هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۸
#1
سلام بر لرد تاریکی،
سالی پر از هورکراکس برای شما آرزومندم!
کوتاهه ولی لطفا نقد کنید.


سلام فلیت. بسیار ممنونیم!

نقد پست شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۵ ۲۲:۵۷:۵۳


پاسخ به: یتیم خانه سنت دیاگون
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۸
#2
-به نظرم این ماده از همه بهتر بود!

مرگخواران همه با چهره ای حاکی از "بلاتریکس ؟!" به سمت رابستن برگشتند.

-کی بلاتریکس؟!

رابستن با پوکریتی به سبک سیاره بیگانه خود برگشت و گفت:

-این فرفری نه! رابستن آن فرد ماتیکی را می گوید.

کراب که تازه فهمیده بود روی صحبت رابستن با اوست، برگشت و با لحنی طعنه آمیز گفت:

-ماده عمته! فضاییه شده!
-رابستن بی ادبی دوست نداشت، به خاطر این کار رابستن دماغت رو خورد تا شبیه اون بی دماغ شی!

کراب که حالا بی شباهت به لرد سیاه نبود، فحشی نثار رابستن کرد و خود را با جادو به آرایشگاه فرستاد.
لینی که با تعجب به این صحنه نگاه می کرد تا جایی که صدای یک پیکسی می رسید فریاد زد:

-جمع کنید این مسخره بازیارو! رابستن تو هم بجای این کارا دنبال یکی بگرد بفرستیمش اون تو، خیال نداری که لرد رو نا امید کنی؟!

و مرگخواران به جست و جو میان خودشان ادامه دادند...


ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۵ ۱۵:۲۷:۰۹
ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۶ ۱۳:۵۲:۳۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۷
#3
نام: جاناتان جاگسن
گروه: با افتخار ریونی ام
سن: زیر 20 بالای 1 !
جنسیت: مذکر
نژاد: آمریکایی
پدر: جیکوب جاگسن
مادر: لینی جاگسن
چوبدستی: هرچی دم دستم باشه ولی در حال حاظر چوب افرا با مغز خر!
ویژگی های ظاهری: خوشتیپ، جذاب، تو دل برو و خلاصه هرچی صفت خوب بلدید به توان 2!
ویژگی های اخلاقی: پررو، شیطون، رفیق باز، شجاع، کمی دختر باز!
علایق: لرد کبیر، ریون و بچه هاش
جارو: ما مرگخوارا جارو نیاز نداریم هر وقت خواستیم لردمون تامین میکنن !
پاترونوس: آی آی! (یه سرچ بزنید میفهمید چیه)
استعداد ها: مرگخواری، لرد دوستی، مخ زنی!

زندگینامه:
والا از کجا بگم براتون...
توی یه روز بارونی اوایل جنگ جهانی دوم، دوتا کفتر عاشق به انگلیس پناه میبرن و اونجا ازدواج میکنن، حاصل این ازدواج میمون و مبارک! شده این جنتلمنی که میبینید!
10 سالم بود عین آدم نشسته بودیم تو خونه یهو یه جغد اومد تو منم که ترسیده بودم با مشت زدم کشتمش! بعد پاشو که وا کردم دیدم ای داد بیداد از هاگوارتزه! اومدیم هاگوارتز یه چند سالی محصل بودیم و بعدش با کلی تلاش و پشتکار روزافزون! (اینجاش شبیه این مجریای آمادگی کنکور شد) موفق به دریافت درجه کبیر مرگخواری شدیم.
-------------------
لطفا جایگزین شخصیت فعلی بشه.

درود بر شما!
برای تغییر دادن شخصیتتون، اول باید بلیت بزنین.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ ۲۲:۵۲:۴۷


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷
#4
لینی از درخت پایین اومد و به سانتور رسید

- ملکه چرا منو انداخت؟ من قهر!
- نذار به بابا سانتورت بگم به ملکه پشت کردیا!
- عه، عه باشه. خب کجا بریم؟
- هیولا درخت بقلیه تو همینجا بشین تا من بیام.

لینی به طرف درخت بزرگی که هیولای جنگل در اون زندگی می کرد، رسید.

- یعنی چی میتونه باشه؟ نکنه رتیل باشه؛ یا بدتر شاید قورباغه باشه!

لینی از سوراخ کوچک روی درخت وارد شد. گشت و گشت تا به هیولا برسه.

- هوی! آبی دنبال منی؟

لینی به خودش لرزید، صدای پر ابهتی بود.

- تو کجایی؟
- اینجا، سمت چپ.
- چپ من یا چپ تو؟
- چپ تو که میشه راست من. همون که یه لکه رو دیوارشه
- کدوم لکه آبیه یا سبزه؟
- اوف! بابا اصلا خودم اومدم... یوهو!
-تو؟ تو یه ...

و از حال رفت.



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷
#5
با سلام و درود بر مرلین و سایر وابستگان!

مدیرای عزیز من دارم یه پوستر برای عید آماده می کنم برای اون قسمت بالای سایت
ایشون آماده میکنم، اندازه های اونجا رو میخواستم



پاسخ به: کافه تریا مادام پادیفوت
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷
#6
کراب در فکر فرو رفت .
اگر طلسمش اشتباه زده میشد چی ؟ اگر طلسم اشتباهی بکار میبرد چی ؟ اگه لینی رو میکشت چی ؟ اونوقت دیگه کسی رو توی ارتش صورتی نداشت .

- نه ! من مطمئنم میتونم .

لینی که بی خبر از همه چیز بود ، با تعجبی بس شدید به کراب خیره شد .
اون که نمیخواست هیچ فرصتی واسه منصرف کردن کراب رو از دست بده سریع گفت :
- هزیون میگی ؟ حالت خوبه کراب ؟ تب نداری ؟ میخوای ببرمت سنت مانگو ؟
- من خوبم لینی ! ببخشید ولی “کالرچنجوس” !

دقایقی بس دلشوره انگیز گذشت و کراب خیره به اینور و اونور نگاه می کرد .
طوری که فقط برای پیدا کردن بهترین رژ لبش اینطور میگشت !

- لینی ! لینی ! کجایی ؟ شوخی نکن لینی ، کجایی تو ؟

کراب فکر کرد و فکر کرد .

- نکنه داره قایم موشک بازی میکنه ؟ نکنه حالا که صورتی شده چسبیده باشه به لباس مردم ! نکنه ... نکنه ... نکنه چیزیش شده باشه ؟؟؟؟

اما به راستی لینی کجا بود ؟


ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲ ۱۵:۲۹:۵۰


پاسخ به: فرار از زندان
پیام زده شده در: ۱۳:۰۷ یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷
#7
خلاصه :

لرد ولدمورت قبلاً رودولف لسترنج رو به زندان انداخته ولی الان به دلیلی نامعلوم رودولف براش مهم شده و دستور میده تا رودولف رو از آزکابان فراری بدن... از طرفی هم رودولف هم از زندان فرار کرده و توی دریای نزدیک زندان گیر کرده ، حالا توی قصر هم ولدمورت میخواد لینی رو بخاطر اینکه به اربابش توهین کرده مجازات کنه که ....
-----------------------------------------
در دریای نزدیک آزکابان

رودولف که از تشنگی و گرسنگی نای تکون خوردن هم نداشت توی آسمان چند تا لکه تیره دید

- مرلین رو شکر ! ای نیمبواستراتوس ! ببار بر من بیچاره ، بزن باران ، ببار از چشم من ، بزن باران ، بزن باران بزن !

اما اون ها چیزی جز دمنتور ها نبودند .

- چیزه ... عه این ابرا چرا تکون میخورن ؟ یا مرلین !!!!! اینا که ابر نیستن ، اینا دمنتورن !

و از حال رفت .

-------------

در قصر ولدمورت

- ارباب ! ارباب ! نزار منو ببرن من که پیکسیه شما بودم ، وز وز میکردم دم گوشتون ، بزارم برم ؟!

لرد ولدمورت سخت در فکر فرو رفته بود ... در حدی که حتی صدای لینی رو هم نمیشنید .

- ارباااااااااااب !

لرد که ریشه ی افکارش پاره شده بود گفت :
- تو ..... تو حشره ی ملعون چطور جرئت کردی سر من داد بزنی ؟؟

- نه ارباب منظوری نداشتم ، گفتم شاید صدامو نشنیدین

- چی ؟!!!! یعنی میگویی گوش ما هم ایراد پیدا کرده است ؟؟ اون از پست قبل که میگفتی من بین مغز و زبونم هماهنگی ندارم ، اینم از الان حالا دیگه راه بخشش نداری . هکتور !!

- بله ، ارباب ؟ معجون شبیه ساز رودولف میخواید ؟؟ بــــــدم

- نه ! معجون نمیخواهیم ! بلکه میخواهیم لینی رو 3 روز برای آزمایش معجونات در اختیارت بگذاریم

- نه ارباب ! ارباب بدین همون یه شاخک و یه بالمو بکنن ، لااقل اون بعدا در میاد . ولی این منو میکشه !

- حرف نباشه لینی ! ببرش هکتور


ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۳ ۱۳:۱۸:۴۴
دلیل ویرایش: اضافه کردن خلاصه
ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۳ ۱۳:۳۰:۳۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۱۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
#8
نام : فلیوس فلیت ویک

لقب : فلیت

قد : بر خلاف سیاه نمایی در کتابها ! خیلیم بلند (195سانت)

مو : سفید ( آخه این ریونیا پیرم کردن )

زندگی نامه : اینجانب بر خلاف گفته های جوآن جان ، که بخاطر

خصومت های شخصی من را غرغرو و کوتوله خوانده بسیار قد بلند

بوده و کلا خیلی هم اجتماعی ام .

جونم بگه براتون که عاشق ریون و رفقای توشم ، خیلی باهوش

سمج و امتحانای نهایی رو هم همه رو عالی گرفتم

یه داداش دارم که علاوه بر بچه های ریون اونم عامل سفیدی موهام بوده

انقد کتاب خوندم عینکی هم شدم

کلا درس دادنو دوس دارم و خیلی به اینکه مقررات رعایت شه

اهمیت میدم ( گر چه خودم پایبند مقررات نیستم )

تو داستان جوآن گفته محفلی که حرصمو در بیاره و گرنه

یه مرگخوار عاشق لردم .

اون روش های مخفی سازی لرد واسه هورکراکس هاشم

خودم یادش دادم ولی خب دیگه copyright رو رعایت نکرد :)))

بعد از اینکه از هاگوارتز بازنشست شدم

حوصلم سر رفت اومدم اینجا رول بزنیم شاد باشیم

لطفا جایگزین شه


جايگزين شد پروفسور.
لاكن کوتاهه. بعدا کاملش کنین.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۰ ۰:۴۰:۴۷


پاسخ به: اگه قرار باشه يك نفر كه تو هري پاتر مرده برگرده شما ميگيد كي بر گرده؟
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷
#9
فرد ویزلی چون واقعا تحمل جرج بدون فرد سخته !



پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷
#10
مرگخوارا در پی کنده شدن اتفاقی دندون نجینی
دنبال یه دندون واسه نجینی
وارد باشگاه دوئل شدن
و بانز و لینی برای دوئل کردن
توسط هکتور و کراب انتخاب شدن
------------------------------------------------------------
- ای بابا ! سریع باشین دیگه .

- آها اون سوژه خوبه

- آه خوبه !

- خب بانز و لینی بیاین اینجا

بانز و لینی به سمت محل دوئل حرکت کردند .

- کروشیو ، پتریفیکوس توتالوس ، سکتوم سمپرا !

- باشه باشه چته لینی مگه یادت نیس ما واسه چی اینجاییم ؟

- عه خوب شد گفتی خیلی وقت بود یه دوئل حسابی نکرده بودم

- خب حالا چیکار کنیم ؟


ویرایش شده توسط فیلیوس فلیت‌ویک در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۹ ۲۱:۰۷:۵۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.