هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ جمعه ۲۶ آذر ۱۳۸۹
#1
لرد سياه زير چشمي به اسنيپ نگاه كرد. قيافه اش غم زده و موهايش پريشان بودند. سعي كرد جلوي خميازه اش را بگيرد ولي اين كار مانع از اين نشده كه لرد بفهمد جاي دندان آسيا در دهان اسنيپ خالي است.

سكوت عجيبي در تالار حكمفرما بود. همه ي افراد تالار كه تلاش مي كردند از نگاه خشمگينانه به لرد و دختر عزيزش بپرهيزند، خودشان را مشغول كاري كرده بوند.

ساعتي پيش لرد سياه ( در حالي كه پيوسته قربان صدقه ي دخترش مي رفت ) ، آن ها را واداشته بود كه غذايشان را تا ته بخورند. ايوان كه وسط غذا حالش به هم خورده بود با طلسم «كروشيو» روبرو شده بود و كراب هم كه دقايقي بعد از خوردن دل درد شديدي گرفته بود همچنين.

همين موقع نجيني وارد تالار شد.

- هيس هوس هيسچ! (= اسنيپ بدو برو چايي بريز)

اسنيپ با شنيدن صداي او تكاني خورد. بلند شد و دويد رفت چايي بريزد.

نجيني به طرف لرد رفت و خودش را به او چسباند. نزديك او رفت و در گوشش چيزي گفت:

- ـــــــــــس.

لرد داد زد:

- واي نجيني ... قند عسلم ... چقدر تو مهربوني ...

سپس رو به همه اعلام كرد:

- نجيني مي گه ناهار فردا رو هم اسنيپ درست مي كنه. اون هم بهش كمك مي كنه.



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۵ پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸
#2
آدریان وارد هال کوچک خانه اش شد. کش و قوسی به بدنش داد و بعد خود را روی صندلی راحتش انداخت. خمیازه ای کشید و بعد کتابی را که جلویش در هوا معلق بود گرفت. این کار همیشگی او بود. ساعت ها روی صندلی محبوبش می نشست و مطالعه کرد. صفحه 152 را باز کرد و شروع به خواندن کرد.
خیلی از شروع کارش نگذشته بود که صدای شکستن چیزی به گوشش رسید. نگاهش را از کتاب گرفت و با عصبانیت کتاب را بست. با تنبلی از جا بلند شد و به سوی در رفت.
درست پشت در با گلدان گلش روبه رو شد که روی زمین افتاده و شکسته بود. زیر لب ناسزایی گفت و به داخل خانه برگشت. چوبش را برداشت و دوباره به سمت حیاط رفت:
_ گربه ی روانی ... این بار حسابت رو می رسم! این چندمین باره؟ ها؟!!!
گربه ی حنایی رنگی که روی پرچین روبه روی در نشسته بود با دیدن او «میو»ی ضعیفی کرد و بعد هم پا به فرار گذاشت. آدریان در حالی که چوبش را بالای سر گرفته بود، پشت سر او شروع به دویدن کرد. به دنبال گربه از لابه لای گیاهان می گذشت که ناگهان پای راستش روی شی ای لیز خورد. آدریان ایستاد و با ناراحتی به پایین نگاه کرد. آیا یکی از گل های زیبایش را له کرده بود؟
همین موقع اتفاق عجیبی افتاد. انگار که مایع سردی از پای راستش وارد بدن می شد. همین که این مایع به سرش رسید، اتفاق بعدی افتاد. آدریان حس کرد که قانون جاذبه دیگر روی پایش وجود ندارد. پای راستش از زمین بلند شد و قبل از این که او بتواند عکس العملی نشان دهد از نوک پا تا فرق سرش با لرزش هایی متوالی و منظم شروع به حرکت کرد. آدریان فریاد کشید و سعی کرد که به سمت خانه برود. اما نتوانست. یک پایش در هوا بود و بدنش در حال حرکت. مغزش دیوانه وار کار می کرد. به عقب برگشت. به یاد روزهایی بود که در هاگوارتز بود. جرقه ای در ذهنش زده شد. بیوتی لولو؟! شادی اولیه ای که به خاطر پیدا کردن جواب سوالش ایجاد شده بود از بین رفت. بیوتی لولو؟! حالا باید چه کار می کرد؟
فقط چند دقیقه طول کشید تا تصمیمش را گرفت. باید شانسش را امتحان می کرد! می خواست گیاه را از خاک در بیاورد. شرایط سختی بود. باید با آن پای محرکش خم می شد و گیاه را از داخل زمین در می آورد. همین که دستش به گیاه می رسید، پایش او را از کنار گیاه دور می کرد؛ همین که پایش او را به کنار گیاه می کشاند، دستش از گیاه دور می شد.

یک هفته بعد
آدریان با سخت کوشی تمام هم چنان سعی داشت که بیوتی لولو را از خاک خارج کند. موهایش نسبت به هفته ی قبل کثیف تر شده بود و خستگی زیادی در چشم هایش موج می زد. بدنش هم چنان به کار خود مشغول بود.


یکسال بعد
مردی با موهایی ژولیده و کثیف که جلوی چشم هایش رامی پوشاند در کوچه می رقصید. دو بچه مشنگ ایستاده بودند و او را مسخره می کردند. در همین حال یک دختر زیبا جلو آمد و با لبخند گفت: وای شما چقدر قشنگ می رقصید؟
مرد جواب نداد. دختر پرسید: خارجی هستید؟
مرد بی توجه به او به رقصیدن مشغول بود.
_ خیلی عالیه. می دونین ما یه گروه رقاصی داریم. فکر کنم شما به دردمون بخورین.
دست مرد را گرفت و با خود برد.
این چنین آدریان تا پایان عمر در این گروه باقی ماند!


ویرایش شده توسط آدریان پیوسی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۵ ۱۴:۱۸:۲۸
ویرایش شده توسط آدریان پیوسی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۵ ۱۴:۱۹:۰۵


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۹:۳۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
#3
1 - بهترین حالت ارسال طلسم پروتگو رو توضیح بدید.
چوبدستی باید با یک دست گرفته بشه. هرپنج انگشت باید چوب رو لمس کنند. ولی اهمیت دو انگشت اشاره و شست بیش تره. چوبدستی باید بین بند اول و دوم انگشت اشاره قرار بگیده. با انگشت شست باید محکم چوب دو گرفت و این دو انگشت باید مقابل هم قرار داشته باشند. ته چوبدستی نباید به دست برخورد کنه و بایستی در هوا آزاد باشد.
در مورد پرتاب طلسم، حرکت دست (و در واقع چوبدستی که داخل دسته) درست مثل اینه که ما بخواهیم یک شی مثلا سنگ رو پرتاب کنیم. دست ابتدا در فاصله کمی بالای شانه قرار داره و با یک حرکت سریع به جلو کشیده می شه. در جلو هم دست باید کمی به طرف پایین متمایل باشد.
تاثیر این طلسم اگر به صورت غیر لفظی اجرا بشه چند برابر وقتی هست که با صدای بلند همراه باشه. با صدای بلند مقداری انرژی از ما گرفته می شه و هم این که اجرای غیر لفظی تا حدودی باعث غافلگیری حریف می شود.


2- در یک دوئل پیروز شدید و حریفتون هم از پا افتاده، بالای سرش ایستادید و میخواید اونو بکشید.
در یک پاراگراف این صحنه رو توضیح بدید.

آدریان سرش را اندکی بالا برد و به ابرهای پیوسته ای که ماه را می پوشاندند نگاه کرد. چند قدم جلوتر از او مردی به پشت روی زمین افتاده بود. آدریان با چند گام بلند خود را به او رساند. مرد به سختی سرش را بالا آورد و در حالی که کف از دهانش بیرون می ریخت، با کلمات مقطع گفت: خواهش می کنم ... . آدریان نیم نگاهی به گوری که آنطرف تر کنده بود انداخت و سپس قهقهه سر داد. بعد از چندین سال انتظار، سرانجام به یکی از بزرگ ترین آرزو هایش رسیده بود. مرد هم چنان التماس می کرد. آدریان خنده اش را قطع کرد و اینبار کاملا به مرد نزدیک شد. کف کفشش را روی گلوی مرد گذاشت و فشار داد. صدای مرد خفه شده بود گویی که آخرین نفس هایش را می کشید. ولی آدریان دوست نداشت او را اینطور بکشد. بدون لحظه ای مکث چوبدستیش را به سمت او نشانه گرفت و کارش را تمام کرد.



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۸
#4
پرسش 1
معجون ضد سکسکه (ساده):
از معجون های کاربردی ساده است که باعث قطع سکسکه می شود. ولی در استفاده از آن باید بسیار احتیاط کرد چون استفاده ی بیش از حد باعث آسیب به سایر نقاط بدن می شود.

معجون رفع گرسنگی (پیچیده):
این معجون برای رفع گرسنگی در مواقعی که به غذا دسترسی وجود ندارد به کار می رود. این معجون بسیار کمیاب است. چون هم طرز تهیه ی بسیار پیچیده ای دارد و هم موادی که برای ساخت آن احتیاج است به سختی یافت می شود. آخرین بار حدود 5 سال پیش یک ساحره ی گمنام موفق به ساخت این معجون شده است.


پرسش 2
ساقه ی گزنه، برگ گل پیچک، جلبک (درختی)


پرسش 3
مواد لازم: برگ درخت موی آفریقایی، آب، شیره ی درخت سیمپسون وحشی

اول یک برگ از درخت موی آفریقایی را بین دو قطعه چوب پهن می گذاریم و محکم می بندیم. آن را یک شبانه روز در هوای آزاد قرار می دهیم. سپس برگ های خشک شده را بیرون آورده و بادست خرد می کنیم. پاتیلی را تا نصفه پر از آب می کنیم و برگ های خرد شده را داخل آن می ریزیم. سپس پاتیل را حرارت می دهیم تا وقتی که به جوش آید. بعد محلول را با قاشق مسی به هم می زنیم(جهت هم زدن مهم نیست). این کار را تا زمانی که آب به رنگ سبز روشن در بیاید ادامه می دهیم. سپس دو فنجان شیره ی سیمپسون وحشی را اضافه می کنیم و دقیقا 15 دقیقه در خلاف جهتی که در مرحله ی قبل به هم می زدیم، محلول را هم می زنیم. بعد از 15 دقیقه آن را در دمای اتاق قرار می دهیم. 24 ساعت دیگر معجون قابل استفاده است.


پرسش 4
فقط این که خیلی خوبه که تکالیف رول نیست.


ویرایش شده توسط آدریان پیوسی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۲ ۱۶:۲۰:۳۵


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۱۴ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۸
#5
نام: آدریان پیوسی
گروه: اسلیترین
سن: 21
جنس: مرد
رنگ چشم: قهوه ای تیره
رنگ مو: مشکی
قد: 180
وزن: 67
خصوصیات اخلاقی: خیلی خونسرد و مهربان
توضیح: قبلا عضو تیم کوییدیچ بوده
چوب جارو: نیمبوس 2009
علاقه مندی ها: کوییدیچ، تاریخ جادوگری

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۱ ۱۱:۲۹:۲۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.