- بدو بدو که آتیش زدم به مالم!هوی الاغ...بدو بیا..چوب جادوگری، یکی بخر دوتا ببر!(
)...
البوس اینا!که از روبروی مغازه ی چوبدستی فروشی " حاج مرلین بوقی و پسران" ! رد میشدند؛ با شنیدن صحبت های مردی که دم مغازه بود،خشکشان زد.
البوس دستشو از ریشش بیرون کشید.(لازمه بگیم،دچار مشکلاتی چون:گرفتن انگشترش به ریشش و کنده شدن چند تار از ان.2:دردش اومد.
)بعد از اینکه یک چوبدستی رو خوب توی دستاش چرخوند،گفت:
-چند میدی؟
-ده درصد تخفیف داره.آتیش زدم به مالما!
البوس سرشو درحالی که داره تکون میده؛ به سمت ملت محفلی برمیگردونه.
-امشب تولد تام دعوتیم؛ چطوره از اینا واسه اش بخریم چونکه تو
بوق بوق بوق بوق!(ناظر بی تربیت!سانسورش کرد!افشاسازی بودا!!)
ملت محفلی:
آلبوس شیش هفتا چوبدستی مفت و مجانی میخره،چندتاشو زاپاس!نگه میداره و بقیه اشم؛ میده به تام که عقده ای نشه.
خونه ی ریدل ها،تولد تام کوچولو
از داخل خونه ای قصر مانند با دیوار های خاکی رنگ؛ صدای فریاد:
تولد..تولد..تولدت مبارک.
به گوش میرسه و تام؛ که با خوشحالی روی زمین،کنار میز و کیک تولد صورتی رنگش نشسته داره دس دسی میکنه!
لرد:
بلا سر کچل لردو بوس میکنه و میگه: الهی فدات شم ارباب..ایشالا چندسالت شد که زودتر بمیری؟
لرد:چیزی حدوده..صد و هشتاد...صد و نود..
ملت:
رابستن به لرد چشمکی میزنه و میگه:خوب موندی ارباب!
رودولف غرولند کنان:اره..چون زن نداری ارباب!
بلا:
.
بعد از اینکه لردی کیکو میخوره؛ وبه هیچ کس؛ حتی البوس، قطره ای از اون رو نمیده، به سراغ کادو ها میره.
-گلاب گلابه هاگزمیده(
)ماشالا!تولد تام تامیه ماشالا! تامی جونم تو هاگوارتزه ماشالا!منتظره بلا جونه ماشالا!بلا جونم ماچش کن!یک ماچ ابدارش کن!
بلا که سرخ شده به سمت لرد میره که لرد اونو بوس کنه، و لرد:
-کروشیو!
و با این حرکت ثابت میکنه از کادوی بلا که یک کتاب با نام:" هری پاتر و مرگ ابدی! (
)"بوده خوشش اومده.
دوباره همون شعر با نام رودولف تکرار میشه.لرد کادوی اونو باز میکنه چیزی شبیه کلاه گیس حامد(!) از توش میفته بیرون. لرد اونو روی سرش میذاره و به حالت :
به ملت نگاه میکنه.
آلبوس که حسودی اش شده بود:
بهت نمیاد تام!
لرد که عصبانی میشه میگه:
-نذار بگم اسم اصلی تو هم جریه ها!
لاوندر که پشت سر آلبوس نشسته میگه:
-ببخشید من دخالت میکنما؛ ولی الان گفتید اسمشون چیه!
خلاصه که کادوهای بوق لرد؛یکی از یکی مزخرف تر؛پاره میشه تا اینکه، چشم لرد به اخرین کادو میرسه و اونو بر میداره.
-این چیه؟ مداده؟
لرد بسته رو پاره میکنه و چوبدستی رو بیرون میکشه.
لرد:وای..جری..خیلی عالیه!!مهشره!نمیدونستم اینقدر خوش سلیقه ای. با این میتونم فقط ادم بکشم؛چوبدستی عزیزم..اسمتو میذارم بلقیس؛ به یاد بلقیس عزیزم...
البوس:اسم اون یکی چیه؟
لرد:عقدس!
لرد چوبدستی اش رو به سمت بلا میگیره تا یه کروشیو ی دیگه بهش بزنه؛ ولی وردش تبدیل به استیوپفای میشه و بعد؛ به خودش برمیگرده. ملت مرگخوار نیمی اشون میپرن طرف لرد،نیمی بغل البوس اینا که غیب میشن و ابری از غبار در هوا باقی میذارن.(نگو سیگارت خورده بوده به ریش آلبوس
!)
----------------------------------------------------
[font=Tahoma][size=large][b][color=3300FF]نیروی جوان > تفکر جوان > ایده های نو > امید ساحره ها و ج�