هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۰
نارسیسا ادامه داد:
- برنامه هاتون هم باید توی سالن فرهنگستان خودمون باشه. اولین اجرا برای ایوانه، بعد نوبت آنتونین، بعد مونتی و در آخر رودولف. فاصله اجرای برنامه ها هم دو روز در میون هست.

آنتونین که سر جایش نشسته بود پرسید:
- یعنی بعد از اجرای برنامه ایوان در دو روز آینده، من دو روز دیگه هم وقت دارم؟

- بله. البته این فاصله زمانی برای تغییر دکور صحنه است. خب من دیگه جلسه رو تموم شده می دونم. برید سر کارتون.

او این جمله را گفت و همراه خواهرش بلاتریکس اتاق را ترک کرد.

آنتونین رو به بقیه کرد و گفت:
- آقا از همین الان گفته باشم کنسرت با منه!

ایوان:
- منم میخوام تئاتر اجرا کنم!

رودولف نیز پس از چند دقیقه مشورت با مونتی گفت:
- آقا ما هم شب شعر رو دو نفری اجرا می کنیم. بازنده حذف میشه!

ساعت 11 شب همان روز، حمام خانه ریدل

فیشششششششششششش (افکت شر شر آب از دوش!)

آنتونین در وان سبز رنگ حمام که در دیواره های بیرونی آن نقش افعی کشیده شده بود مشغول استحمام بود و در همین حین، محض تمرین و باز شدن صدای خود با صدای بلند آواز می خواند:
- گل پونه های وحشیه دشت امیــــدم... وقت سحر شد... تاریکی شب رفت و فردایی دگر شد... من مانده ام تنهای تنهااااااااااااااااااااااااا...

ناگهان صدای فریادی به گوش رسید:
- این کیه داره این وقت شب می خونه؟ ارباب داره استراحت می کنه!

آنتونین که صدای آب و اکوی آوازش نگذاشته بود بفهمد صدا از آن کیست گفت:
- بیشین بینیم باو! حالا که این طور شد... جااااااااااااااااااااااااااااان...

ناگهان پرده های دور وان آتش گرفت و ارباب با شکوه و جلال و چشم هایی که از خستگی مفرط خون جلوی آن ها را گرفته بود ظاهر شد!!

- ارباب غلط کردم! ارباب خامی کردم! ارباب جوونی کردم! ارباب من لباس نپوشیدم! ارباب ببخشید!

آنتونین در حالی که سعی می کرد خود را با کف ها بپوشاند این حرف ها را زد. ارباب که خیلی سعی می کرد آرامش خود را حفظ کند و از چوبدستی استفاده نکند گفت:
- یک بار دیگه وقتی ارباب داره استراحت می کنه صدای نکره تو بندازی پشت سرت، سر و کارت با نجینی و بازی مار و پله خواهد بود!

در همین حین ایوان نیز وارد حمام شد:
- آآآآآآآآآآآاااه خدای من! آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ارباب من! اینجا چه خبر شده؟

ارباب که از این حرکات ایوان متعجب شده بود گفت:
- ایوان، این طرز حرف زدن دیگه چیه؟

کف ها کم کم داشتند از بین می رفتند و در همین حین تمامی مرگخواران برای آگاه شدن از قضیه وارد حمام شدند و روی آنتونین زوم کردند...اول: بعد:

آنتونین که دیگر نمی دانست به چه متوسل شود گفت:
- آقا جان مادراتون برین بیرون من لباس بپوشم...

------------------

شرمنده دیگه... دست گرمی بود


تصویر کوچک شده


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
نظرت در مورد این بیت شعر چیه:

تقلب توانگر کند مرد را / تو خر کن دبیر خردمند را



تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
محض اطلاع جناب ویکتور کرام بنده هنوز سرپرست اینجا هستم.

دوستان همه می تونید بیاید اینجا آزادانه پست بزنید. جناب نیکلاس شما هم تاییدی. می تونی سوژه رو ادامه بدی.


سوژه جدید

جمیع کاراگاهان در حال تغییر دکوراسیون دفتر بودند. سیریوس بالای یخچال دو در پیشرفته حاوی یخ ساز و تلوزیون روی در و ... نشسته بود و به بقیه فرمان می داد. کینگزلی نور خورشید را با کله اش منعکس می کرد و قسمت های خاک گرفته و کثیف را به ریموس نشان میداد تا آن قسمت ها را پاک کند. مودی در حال جمع کردن انواع وسایل کشف جرم مدرن بود و با در همین حین چشم سحر آمیزش گوشه و کنار دفتر را از نظر می گذراند.
سیریوس:
- هری اون میز رو از پهنا بچسبون به دیوار.
- خوب شد؟
- گفتم از پهنا!
- الان درسته؟
- پسر مثل اینکه اون زخم رو مخت تاثیر گذشته ها! میگم از پهنا!
- الان چی؟
- اصلا" میزو ولش کن. بیا این پول رو بگیر برو بیرون واسه خودت سیم سرور بخر.

در همین لحظه در دفتر باز شد و وزیر مردمی(مینروا؟؟!!!!) وارد اتاق شد. رویش را به کاراگاهان کرد و گفت:
- تا ده دقیقه دیگه توی دفتر من باشین. کار مهمی دارم.

او این را گفت و از دفتر خارج شد.
سیریوس دست هایش را به هم زد و گفت:
- شنیدین که چی گفت. سریعتر اینارو مرتب کنین بریم دفتر وزیر.

چند دقیقه بعد، دفتر وزیر

وزیر بالای میز نشسته بود و انگشت های خود را در هم گره کرده و به پرونده ای که پیش رویش بود نگاه می کرد. کاراگاهان نیز ساکت نشسته بودند بجز جیمزسیریوس که در تقلا بود تا از ظرف میوه روی میز یک عدد پرتقال بر دارد!
پس از چند دقیقه وزیر سر خود را بالا آورد و گفت:
- خبر های رسیده حاکی از آن است که بسته 1 + 5 که ایرانی ها برای سازمان ملل فرستاده بودند در راه ربوده شده و طی آخرین تحقیقات در حال حاضر در لندنه. برخی از عوامل نفوذی خبر دادن که ضمیمه بسته یک بسته دیگه حاوی انرژی هسته ای بوده.

سیریوس:
- ولی ناسلامتی ما کاراگاهان این وزارتخونه ایم! باید این خبر رو اول به ما میدادن!
- این موضوع به دلیل سکرت بودنش اول به من گفته شد. بچه های اطلاعاتی ردشو تا نزدیکی های لیتل هنگلتون زدن. مثل اینکه اون ماده هسته ای مقداریش در فضا پخش شده و مشکلاتی رو برای اهالی اونجا به وجود آورده...

--------------------

آیا اون ماده روی افراد اونجا تاثیر گذاشته؟ آیا باز دست مرگخواران در این قضیه وجود داره؟ ایا لرد به انرژی هسته ای نیاز داره؟ درون بسته 1 + 5 چی میتونه باشه؟
بقیه با شما

در رول هاتون هم می تونید از این افراد به عنوان عضو دفتر استفاده کنید:
خودم که فرمانده هستم
هری
مودی
جیمز سیریوس
کینگزلی
ریموس
تانکس
و هر کسی که به نظرتون می تونه داستان رو جذاب کنه و البته نباید مرگخوار باشه.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۷:۵۸:۲۱

تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰
الان همین آخرین کلیپی که گذاشتین واسه دانلود، سایت دمنتور بیست و هشتم اسفند ماه سال گذشته فرستاده بود!!!!!!!!


تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰
چرا سوال منو هیچ مدیر عزیزی جواب نداد؟

چرا سایت جادوگران که خیلی سر تر از دمنتور هست همیشه از نظر اخبار یک قدم عقب تر از این سایته؟


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰
سوژه جدید

جمیع کاراگاهان در حال تغییر دکوراسیون دفتر بودند. سیریوس بالای یخچال دو در پیشرفته حاوی یخ ساز و تلوزیون روی در و ... نشسته بود و به بقیه فرمان می داد. کینگزلی نور خورشید را با کله اش منعکس می کرد و قسمت های خاک گرفته و کثیف را به ریموس نشان میداد تا آن قسمت ها را پاک کند. مودی در حال جمع کردن انواع وسایل کشف جرم مدرن بود و با در همین حین چشم سحر آمیزش گوشه و کنار دفتر را از نظر می گذراند.
سیریوس:
- هری اون میز رو از پهنا بچسبون به دیوار.
- خوب شد؟
- گفتم از پهنا!
- الان درسته؟
- پسر مثل اینکه اون زخم رو مخت تاثیر گذشته ها! میگم از پهنا!
- الان چی؟
- اصلا" میزو ولش کن. بیا این پول رو بگیر برو بیرون واسه خودت سیم سرور بخر.

در همین لحظه در دفتر باز شد و وزیر مردمی(مینروا؟؟!!!!) وارد اتاق شد. رویش را به کاراگاهان کرد و گفت:
- تا ده دقیقه دیگه توی دفتر من باشین. کار مهمی دارم.

او این را گفت و از دفتر خارج شد.
سیریوس دست هایش را به هم زد و گفت:
- شنیدین که چی گفت. سریعتر اینارو مرتب کنین بریم دفتر وزیر.

چند دقیقه بعد، دفتر وزیر

وزیر بالای میز نشسته بود و انگشت های خود را در هم گره کرده و به پرونده ای که پیش رویش بود نگاه می کرد. کاراگاهان نیز ساکت نشسته بودند بجز جیمزسیریوس که در تقلا بود تا از ظرف میوه روی میز یک عدد پرتقال بر دارد!
پس از چند دقیقه وزیر سر خود را بالا آورد و گفت:
- خبر های رسیده حاکی از آن است که بسته 1 + 5 که ایرانی ها برای سازمان ملل فرستاده بودند در راه ربوده شده و طی آخرین تحقیقات در حال حاضر در لندنه. برخی از عوامل نفوذی خبر دادن که ضمیمه بسته یک بسته دیگه حاوی انرژی هسته ای بوده.

سیریوس:
- ولی ناسلامتی ما کاراگاهان این وزارتخونه ایم! باید این خبر رو اول به ما میدادن!
- این موضوع به دلیل سکرت بودنش اول به من گفته شد. بچه های اطلاعاتی ردشو تا نزدیکی های لیتل هنگلتون زدن. مثل اینکه اون ماده هسته ای مقداریش در فضا پخش شده و مشکلاتی رو برای اهالی اونجا به وجود آورده...

--------------------

آیا اون ماده روی افراد اونجا تاثیر گذاشته؟ آیا باز دست مرگخواران در این قضیه وجود داره؟ ایا لرد به انرژی هسته ای نیاز داره؟ درون بسته 1 + 5 چی میتونه باشه؟
بقیه با شما

در رول هاتون هم می تونید از این افراد به عنوان عضو دفتر استفاده کنید:
خودم که فرمانده هستم
هری
مودی
جیمز سیریوس
کینگزلی
ریموس
تانکس
و هر کسی که به نظرتون می تونه داستان رو جذاب کنه و البته نباید مرگخوار باشه.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۰ ۱۷:۴۴:۳۷
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۰ ۱۷:۴۶:۱۶


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰
دفتر فرماندهی بازگشایی شد!

اونایی که دوست دارن به عنوان عضو رسمی دفتر فعالیت کنن، می تونن با پر کردن فرم عضویت این کار رو بکنن. اونایی هم که دوست ندارن همینجوری مثل بقیه تاپیکا بیان رول بزنن و سوژه ای که بعدا" داده میشه رو ادامه بدن.

فرم عضويت‎ :
‏1 - ‏‎ ‎نام و نام خانوادگي‎ :



‏2 - ‏‎ ‎انگيزه ي شما براي عضو شدن در اين گروه‎ :



‏3 - به طور خيلي خلاصه ، يك كاراگاه رو توصيف كنيد‎ :


‏4 – جز دام يك از گروه ها يا گروهك ها يا سازمان ها بوده ايد يا هستيد؟ (محفل ققنوس، الف دال، مرگحواران، ‏سازمان اطلاعات و امنيت، حزب ارزشي و ...)‏



‏5 - ساحره اي با پدر مشنگش زندگي مي کردند روزي يک جادوگر سياه قوي دختر را‎ ‎با تهديد به کشتن ‏پدرش مجبور مي کند که با خودش ازدواج کند ... ساحره اين‎ ‎شرط را قبول مي کند اما خودش هم شرطي مي ‏گذارد : اين که در برابر مردم‎ ‎کيسه اي به او بدهند در آن کيسه دو سنگ همسان با رنگ هاي سفيد و سياه ‏باشد‎ ‎و دختر دستش را به درون کيسه برده و اگر سنگ سياه را برداشت با جادوگر‎ ‎ازدواج مي کند و اگر ‏سنگ سفيد را برداشت بايد از ازدواج سر بزند و ازدواج‎ ‎انجام نگيرد ... جادوگر سياه اين شرط را پذيرفت ‏ولي بعد انديشيد که هر دو‎ ‎سنگ داخل کيسه را به رنگ سياه در بياورد ... دختر به وسيله ي يکي از‎ ‎ملازمان جادوگر سياه از اين موضوع با خبر شد و در پي چاره اي بر آمد‎ ...
به‎ ‎نظر شما چاره اي که دختر انديشيده بود چه بود؟!(پاسخش كاملا منطقيه...سوال‎ ‎سوال هوشه و با دقت و ‏كامل شرح بدين چون هدف هوش و منطق شماست‏‎...)



‏6 - کدوم يکي از اين جرم ها ارزش پي گيري بيشتري داره؟‎
الف ) قتل و کشتار زنجيره اي‎
ب ) شوراندن ديوانه سازها‎
ج ) دزدي از گرينگوتز‎
د ) شورش بر عليه وزير‎!
‎(نكته: نظر شما مهمه...پس لطفا اين رو هم با دقت جواب بدين‎(...



‏7 - شب‎ ‎تاريكيه و ترس و توهم در وجود شما رخنه كرده ! هوا مه گرفته است و شما را‎ ‎به دنبال يك ‏ماموريت پيچيده فرستادند ، دقت كنيد كه ارزش معنوي اين‎ ‎ماموريت بسيار بالاست ، پس شما فرار نمي كنيد ‏‏! بلكه به راه خود ادامه مي‎ ‎دهيد و به برج صد طبقه اي كه مقصد شماست مي رسيد ، پيرزن همسايه دم در‏‎ ‎منتظر شماست و هدف هم در باند هلي كوپتر ايستاده است !چگونگي نجات گربه‎ ‎پيرزن همسايه از دست ‏عروس وي را روي باند هلي كوپتر شرح دهيد !(هدف، سطح‎ ‎رول و كيفيت طنزنويسي در عين جدي ‏نويسي، پس يا طنز بنويسيد يا جدي يا مخلوط .... پاسخ به اندازه ي يك رول كامل باشه‎ ‎لطفا...در ضمن، ‏سوژه‌يابي هم اهميت زيادي داره‎)



‏8 – نظر، ‏‎ ‎انتقاد و پيشنهاد در رابطه با همه چيز، حتي فرم عضويت‏‎



Re: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۱۷:۲۸ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰
نقل قول:
حداکثر 3 نفر و حداقل 7 نفر !


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰
چرا جادوگران همیشه باید یک قدم از دمنتور عقب تر باشه؟


تصویر کوچک شده


Re: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
سلام

من فقط میخوام نظرمو بگم.

به نظر من اگر طریقه برگزاری مسابقه مثل ادوار گذشته باشه بهتره. یعنی هر تیم واسه خودش بیاد یک سوژه بزنه. بعد نفرات دیگر هر تیم بیان سوژه خودشونو ادامه بدن(همون طور که لینی گفت). اینجوری دیگه کسی نمی تونه داستان اون یکی رو خراب کنه و از این جور سوء تفاهمات پیش نمیاد.

شما گفتی تمام تیم ها یک سوژه رو ادامه میدن.
اینجوری کسل کننده نمیشه؟ یک داستان رو هی ادامه اش بدن هم نویسنده خسته میشه هم خواننده دیگه از اون داستان خسته میشه. اگر هر تیم سوژه خودش رو به صورت جداگانه بزنه اینجوری هم داستان های متنوع و جدید ایجاد میشه و هم اعضا می تونن خلاقیت و استعداد های خودشون رو در زمینه نوشتن یک سوژه جدید و جذاب امتحان کنن. خواننده هم خسته نمیشه چون فقط یک داستان نیست و حوداث و اتفاقات گوناگونی رو میخونه.

بعد سوژه در مورد چیه؟


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۲۹ ۱۱:۱۴:۳۵

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.