سوژه:لذت
کلمات:زندگی، طلوع، خوشحالی، ایده، حس، ناب، عسلهر فردی از چیز خاصی لذت می برد. دلیل این تفاوت سلیقه تفاوت عقاید و علاقه هاست. هیزل از مشکل پسند ترین افراد این کره خاکی بود. فردی که از هر چیزی لذت نمی برد. ولی این دلیل نمی شد که بگویید هیچ وقت لذتِ لذت بردن را نچشید...
برشی از دفتر خاطرات هیزلحس می کنم که امروز بهترین روز از
زندگی من بود. همه چیز از اینجا شروع شد:
صبحم را با پیام کای که توسط جغد انبارم سوزی به من رسیده بود شروع کردم.
نقل قول:
از کای به هیزل!
یادته چندوقت پیش بهم پیام داده بودی که برای پایان نامه دانشگاه ماگلیت(هنوزم نمیدونم واقعا چرا اونجا میری! تو که هاگوارتز رو تموم کردی و میتونی وارد وزارت خونه بشی!) یه ایده میخوای. خوب فکر کنم اون ایده الان پیش منه!یه ایده ناب دارم. اگه میخوای ببینیش بیا جای همیشگی.
تاریخ:من که همیشه همونجام. هرچه زودتر بهتر!
الان تنها چیزی که
حس میکردم
خوشحالی بود. وقعا هیچ ایده ای برای اون پایان نامه نداشتم. پس سریع به جای همیشگی رفتم.
30 دقیقه بعد درون کافه تریای خورشید و ماه-سلام کای!
-هیزل! بالاخره اومدی؟!
-اره! چرا اینجا انقدر خلوته؟
-امروز اشپزمون نیومده و پیشخدمت دوم داره غذا درست میکنه!
-خوب پس...
باهم به سمت میز کنار پنجره رفتیم. معمولا یکم پنکیک با
عسل سفارش میدادم ولی با توجه به دست پخت بد پیشخدمت دوم ترجیح دادم چیزی سفارش ندم.
-خوب ایده
نابتون چیه جناب اقای کای استیکنی؟
کای پسرعموم بود. از زمان بچگی تا حالا باهم بودیم. تمام لحظات و ثانیه ها. از
طلوع خورشید تا غروب و لحظات بین این دو اتفاق شگفت انگیز.
-خوب
ایده من از این قراره...
کلمات نفر بعد: زیبایی، لذت، مهربان، بی انتها، پنجره، آسمان، تنهایی
🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️