هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.




پاسخ به: محدوده آزاد جادوگران
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰:۱۵ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
سوژه: فرار
کلمات اصلی: ترفند، شمشیر، خصوصی، شنل، غمگین، فانوس، هیپوگریف.


تاریکی برج فانوس دریایی را در خود فرو برده بود و تنها صدایی که به گوش می رسید، صدای امواج خروشان دریا بود. رزالی در طبقه ی پایین برج، رو به روی هیپوگریف بزرگی ایستاده بود و او را نوازش می کرد.
- آروم باش، کج منقار. الان نمیشه بری بیرون پرواز کنی. خودت که می دونی، خون آشامای خبیث انجمن خصوصی ممکنه این طرفام بیان.

کج منقار بالاخره آرام گرفت و رزالی به سمت پنجره رفت و با نگرانی به آسمان سیاه خیره شد. بدنش داشت می لرزید و نمی دانست دلیل آن سرماست یا ترس. شنلش را محکم تر دور خودش پیچید.
- کج منقار عزیز، به نظرت اون می تونه شمشیرو ازشون بگیره و از دستشون فرار کنه؟

کج منقار در جواب ناله ی غمگینی سر داد.

رزالی رویش را به سمت او برگرداند.
- نه، نباید این طوری بگی. خواهش می کنم! اون ترفندای خودشو داره. مطمئنم جون سالم به در می بره، باید جون سالم به در ببره.

رزالی این را گفت، دستانش را روی سینه اش قرار داد، انگشتانش را در هم حلقه کرد و آن ها را محکم به هم فشار داد. در همین لحظه صدای بال زدن از پشت پنجره به گوش رسید و سایه ی خفاشی پدیدار شد. رزالی به سرعت رویش را برگرداند و پنجره را باز کرد. خفاش سفید و زخم آلود به داخل پرواز کرد و خودش را روی کاناپه انداخت. کج منقار شروع کرد به جیغ زدن و کوبیدن بال هایش به همدیگر. رزالی گفت:
- کج منقار، همه چی مرتبه. اون گادفریه.

بعد به سمت خفاش رفت و با دقت به زخم هایش نگاه کرد.
- خوبه، سطحی ان.

در همین لحظه خفاش شروع کرد به تغییر شکل و پیکر معمول گادفری جای او را گرفت. پیراهن سفیدش پاره پاره و خون آلود و چهره اش به شدت سفید و رنگ پریده بود. او لبخند بی رمقی زد و گفت:
- موفق شدم، رزالی!

و دستش را روی غلاف شمشیری که به کمربند چرمی اش متصل بود، گذاشت. چشمان رزالی پر از اشک شد و لب هایش لرزید. گادفری دستش را بالا آورد و با ملایمت صورت او را نوازش کرد.
- الان همه چی رو به راهه.

رزالی دست گادفری را گرفت و آن را روی لب هایش گذاشت.

کلمات نفر بعد: کنت دراکولا، قلعه ی باستانی، صندوقچه ی شوم، کلید نقره ای، بال های شکسته، غده ی چرک آلود، شراب سمی.


ویرایش شده توسط گادفری میدهرست در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۸ ۱۶:۴۳:۵۰



پاسخ به: تولد بیست سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱:۳۱ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
سلام و هزاران درود.
اول اینکه تولد سایت مبارک. واقعا خوشحالم که بالاخره و مجددا تولد حضوری برگزار شد و امیدوارم همیشه سایت برقرار و پرشور باشه. ایشالا که بهتون خیلی خوش گذشته. خیلی دوست داشتم پیشتون میبودم.
دوم اینکه من تسلیم فرامین اهالی زوپس هستم و خودم خودمو سردر سایت آویزون میکنم.

ولی اینکه چرا نبودم؟ ( با عذرخواهی فراوان)
من کلی دلمو صابون زده بودم که بیام و کلی هم شیطونی کنم تا بالاخره از کافه پرتم کنن بیرون. ولی از 4-5 روز پیش هرچی گشتم، متاسفانه بلیط اتوبوس نبود. بعدش خانمم گفت که نمیخواد امسال بری. ولی من مدام پافشاری کردم و گفتم که از چندین سال پیش یا امتحان مدارس بوده یا امتحان مقاطع مختلف دانشگاه و هییییی من نمیتونستم بیام. خلاصه نتونستم امسال بیام. من خودم به 7 دی رای داده بودم، ولی بازم نرسیدم. عذرخواهی میکنم بابت بد قولی و با خانمم قرار گذاشتیم ایشالا اگر عمری بود، سال دیگه باهم بیایم و کافه رو منفجر کنیم. واقعا خیلی خیلی دوست داشتم بیام و دورهم باشیم و حرفهای قشنگ قشنگ بزنیم.

و دوباره،
جادوگران عزیز،
تولدت مبارک.



تصویر کوچک شده

We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are



پاسخ به: تولد بیست سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۱:۵۹:۵۹ جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
درود و لوموس فراوان
خوشحالم که خوش گذشته و ناراحتم که نرسیدم، ولی خب من از اولم به ۲۱م رای داده بودم، بنابراین.
امیدوارم سال دیگه ببینمتون و تولد جادوگران حسابی مبارک.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳:۳۷ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
نام:ساکورا آکاجی

معنی اسم:شکوفه دختر گیلاس

رتبه خون:دورگه

گروه :گریفیندور

چوب دستی: ۱۲ اینچ طول دارد، جنس آن از چوب راش و دارای مغزی از پر ققنوس و انعطاف پذیر است.

جارو: صاعقه۲۰۲۴

جغد:بانداژی

وابستگی ها: دانش آموز هاگوارتز و جستجوگر تیم کوییدیچ گریفیندور،محفل ققنوس

شغل : کاراگاه آژانس کاراگاهی جادویی مستقل.

پاترونوس: روباه قهوه ای

خصوصیات ظاهری: موهای قهوه ای تیره و حالت دار تا کمر ، چشم های قهوه ای تیره که از فرق باز شده اند و مقداری از آنها معمولا روی صورتش می ریزند.
دست ها از مچ تا ساعد و گردن و قفسه ی سینه باند پیچی شده اند، قد کمی بیشتر از متوسط . لباس هایش معمولا شامل کتی کرمی رنگ تا زیر زانو که زیر آن پیراهن مردانه سفید پوشیده می شود. به جای کروات از گیره ای با سنگ سبز استفاده میکند و شلوار ساده ای به رنگ قوه ای نسبتا روشن به پا دارد.

علاقه مندی ها : گربه ها، کتاب، چاقو ، خودکشی، معما و چرونده های جنایی، بانداژ، امتحان طلسم های جدید.

تنفر: تقریبا هر چیزی که با تحلیل مشخص شود به درد نمی خورد، پیشگویی، الکل، سگ.

اخلاق: مرموز، باهوش، شاد و فعال، کرم ریز، باهوش و متظاهر، اهل شوخی در حد عادی.

توانمندی ها: داشتن اطلاعات به دلیل مطالعه و سر و کله زدن با تقریبا تمامی پدیده ها بجز پیشگویی . یادگیری سریع، تند خوان، کوویدیچ ، زندگی کردن، مار زبان.

خصوصیات اخلاقی: به راحتی نمی توان با او دوست شد اما در صورت جلب اعتماد میتوانید هر وقت نیاز داشته باشید کنارتان باشد حتی اگه به معنی باشد که در برابر تمام دنیا بایستید. بسیار اهل کتاب است و زود عصبانی می شود اما به همان سرعت آرام می شود زیرا نمی خواهد درگیر کاغذ بازی های بیمارستان و کفن و دفن شود هرچند احتمالا فردا صبح آن روز خود را در حالی که قصد پرتاب خود از پنجره به بیرون را دارید پیدا کنید. علی رقم هوش بالایش معمولا خود را دختری خنگ نشان می دهد تا مسئولیت زیادی به عهده اش نباشد زیرا کم حوصله است. ساکورا با اینکه اصالتا دو رگه ژاپنی است اما بسیار خوش چهره است گرچه از آن برای اجرای نقشه هایش استفاده چندانی نمی کند. افراد زیادی در زندگی او حضور ندارند که شناخت کاملی از شخصیتش داشته باشند.

بیوگرافی: مادر و پدر ساکورا در ژاپن آشنا شدند، مادرش ساحره و پدرش ماگل بود اما توانایی خاصی داشت و کاراگاه بود. هنگامی که مادر و پدرش درگیر یک پرونده شدند که پایان غم انگیزی برایشان رقم زد و جانشان را برای نجات ساکورا که چهار ساله بود فدا کردند. تا شش سالگی عملا ناپدید شده بود اما درست یک روز پیش از رسیدن نامه هاگوارتز در انگلستان در یک دکه نان فروشی ظاهر شد و هیچ ردی از او در این دو سال پیدا نشد. او از آن مدت به بعد در یک خانه ی کوچک زندگی میکند و به ژاپن رفت و آمد دارد. رابطه خوبی با هر دو جامعه ماگلی و جادویی دارد و از همین سن شاغل است هرچند برای داشتن مدرک مشغول تحصیل در هاگوارتز است و شاید به دنبال اطلاعات؟ نام فامیلی اش در زمان ناپدید شدن تغییر پیدا کرده اما اطلاعاتی از فامیلی اولش وجود ندارد.

شعار شخصی: گاهی باید زندگی ای که به ما داده میشه رو از دست بدیم تا قدرشو بدونیم. افتخار میدی با هم خودکشی دونفره کنیم؟



تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۸ ۰:۴۸:۰۹

تصویر کوچک شده

It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶:۰۴ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
لطفا درخواست نقد ننمایید!


نتیجه دوئل سه نفره گادفری میدهرست/ ایزابل مک دوگال/ هیزل استیکنی:


امتیازهای داور اول:
گادفری میدهرست: 27 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25.5 امتیاز - هیزل استیکنی: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
گادفری میدهرست: 27 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25 امتیاز - هیزل استیکنی: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
گادفری میدهرست: 26 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25 امتیاز - هیزل استیکنی: 25 امتیاز

امتیازهای نهایی:
گادفری میدهرست: 26.66 امتیاز - ایزابل مک دوگال:25.16 امتیاز - هیزل استیکنی: 26 امتیاز


برنده دوئل: گادفری میدهرست!

................................................................


هیزل با ترس و تردید نگاهی به چاله عمیق که دست کمی از چاه نداشت انداخت و رو به گادفری کرد.
- آخه... این... مطمئنی؟

- تنها راهمون همینه. هر جا بریم پیدامون می کنن. تا تاریک شدن هوا و خوابیدن همه باید این تو قایم‌ بشیم. شنل هم که هر سه مونو مخفی می کنه. بعدش می تونیم بریم اتاق اساتید و سوالای مسابقه رو ببینیم. این اصلا عادلانه نیست که اسنیپ سوالا رو به اسلیترینیا داده باشه. نا سلامتی ما یک ساله داریم برای این مسابقه آماده می شیم. بهشون اجازه نمی دم حقمونو بخورن.

ایزابل که تا آن لحظه ساکت بود تایید کرد.
- چاره دیگه ای نداریم. شب شنلو میارم. هر دوتون ساعت هشت اینجا باشین. دیر نکنین.

و از هم جدا شدند.


ساعت هشت شب:

ایزابل و هیزل داخل چاله تنگ و تاریک زیر شنل نامرئی کننده پناه گرفته بودند. هنوز خبری از گادفری نبود.
ایزابل خمیازه ای کشید که فورا به هیزل هم سرایت کرد.
- خسته شدم. پس چرا نمیاد؟

- اگه بیاد هم الان که کاری نمی تونیم بکنیم. هوا هنوز روشنه. شاید درگیر کارای کوییدیچ شده.

شنل را روی سرشان کشیده و منتظر ماندند.

کمی دورتر در راهروهای دور و دراز مدرسه، گادفری در حال دویدن بود.

- دیر کردم دیر کردم دیر کردم‌...

- بله گادفری. دیر کردی. جلسه قبل و قبلش و قبل ترش هم دیر کردی. و حتی برای مجازاتی که برات تعیین کردم هم دیر کردی. اگه فکر می کنی می تونی از زیرش در بری سخت در اشتباهی.

پروفسور اسنیپ با اخمی هولناک در مقابلش ایستاده بود.
- حالا به دفتر من می ری و شاخک های سوسکهای جونده رو یکی یکی و با دقت جدا می کنی‌. طوری که حتی یکیشون هم نمیره. همه رو زنده می خوام.

گادفری ناچارا مسیرش را کج کرد.
- اشکالی نداره. زود انجام می دم و خودمو می رسونم.

ولی با دیدن تپه سوسک های جونده متوجه شد که به این سادگی ها نجات پیدا نخواهد کرد. با این وجود، سریعا شروع به کار کرد...


با تکان خوردن چیزی در دهانش از خواب پرید.

چند ثانیه طول کشید که به خودش آمد.
- ای لعنت به موهای چربت اسنیپ.

و سوسک را از دهانش خارج کرد.

صبح شده بود. نمی دانست کی روی همان میز خوابیده بود. خمیازه ای کشید. نقشه شان شکست خورده بود ولی اهمیتی نداشت. یک روز دیگه اجرایش می کردند. فرصت کافی داشتند.

کش و قوسی به خودش داد و از اتاق خارج شد.

سر کلاس تغییر شکل، صندلی های خالی ایزابل و هیزل نگاهش را به سمت خود می کشید.
- نه. نمی تونن هنوز منتظر مونده باشن. حتما شب دیروقت برگشتن خوابگاه و خواب موندن و به کلاس نرسیدن.

تقریبا حق با او بود‌.

هیزل و ایزابل خوابشان برده بود.
ولی داخل چاله و زیر شنل نامرئی کننده.

حتی در لحظاتی که فیلچ به اصرار مک گونگال چاله را پر از خاک کرده بود فرصت فریاد کشیدن پیدا نکرده بودند.

آخرین صدایی که شنیدند صدای مک گونگال بود که غر می زد که همین دیروز توماس اسمیت پایش پیچ خورده و نزدیک بوده داخل این چاله بیفتد.

و بعد تاریکی مطلق و سکوت ابدی...




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴:۰۶ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
نقل قول:

میتو نوشته:
سلام کلاه گروهبندی جونم!

خب اولین بار نیست تو رو ملاقات میکنم، البته توی این جسمم اولین باره، اما میدونی خیلی دلم برات تنگ شده بود!

هم باهوشم هم جاه طلب و هم مهربون اما از همه بیشتر شجاعم و حاضرم برای دوستام هر کاری بکنم.

یه گریفندوریه عشق کتابم و خب تعریف از خود نباشه نقشه های نسبتا خوبی میکشم اما دوست دارم با اونا به بقیه کمک کنم.

اوه و نقشه غارتگر رو هم بدید برم.


درود بر تو فرزندم!

ببین کی اینجاست! یه فرزند ماجراجوی دیگه؟ نیازی به معطلی نیست، سریعا برو به...

گریفیندور!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


بلندپروازی، پشتکار، شجاعت و فراست
در کنار هم
هاگوارتز را می سازند!


پاسخ به: تولد بیست سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵:۰۲ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
با یاد و خاطره‌ی مرلین و زیر سایه‌ی ارباب!

نیومدم و کیک نخوردم و در نتیجه هم نرفتم.
در ابتدا گمان می‌بردم که جلسه هفته‌‌ی آینده است و بنابراین داشتم از جا ماندن از میتینگ آنلاین در غصه فرو می‌رفتم که دیدم مدیره‌ی محترم در حال عذرخواهی است؛ پس حالم کمی بهتر شد که اگر من جا مانده‌ام، دیگران هم جا مانده‌اند.
قصد دارم بابت برگزار نشدن جلسه‌ی آنلاین غر بزنم و وانمود کنم که پشت درهای دیسکورد با پتو و ظرف کیک مجازیم کلی انتظار کشیده‌ام.

با تشکرات!


Isabella's lullaby-The Promised Neverland

یک عالمه اطلاعات بیشتر! (معجون راستی)

دوئل مرگ؛ بهترین نوشته‌ی من؟


,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


تصویر کوچک شده


پاسخ به: تولد بیست سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸:۰۲ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
به نام خدا

گزارش میتینگ جشن تولد ۲۰ سالگی سایت جادوگران


آمدیم، کیک خوردیم، رفتیم.

و من‌الزوپس توفیق.


مافلدا هاپکرک هستم.
مشاور سایت و راهنمای اعضای سایت...


پاسخ به: تولد بیست سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳:۲۷ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
سلام.

میتینگ جشن تولد بیست سالگی جادوگران به خوبی و خوشی امروز برگزار شد، که نمی‌دونم چرا وقت کم آوردیم و دیگه تهش کافه مجبور شد ما رو بیرون بندازه.

از همه دوستانی که شرکت کردن تشکر به عمل میارم. امسال شاهد حضور دو مادر عزیز از شرکت‌کنندگان هم بودیم که کمال تشکر رو دارم که تمام مدت ما رو تحمل کرده و حتی در بخش‌هایی ما رو همراهی کردن و پیشنهادات خوبی دادن، و دعاهای خیرشون رو سمتمون روا داشتن.

خواهشمندم شرکت‌کنندگان اینجا حضور به عمل رسونده و گزارش خودشون از میتینگ رو به گوش سایرین برسونن. منم الان خسته‌مه، بعدا با گزارش میام.

از دوستانی که منتظر آنلاین بودن هم یک عذرخواهی می‌کنم. حقیقتا نمی‌دونم آنلاین چه بود و چه شد! فقط می‌دونم که شرمنده. :(


اما باید بگم از 15 نفری که اعلام آمادگی کرده بودن، 3 نفر پیچوندن و نیومدن که شناسه‌هاشون درجا حذف شده و برای همیشه از سایت جادوگران به بیرون شوت شده و بن آی پی تا ابد شدن. آلبوس دامبلدور، سیریوس بلک و لایتینا فاست.

خب شوخی کردم. همچنان قدمتون توی سایت روی چشممونه، ولی خب در حالی که قرار بود بیاین، نیومدین. تا یک هفته از سر در سایت باید آویزون بشین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۷ ۱۹:۲۷:۱۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۷ ۱۹:۳۰:۴۲



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸:۰۳ پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
سلام کلاه گروهبندی جونم!

خب اولین بار نیست تو رو ملاقات میکنم، البته توی این جسمم اولین باره، اما میدونی خیلی دلم برات تنگ شده بود!

هم باهوشم هم جاه طلب و هم مهربون اما از همه بیشتر شجاعم و حاضرم برای دوستام هر کاری بکنم.

یه گریفندوریه عشق کتابم و خب تعریف از خود نباشه نقشه های نسبتا خوبی میکشم اما دوست دارم با اونا به بقیه کمک کنم.

اوه و نقشه غارتگر رو هم بدید برم.


تصویر کوچک شده

It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.