تدریس جلسه سوم کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی!
-زمان سالازار...مرلین بیامرزدش! کلاسا که چنین تئوری های مشنگ پرستانه و بی فایده ای نبودن. تف!
زاخاریاس که در ردیف اول کلاس نشسته بود و انتظار نداشت این جلسه به جای مروپ، پدر مروپ را همراه پیژامه راه راه و عرق گیر پشت میز استاد ببیند با عصبانیت تف ماروولو را از روی صورتش پاک کرد.
-هی...دلقک خیاری! تف استادو از روی صورتت پاک می کنی؟
زمان سالازار...مرلین بیامرزدش. تف استاد حرمتی داشت! دانش آموز جماعت خودشون دنبال استادا راه میفتادن و التماس می کردن تو صورتشون تف کنن! تف!
زاخاریاس که می دانست در صورت پاک کردن تف اخیر باز هم در صورتش تف می شود با ناامیدی به اطراف کلاس نگاهی انداخت. بقیه دانش آموزان را دید که از ترس مورد عنایت ماروولو قرار گرفتن زیر نیمکت هایشان پناه گرفته بودند. مروپ را دید که خودش را در دیگی جا داده بود و از زیر در دیگ یک چشمی به پدرش نگاه می کرد. از اعماق قلب خیاری اش اعتقاد داشت که همه این اتفاق ها از بی نظارتیست!
-هی تو...دختر!
مروپ که می دانست این طرز خطاب تنها می تواند به خودش تعلق داشته باشد با وحشت به درون دیگ رفت و در دیگ را هم بست.
-مغز ضعیفه جماعت نصف یه مرده. زمان سالازار...مرلین بیامرزدش! ضعیفه رو که استاد نمی کردن!
صدای لرزانی که در دیگ می پیچید به گوش رسید.
-پدر مامان...آخه خودتون مامانو استخدام کردین.
-خودم استخدامت کردم؟!
ساکت ببینم! اصلا چه معنی داره ضعیفه جماعت اظهار نظر کنه؟
بمون توی همون دیگت دم ت رو بکش! تف!
زاخاریاس در دل برای ردیف اول نشستنش در این جلسه به خود لعنتی فرستاد.
-گفتم باس این جلسه خودم بیام توی این کلاس تا
یه دلی از عزا در بیارم اصول تغذیه ای زمان سالازار مرلین بیامرز رو بِتون بیاموزم! من که می دونم این دختره توی این دو جلسه هیچی بتون یاد نداده. تف!
ماروولو از جایش برخاست و دور کلاس به قدم زدن پرداخت. زاخاریاس که صورتش از مقادیر زیادی تف لبریز شده بود، نفس راحتی کشید.
-استاد، اجازه؟
مگه اصول تغذیه ای زمان سالازار با اصول تغذیه ای که پروفسور گانت تدریس کردن چه فرقی داره؟
ماروولو دمپایی اش را از پایش در آورد و نگاه تهدید آمیزی به فلور دلاکور که این سوال را پرسیده بود انداخت.
-مشنگی یا اصیل؟ عا...پریزادی! به به...باریکلا دختر...درود بر تو...چه سوال خلاقانه ای پرسیدی.
زمان سالازار...ببینم چرا شماها مرلین بیامرزی برا سالازار نمی فرستین؟!
دانش آموزان لرزان به دمپایی که به صورت تهدید آمیزی در دست ماروولو آماده پرتاب نگه داشته شده بود چشم دوختند. از صمیم قلب شروع به خواندن فاتحه برای آرامش روح سالازار کبیر کردند.
-داشتم می گفتم...زمان سالازار...مرلین بیامرزدش...میبینم بازم مرلین بیامرزدش نگفتید که!
و دوباره شروع به خواندن فاتحه کردند.
-بله زمان سالازار...مرلین بیامرز...ببینم شماها...
شتررررق!مروپ از دیگش بیرون آمد و به ماروولویی که بی هوش نقش بر زمین شده بود نگاه های نگرانی انداخت.
-دانش آموزان مامان، انسولینیوس پدر مامان کمی زمانش اینور و اونور شده و متاسفانه دچار اختلال حواس شدن.
ولی فحوای کلامشون این بود که تکلیف جلسه سوم کلاسمون اینه که براشون آشپزی کنین! مواد اولیه هم خودتون باید پیدا کنین و این مواد اولیه می تونه هر ماده یا شی ء ای باشه. فقط اگر دلتون نمی خواد سر سیلندر جاروشون توی دماغتون فرو بره بهتره غذایی که می پزین با سلیقه شون سازگاری داشته باشه.
سپس ماروولو را کشان کشان پشت میز استاد نشاند و دوباره رو به سوی دانش آموزان کرد.
-پس چرا منتظرین نوگل های باغ دانش مامان؟ پدر مامان عادت ندارن غذاشون دیر بشه ها!
دانش آموزان به سرعت برای پیدا کردن مواد اولیه از کلاس خارج شدند.
------
تکلیف:همونطور که متوجه شدین قراره این جلسه برای شخصیت ماروولو گانت با هر مواد اولیه ای که به ذهنتون میرسه آشپزی کنید!
اما نکته ای که توی تکالیف این جلسه برام خیلی مهمه شروع و پایان پستتونه. یه پست خوب باید شروع جالبی داشته باشه تا خواننده رو برای خوندنش ترغیب کنه. این شروع نباید مبهم باشه. اگر مثلا با دیالوگ شروع میشه باید در ادامه توصیفاتی داشته باشه که فضا و مکان اون دیالوگ رو توضیح بدن و خواننده رو از سردرگمی در بیارن. اگر با توصیف شروع میشه باید این توصیفات جالب و واضح باشن. بنابراین قطعا یکی از مهمترین بخش های یک نوشته شروعشه.
پایان پست هم به اندازه شروعش مهمه. اگر شما کلی هم تلاش کنین و بهترین پستم بنویسین اما پایانش به خوبی قسمت های دیگه ش نباشه اون پست تاثیری که باید بذاره رو به راحتی از دست میده. توجه داشته باشین که آخرین بخشی که یه خواننده با اون سر کار داره همین پایان پست هست و قطعا بیشتر از بقیه قسمت های نوشته تون توی خاطرش می مونه. اگر این بخش مبهم یا خسته کننده باشه بقیه پست هم به نظرش مبهم و خسته کننده میاد.
بنابراین این جلسه انتظار پست هایی ازتون دارم که شروع و پایان حساب شده و جالبی داشته باشن.
از شنبه 15 شهریور تا ساعت 23:59:59 جمعه 21 شهریور برای ارسال تکلیف این جلسه فرصت دارین. تکالیفتونو توی همین تاپیک ارسال کنید.با مصرف سبزیجات مثل پدر مامان انسولینیوس لازم نشوین!