هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
#1
ورود هرگونه سیاهي ممنوع !

(از ما گفتن بود!)

تقديم به جادوگران سفيد !

(جادوگران سفيد=محفلي ها+پردي ها)

آنچه گذشت !

(با تشکر از کلاه گروه بندي)

یادم میاد اون قدیما که من بودم تازه وارد
محفلی ‌ها هنوز نشده بودن به گریمولد وارد

پایه ‌گذاران همین خانه‌ ی گریمولد ما
هرگز به خواب نمی ‌دیدند جدایی محفلیا

اونا به عشق یک هدف یکدل و یک ‌زبون بودن
یگانه بود آرزوشون همدل و هم‌ زبون بودن

آرزوشون ساختن یک خونه واسه محفلیا
خونه ‌ای که نداشت جایی تو لندن واسه ما

تا بتونن پرورش بدن محفلی ها رو
تا بتونن بالا ببرن قدرت سفیدا رو

هرگز به خواب نمی ‌دیدند جدایی از همدیگرو
هرگز تصور نمی ‌کردند درگیری تو خونه رو

جیمز و آسپ دوست بودند چه دوستایی
ندیده بود کسی مثل و نظیر اون جایی

نمونه شون نبود تو دنیای جادوگرها
چه الگویی بودن اونا واسه ی ماها

درسته که تو کتاب گریمولد مال منه
اما بدونید که عامل ساخته شدنش آلسو پاتره

درسته که یک زمان واسه سفیدا حمله چیزی نبود
اما یادمه که واسه دفاع فقط جیمزی بود

اما حالا گوش بده حرفاشونو
زیر ذره بین بزار کارهاشونو

نمیتونم باور کنم که اونا تا این حد شدن عوض
چه کرده با جادوگران سفید این کینه و هوس !

دو برادری که یک روز مثل دوتا ستون بودن
حافظ گریمولد و پایه ی زیر اون بودن

افتادن به جون هم با طعنه و پرده دری
هر دوتاشون جدا از هم به دنبال سلطه گری

چه میشه کرد وقتی دوتا داداش جنجال و بلوا می کنن؟
چه میشه کرد وقتی با هم دوئل و دعوا می کنن؟

روزی که آلسو گذاشت و رفت هرگز نمیشه فراموش
خیلی خوب دلیلشو میدونن اونایی که هستن باهوش

وقتی محفل شد بدون آلسو پاتر
و الف دال هم افتاد تو دست یه ژانگولر

ندید کسی رنگ وفاق میان سفیدها
تا تو لندن تشکیل بشه ارتش پردی ها

تو هم حق داری که باشی از این وضع عاصی
دلیلی نیست که باشی از این جو راضی

سارا هم اگه بود از این وضع کفری بود
اما میدونی فرق اون با بقیه سفیدا چی بود؟

اصالت و غیرت بود تو رگ سارا اوانز جاری
هیچوقت نمی کرد پشت همگروهیشو خالی

تو هر شرایطی بود تمام سفیدا رو حامی
وسط جنگ درونی نمیگرفت از آب گل آلود ماهی

حالا بزار واست شرح بدم وضع سران
از پارسال تا وقتی که رسیدیم به الان

سیریوس و آسپ واقعا رویایی بودن
کنار هم ادغامی از تجربه و نوگرایی بودن

گرفتن مجوز گریمولد تنها از عهده ی اونا میومد بر
هیچوقت فکر نمی کردن که تمام زحماتشون بشه پرپر

آسپ و ایگور مدت ها اختلاف داشتن
اما واسه پیشرفت محفل پیوند برادری بستن

محفل زمان اونا بود تو اوج اقتدار
چیزی که دیگه هرگز نشد پدیدار

تا اینکه رسیدیم به دامبلی که نامش هست بادراد
همه میدونیم که اون هرچه در توان داشت انجام داد

پادمور و پیوز هرچند خیلی کم بودن
اما وضع محفل بود بهتر از شهر لندن

پیوز رو میدونم که واقعا از جون مایه گذاشت
هرچی بود زمان اون محفل آرامش داشت

دوست ندارم بدم راجع به سران فعلی توضیح
راست و دروغ خیلی زیاد میشه این دوروبر توزیع

اما دوست دارم بدونی یک حقیقتو
تا تنت بلرزه و بفهمی این وضعیتو

هرکس اومد و رفت واسه یک آرمان مشترک جنگید
چیزی که توسط خود سفیدا تو چند روز از هم درید

آرمان ما بود اتحاد و صلح و دوستی
شعار ما بود "با هم بودن" جلوی سیاهی

دلخور و شاکی همه بودیم تو یه جبهه
ایستادن جلوی هم فقط بود واسه خنده

اما حالا ببین جمع ما رو
با دقت نگاه کن اتحاد سفیدا رو

تا عبرت بگیری از اتفاق های پیش اومده
تا آماده بشی واسه روزهایی که هنوز نیومده

تا بدونی چی بود ، چی شد ، کجا بودیم
تا با هم از عرش به فرش رسیدنو درک کنیم

تا قدر بدونی سیریوس هدویگو
تا به یاد بیاری محفل اسکاورو

تا آرزوت باشه محفل یکپارچه
تا رویات باشه دوباره دیدن آنچه،

که سرمایه کردیم اما تو دو روز بر باد دادیم
و باز هم ادعا کنیم که همه پیروان دامبلدوریم

واسه تثبیت و پیشرفت اول باید متحد بود
اصلا میدونی زمان ما معنی اتحاد چی بود؟

اتحاد یعنی رفاقت و حمایت همنوع تو بدترین اوضاع
اینکه باشیم یار و یاور همدیگه تو بحرانی ترین روزها

از قدرت رول واسه رشد و تعالی سفیدا باید کرد استفاده
نه اینکه همو بکوبیم و افتخار کنیم چون این اشتباهه

این قدرتو نگرفتی که بکوبی و بگی ما برتریم
باید با استفاده از اون فاصله ها رو بشکنیم

بازم شک دارم وجدان پاترها بشه بیدار
مشکل ما جنگ درونیه تو این روزگار

میتونید منو هم به راحتی از سر راه بردارید
اما نمیتونید به حقیقتی که میگم پشت کنید

تا وقتی که همه با هم یکی نشیم
تا وقتی که تک تک ما یاغی باشیم

تا وقتی که بنیانگذار باشه بیرون
و سفیدا باشن زیر فشار این و اون

ادامه داره این مشکلات حالاحالاها
چون گریمولد نیاز داره به یکی شدن پاترها

اونا باید یاد بگیرن با هم باشن
تا بتونن مقابله کنن با دشمن

تا بتونن بالا بکشن محفلو
وگرنه می بینن نابودی سفیدا رو


[b]شجاع کسي Ù


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۵۸ چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۷
#2
نام: سيريوس بلک

سن: اگر زنده بودم 48 سال !

وضعيت تحصيلي: هفت سال کسب علم و قدرت جادويي به همراه انواع و اقسام تنبيهات و جريمه ها

رنگ چشم: خاکستري

رنگ مو: سياه

گروه: گريفيندور و عضو تيم کوييديچ

خصوصيات ظاهر‌ي: خوش قيافه ، ساحره پسند ، زماني هم که در آزکابان بودم موهاي ژوليده و دندان هاي زرد

علاقه مندي ها: نقشه ي غارتگر که خودم جزو سازندگان اون بودم ، موتورسيکت پرنده ام ، دوستانم

شرح زندگي:

سيريوس بلک پسر بزرگ خانواده ي اصيل بلک هاست که بر خلاف نياکانش نه تنها به گروه گريفيندور رفت بلکه مخالف سرسخت عقايد خانواده ي خود مبني بر برتري اصيل زاده ها بود.
سيريوس با لقب پانمدي از سازندگان نقشه ي غارتگر بود که به همراه سه دوست دیگر خود ، مهتابي و شاخدار و دم باريک ، بعد از به پايان رساندن تحصيلات هاگوارتز به محفل ققنوس پيوستند.
وي صميمي ترين دوست جيمز پاتر و پدر خوانده ي هري پاتر بود که با خيانتي که به وي شد به جرم قتل پيتر پتي گرو و کشتار مشنگ ها به مدت دوازده سال در آزکابان حبس شد.
بعد از فرار از آزکابان و اثبات بي گناهي اش به محفل ققنوس و هری ، سيريوس سرانجام به دست دختر دايي اش بلاتريکس لسترنج در نبرد سازمان اسرار کشته شد و جسد وی به درون تاق نماي اسرار آميز پرت شد.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۲ ۱۷:۴۵:۱۵

[b]شجاع کسي Ù






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.