بود كه جاي هيچ حركتي نداشت. در نتيجه به كار بردن تقلا درست نيست!
طول مسير به قدري تاريك بود... زيبا نيست! مي تونستي بگي مسير حركت تاريك بود و يا در طول راه رو ها كه مي گذشتند محيط تاريك و تاريكتر ميشد.
نقل قول:
مسیر حرکت نا مشخص بود و این فضای گرفته تا جایی ادامه داشت که از دور انوار سبز رنگی مشخص شد. همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشته بود.اما در آن حال هیچ چیزی برای او آرامش بخش تر از نوید آزادی و رهایی از چنگال آن قلعه حریص که به سختی در حال فشردن او در میان دستانش بود نمی توانست باشد.
اين پاراگراف چندتا توصيف خيلي زيبا داشت!
اول در مورد رنگ سبز و نشان اسلايترين. به من اين حس رو مي داد كه اولا احساس غروري ميكنه كه بهش قدرت مقابله ميده و دوما رنگ سنگ نشان اربابش هم هست كه اين موضوع هم بهش آرامش مي ده و هم قدرت.
البته!! " همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشت" فعل بود رو بايد حذف مي كردي..اضافي بود. و همچنين "در آن زمان" رو. و اگر هم مي نوشتي بر روي سينه اش حك شده بود قشنگتر ميشد.
نقل قول:
بلا که در میان تابوت خوابیده بود رویت سقف از جاهای دیگر برایش آسان تر بود. سقفی که هر لحظه حس می شد که در حل فرو ریختن است. تشخیص اجزای آن کار دشواری بود و نگاه به آن باعث سرگیجه می شد. پس بدین جهت بلا چشمانش را بست.
اول اينكه اگر به جاي "رويت" مي نوشتي ديدن بهتر بود چون اين كلمه يكجور با متنت غريبه. بعد ميگي حس ميشد سقف در حال فروريختنه...چرا!؟ بايد دليلش رو ذكر مي كردي..كه مثلا تكه هايي از آن جدا شده بودند و يا بلا سرگيجه داشت و اينطور به نظرش مي رسيد و ... .
نقل قول:
_ولدمورت مرد قدرت طلبیه ....شاید بتونه دنیا رو تسخیر کنه اما این قلعه متعلق به این دنیا نیست پس نمی تونه گنجشو تصاحب کنه!
اين ديالوگ هم خيلي قشنگ بود! چون هم به ارواحي كه در برج بودند اشاره مي كرد كه مرده بودن و در واقع متعلق به دنياي ديگه بودند و هم به قدرت هاي برج كه اون رو از بقيه ي دنيا متمايز مي كرد.
نقل قول:
مانند سایر اجزای قصر عجیب و مرموز به نظر می آمد.
چون در مورد مرد صحبت مي كني عبارت ساير اجزا مناسب نيست. مي تونستي بنويسي همانند دگر چيزهاي برج.
نقل قول:
ما تو چون یکی از یاران ولدمورت هستی باید با قدرتت بمیری! باید قدرتتو به من و همه کسانی که اینجا حضور دارن نشون بدی و بگی که قدرتت چقدر می تونه زمان رسیدن مرگ رو از تو دور کنه.....
اين جدا عالي بود! در ذهن من تداعي مي كرد كه بلا كه با قدرتش افراد بسياري رو كشته حالا خودش هم با اين قدرت بايد از بين بره و هم اينكه همين قدرت حالا به جاي كشتن با مرگ خودش بايد مبارزه كنه!!
نقل قول:
به سختی توانسته بود تعادل خود را حفظ کند. ناگهان تکه ایی از پارچه ی قسمتی از پاهایش که درون آب قرار داشت جدا شد و به سرعت ناپدید گشت.
فكر كنم منظورت قسمتي از پارچه ي شلوارش بوده!
نقل قول:
_برای دیدن زمان زحمت نکش چون در اینجا آسمونی وجود نداره!
اين اشاره به آسمون هم خوب بود. چون معمولا آسمون به عنوان اميد به كار ميره و اين جمله مي تونست اين معني رو داشته باشه كه منتظر كمكي نباش! اميدي نيست.