هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.




پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲
با این که لرد خاموش بود، اما به وضوح از چهره‌ش معلوم بود که از حضور این مهمان ناخونده اصلا خوشنود نیست.
اما برعکس، مهمان ناخونده بسیار از حضورش راضی و خرسند بود. طوری که رضایتش داشت به جاهای باریکی می‌کشید!
- اوه جناب... یه برچسب به اسم "ارباب" خورده روتون. عالیه. شما از این به بعد ارباب من هستین. هرگز شما رو رها نمی‌کنم. هرگز.

پسرک همزمان با گفتن این حرف، دستش رو محکم‌ به دور کمر لرد می‌ندازه و از سواری‌ای که در آسمونِ بی‌انتهای روز می‌گیره، لذت می‌بره.

حالا که لرد علاوه بر خودش، موجود دیگه‌ای رو هم حمل می‌کرد، سرعت خالی شدن باد افزایش پیدا می‌کنه و این‌بار به جای حرکت رو به بالا، حرکت رو به پایینی رو تجربه می‌کنن.

لرد همراه پسرک می‌ره و می‌ره... تا این که بالاخره بادش تموم می‌شه و با صدای گرومپی روی ماشینی فرود میاد، که شاید بهتر بود نمیومد! چرا که سقف ماشین کمی تو رفته بود و مردی که با عصبانیت و هوارکشان به سمتشون میومد به نظر صاحب ماشین میومد!

- هوی پسرک الدنگ! با اون عروسک گنده‌بکت رو ماشین من چه غلطی می‌کنی؟ زودباش بیا پایین ببینم.
- پایین که میام، ولی پایین اومدن من برات سقف نمی‌شه.

پسرک بعد از نجات معجزه‌آساش توسط لرد کمی پررو شده بود!
پسرک لردو زیر بغلش می‌ذاره، با جهشی از ماشین پایین میاد و در حالی که مرد با دمپایی دنبالش گذاشته بود، فرار رو بر قرار ترجیح می‌ده. بعد از مقداری تعقیب و گریز، بالاخره تو کوچه پس کوچه‌ای همون اطراف متوقف می‌شن.
- می‌بینی اربابم؟ با وجود تو من تو هیچ کاری شکست نمی‌خورم. نه می‌میرم نه گیر میفتم. مال خود خودمی.

پسرک اینو می‌گه و مجددا لرد به بغل به حرکت در میاد. ولی این‌بار نه به قصد فرار، بلکه می‌خواست دنیا رو با اربابش فتح کنه.




پاسخ به: ارتباط با ناظر فن فیکشن
پیام زده شده در: ۱۰:۳۲ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲
سلام به اعضای انجمن!
من میخوام یه فن فیکشن بنویسم در رابطه با هری پاترو فرزند نفرین شده و داستان برگشت به گذشته رو یکمی عوض کنم طوری که آلبوس سروروس واسکورپیوس وقتی گذشته رو عوض کردند آینده کسانی که توی جنگ هاگوارتز میمیرن رو هم عوض کنند و زندگی اونا اگر کشته نمیشدند رو ببینن!
اجازه دارم؟


🦋💛

ما در سایه ها میجنگیم تا به روشنایی خدمت کنیم



پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
مرگخوارا برمیگردن خونه ریدل و دنبال لرد میگردن.بلاتریکس داد میزنه:
-ارباب؟کجا هستین؟
بلاتریکس جواب نمیشنوه.پس مرگخوارا همه با هم داد میزنن:
-ارباب؟😢
ارباب لرد ولدمورت عنکبوت شده گم شده.مرگخوارا نگران میشن. میرن و تمام سوراخ سمبه های خونه رو میگردن.بلاخره آلکتو جیغ میکشه:
-پیدا شد!☺️
مرگخوارا میرن سراغ آلکتو.لینی وارنر میگه:
-ببخشید شما؟😒
آلکتو جا میخوره و میگه:
-آلکتو ام دیگه.
مرگخوارا ولی آلکتو رو بجا نمیارن.لینی وارنر دوباره میگه:
-کی هستی خب؟اینجا چیکار میکنی؟اصلا چجوری وارد اینجا شدی؟جاسوسی؟اینجا برای مرگخواراس.
آلکتو میترسه و میگه:
-منم مرگخوارم خب.بخدا همه میدونن.
همه مرگخوارا یه نگاه بهم میندازن تا ببین کی آلکتو رو میشناسه. هیچکس. بلاتریکس چوبدستیش رو درمیاره و میگه:
-اگه راست میگی خالکوبی علامت شوم رو نشون بده.😡
آلکتو خجالت میکشه و میگه:
-راستش واس همین اومدم.من هنوز خالکوبی ندارم ولی.
هنوز جمله آلکتو تموم نشده بود که یکی از مرگخوارا آلکتو رو با اردنگی از داستان و خونه ریدل میندازه بیرون و بعد میگه:
-برو هر وقت خالکوبی دار شدی بیا.
وقتی که همه دیگه خیالشون راحت شد رفتن سراغ جایی که آلکتو نشون داده بود و ارباب لرد ولدمورت عنکبوت شده رو پیدا کردن و گفتن:
-ارباب اینجا هستین. همه جا رو دنبالتون گشتیم.😍
بلاتریکس لرد ولدمورت رو گذاشت توی موهاش و گفت:
-خب. حالا بریم.



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
سلام.

1. مشکل عدم لود قالب سایت با پروتکل https حل شد.

2. پروتکل http به طور کامل غیرفعال شد و سایت به صورت خودکار صرفا بر روی پروتکل https باز خواهد شد.


مافلدا هاپکرک هستم.
مشاور سایت و راهنمای اعضای سایت...


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
سلام
بازم منم
آندرومدا
دسترسی منو میشه برگردانید

سلام.
انجام شد، خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۳۰ ۸:۲۷:۴۴

Never take a dragon that is asleep
Not tickle 🐉
هیچ وقت اژدهایی که خفته است را
قلقلک نده 🐉


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
نقل قول:

ماندانگاس فلچر نوشته:
سلام به دوستان و مدیران عزیز

این مشکلی که سیریوس عزیز بهش اشاره کرد رو منم دارم و تا اونجایی که من متوجه شدم مربوط به پروتکل https میشه.
اگه اول آدرس سایت به جای https از http استفاده کنید مشکل برطرف میشه.

تا اونجایی که من متوجه شدم قالب سایت روی https لود نمیشه و جالبه که بعضی از لینک های سایت روی http باز میشن و مشکل حل میشه.

فکر می کنم اگه برای مسئول فنی سایت این مسئله رو توضیح بدین خیلی راحت تر مشکل رو برطرف می تونه بکنه.

تا اون موقع هم هر کسی که مشکلی داشت باید فقط آدرس سایت رو توی browserش ادیت کنه و https رو به http تغییر بده.


سلام دانگ.
راست میگی. این روش جوابه. اما اخه اگه اشتباه نکنم http از لحاظ امنیتی به مراتب ضعیف تره و باید راه حلی پیدا بشه که سایت به راحتی با https بالا بیاد. یعنی http اصلا امن نیست برای سایت.

امیدوارم بشه راه حلی پیدا کرد که سایت با https به راحتی بالا بیاد. یه تاپیک هم با موضوع قالب سایت هست. توی این تاپیک فقط تغییرات در مورد قالب مطرحه یا اینکه قراره کلا cms سایت تغییر کنه؟ چون اگر قراره تغییری انجام بشه، خوبه که طوری باشه که رنک سایت رو به لحاظ جستجو خیلی بالاتر بیاره و بشه CEO خوبی روی سایت انجام داد. البته من سوادم مبتدیه در این مسائل.

فقط دوست دارم سایت بیشتر دیده بشه و اعضای بیشتری جذب گریفندور بشند. (ناظر تازه به دوران رسیده ندیدید؟)

ببخشید اگه ورود کردم به این مسئله. صرفا چیزی که در ذهنم بود رو مطرح کردم.

مخلصم.
سیریوس.


تصویر کوچک شده

We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
سلام به دوستان و مدیران عزیز

این مشکلی که سیریوس عزیز بهش اشاره کرد رو منم دارم و تا اونجایی که من متوجه شدم مربوط به پروتکل https میشه.
اگه اول آدرس سایت به جای https از http استفاده کنید مشکل برطرف میشه.

تا اونجایی که من متوجه شدم قالب سایت روی https لود نمیشه و جالبه که بعضی از لینک های سایت روی http باز میشن و مشکل حل میشه.

فکر می کنم اگه برای مسئول فنی سایت این مسئله رو توضیح بدین خیلی راحت تر مشکل رو برطرف می تونه بکنه.

تا اون موقع هم هر کسی که مشکلی داشت باید فقط آدرس سایت رو توی browserش ادیت کنه و https رو به http تغییر بده.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
تلما هلمز


"اطلاعات شخصی"


نام:تلما هلمز

رده خونی:اصیل

محل تولد:بریتانیا

محل زندگی:لندن

ملیت:انگلیسی



"خانواده"

نام پدر و مادر:امیلی و آدرین

سایر:اعضای خاندان هلمز در همه گروه ها بودند.


"ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی"

چهره:موهای خرمایی و چشمانی خرمایی که گاها به آبی تبدیل میشه.بینی قلمی و لب های قلوه ای.

لباس پوشیدن:براش فرقی نداره.

اخلاق:زود عصبی میشه،سخت کوش،باهووووش،جاه طلب،وفادار،شجاع،مهربون،گاها درونگرا ولی اکثرا برونگرا

تنفرات:مرگخواران،دروغ

علایق:طراحی،کوئیدیچ،کتاب‌خوانی،صحبت کردن

"اطلاعات جادوگری"

چوبدستی:چوب درخت یاس کبود،مغز پر ققنوس،موی پریزاد،دم تسترال،موی یال تک شاخ،ریسه ی قلب اژدها"چوبی که روونا ساخته"

گروه هاگوارتز:به انتخاب خودش،گریفیندور

ویژگی های جادویی:ذهن‌بینی،جانورنما،پرواز بدون جارو،صحبت با حیوانات جادویی،کنترل گیاهان

نژاد:اون از طرف مادرش یه الف

جانورنما:روباه

حیوان‌خانگی:ققنوس خاندان هلمز،الا و روباهی که از بچگی بزرگش کرده به اسم تاباکی

بوگارت:شکنجه ی پدر و مادرش

آرزو:پیروزی ابدی خوبی بر بدی

جبهه:محفل ققنوس

دوستان:اما دابز و آلیشیا اسپینت


"زندگی نامه"

او در ۲ سالگی تمامی خانواده خود را از دست داد.(کشته شده توسط ولدمورت)تا ۱۱ سالگی به تنهایی بزرگ شد و به هاگوارتز رفت.آنجا در گریفیندور افتاد و بعد از فارغ التحصیلی به محفل ققنوس پیوست.


جایگزین شه لطفا...



انجام شد.


ویرایش شده توسط تلما هلمز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۲۹ ۱۱:۳۲:۴۷
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۲۹ ۱۸:۰۰:۴۹

از من و روباهم دور شو! من بهت شک دارم!


پاسخ به: چیشد که اسنیپ به اسلیترین افتاد ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲
میدونم این نظر منه و دلیل بر این نیست که حتما درسته ! فقط نظرم رو گفتم
وفاداری یکی دیگه از ویژگی های اسلیترین "وفاداری به لیلی باعث نگهداری از هری شد !
اسنپ از پدر هری متنفر بود اما مادرش را دوست داشت و به خاطر لیلی نمی خواست هری اسیب ببیند
تنفر اسنیپ هم از هری بیشتر بخاطر این بود که از جیمز متنفر بود و یهو کپی برابر اصل جمیز رو آوردن میگن باید حواست بهش باشه ها !
اون برای جون لیلی التماس کرد ولی هیچ درخواستی مبنی بر این که جیز و هری رو زنده نگه داره نکرد
"خودخواه بود یکی دیگه از ویژگی اسلیترینی "
مرگ و شکست ولدمورت بزرگترین آرزوی اسنپ بود . اسنیپ کسی بود که کمک کرد تا مطمئن شه ،هری به اندازه کافی زنده میمونه تا ولدمورت رو شکست بده " انتقام جویی ، زیرکی"
اسنیپ کسی بود که به صورت عمدی و غیر مستقیم تو کلوب دوئل پرکاربردترین طلسم خودش رو که"اکسپلیارموس" بود به هری یاد داد ... طلسمی که کار هم کار ولدمورت رو تمام کرد هم به امضای هری تبدیل شد "دستاورد گرایی یک اسلیترینی آینده نگر بله بله "
بازم خوشحال میشم اگر نظری داری بشنوم ...


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۲۸ ۲۲:۳۵:۵۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: غرفه بازی با مرگ
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲
مرگخواران باری دیگر در سکوت فرو رفتند و اطلاعات دریافتی را در ذهنشان مرور کردند.

-دارین ماردن؟

بلاتریکس به حرف آمد.

-فکر می کنی دارین ماردن پشت این قضایاست؟ مطمئنی؟

ایزابل پاسخ بلاتریکس را داد.
-تقریبا بله.

در این میان، آیلین سوالی را مطرح کرد که جمع، در حال اندیشیدن به آن بود.
-جدا از همه ی اینها، تصمیم دارین چیکار کنین؟ فکر کنم بهترین راهی که در حال حاضر جلومونه همون راه حلیه که قبل مطرح شد. باهاشون مذاکره می کنیم که شخص پشت این قضایا رو پیدا کنیم. محفلیا قبول می کنن. چاره ی دیگه ای هم ندارن. افرادشون برای مقابله ی مستقیم با ما کافی نیستن.

به نظر می رسید اکثریت با آیلین توافق داشته باشند. فضا در این جدی بودن، استرس زا به نظر می رسید.
-همین کارو می کنیم. یکی باید بره و زمان مذاکره رو به محفل اعلام کنه. تا اون موقع، بقیه برای زمان مبارزه آماده میشن.

بلاتریکس تصمیم قطعی را اعلام کرد.
-کی حاضره پیام رو به محفل برسونه؟

سکوت مطلق حاکم شد. چه کسی این ریسک را می پذیرفت؟ همه می دانستند که همان قدری که آنها به لرد اهمیت می دهند، محفل نیز برای دامبلدور ارزش قائل است...

-من میرم.

حشره ی آبی در مرکز حلقه ی مرگخواران به پرواز در آمد. سعی می کرد تا جایی که می تواند بلند حرف بزند.
-من میرم اونجا. بهشون میگم که یا تا چند ساعت دیگه مذاکره برگذار می شه، یا بهشون حمله می کنیم. بقیه تون فعلا اینجا بمونید و مطمئن بشید ارباب جاش امنه.

جایی برای مخالفت نبود. همگی سر تکان دادند. لینی وارنر، از درب خانه ی ریدل ها خارج شد.

در همان حین، خانه ی گریمولد

یوآن، خواندن نامه را به پایان رساند. همه با بهت و حیرت، به نامه ی در دست یوآن نگاه می کردند. برای چند لحظه، ناباوری بر جمع محفل ققنوس حاکم بود.

-فکر می کنید مرگخوارا هم همین نامه رو دریافت کردن؟

-حتما کردن دیگه. این یه رقابت دو طرفه ست.
یوآن نامه را روی میز گذاشت.
-فکر می کنید میخوان چیکار کنن؟

آلنیس که ظاهرش ترکیبی از خشم و استرس را به نمایش می گذاشت، گفت:
-بعید نیست همین الان تو راه اینجا باشن که بهمون حمله کنن. اینجوری ما می بازیم...

-پس چیکارمی تونیم بکنیم؟

سیریوس تقریبا فریاد زد. این بار کمی آرام تر از پیش گفت:
-الان باید فکر کنیم که باید چیکار کنیم...

نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
-فکر می کنید چقدر میتونیم دووم بیاریم؟

یوآن جواب داد:
-شاید دو سه ساعت. چطور؟

سیریوس گفت:
-اگه همه شون به ما حمله کنن، نیروی زیادی نمی مونه که از ولدمورت مراقبت کنه. یه نفر از ما میتونه به شکل مخفیانه وارد خانه ی ریدل ها بشه و لرد رو بکشه.

لحظه ای سکوت شد تا همگی مسئله را هضم کنند.

-من حاضرم این کارو بکنم.

لوپین با ظاهری جدی که شعله های خشم در آن پنهان شده بود، به روبه رو زل زد. لوپین کسی نبود که با روش های ناجوانمردانه سازگار باشد، اما در موقعیت حال حاضرش، چاره ی دیگری نمی دید.

جمع موافقتشان را با نظر او، با تکان دادن سر اعلام کردند. به محض اینکه لوپین از در پشتی خارج شد، کسی زنگ خانه ی گریمولد رو به صدا در آورد. و وقتی یوآن با احتیاط در را باز کرد، با حشره ای کوچک و آبی رنگ مواجه شد...








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.