چند لحظه بعد ... پشت اتاق لرد!محفلی ها
تدی: خسته شدم ... چقدر اینجا کشیک بدیم؟ این بلیزو لرد هم که معلوم نیست دارن تو اتاق چی کار میکنن .. بیرونم نمیان!
- آووووو اووووو اییییی! (صدای خستگی محفلی ها)
دامبل: عزیزان من ... شما استراحت کنید ... من کشیک میدم .. خبری شد بیدارتون میکنم!
محفلی ها شروع به آنالیز این پیشنهاد میکنن!
مالی: به نظر من پیشنهاد منطقی ایه .. اینجوری میتونیم انرژیمونو ذخیره کنیم!
فلیت ویک: با این شیوه میتونیم انرژیمونو ذخیره کنیم... فکر میکنم ایده خوبیه ....
گرابلی پلنک: من فکر میکنم این حرف بی نهایت منطقیه ... چون اینجوری میتونیم از انرژیمون به صورت بهینه استفاده کنیم!
بدین ترتیب همه محفلی ها بعد از اینکه متوجه میشن چقدر دل هاشون به هم نزدیکه و کلا خیلی با هم موافقن بخواب میرن و طولی نمیکشه که صدای خروپوفشون بلند میشه!
دامبل در حال نگهبانی دادن: آخی! نازی ... نازی! چه پسرای سیفید میفید خوبی ... به به! چقدر ناز و مامانی ... چقدر ... چقدر ....نه ... من الان باید نگهبانی ... ب... بد... بدم! خررررررررررررررررپف!
چند لحظه بعد!آلبوس
همون لحظه صدای پاهایی از دور شنیده میشه و بدنبالش شخصی که چندان بی شباهت به جوونیای جاسم نیست با سرعت از کنار محفلی ها رد میشه و وارد اتاق لرد میشه.... طولی نمیکشه که سایه های باریک و درازی به دنبال جاسم از اتاق خارج میشن و خیلی زود در تاریکی انتهای راهرو ناپدید میشن!
یک ساعت بعد!- هی پیری بیدار شو!
- ولم کنین خوابم میاد ... من آنفولانزا گرفتم امروز مدرسه نمیرم!!!
- پشمک با توام! لرد و مرگخوارا کجا رفتن؟
- صبحانمو تو تختخواب میل میکنم ... به مالی بگو تخم مرغ نمیخوام!
- مردنی .... یک لحظه بیدار شو کارت داریم!
- آه هری تویی؟ الان نه باشه برای بعد!
- بچه ها وایسین عقب لطفا!
در همون لحظه تدی آرواره هاشو یبه شکل مخوفی باز میکنه و ....
آآآآآآییییییییییییییییییییییی!!!دامبل با مخ میره تو سقف و سپس با هوشیاری کامل میاد پایین!
آلبوس: اوه ... فکر کنم چند لحظه ای خوابم برد!
محفلی ها
آلبوس: خب ... تونستین مدرکی بدست بیارید؟ مچشونو در حین ارتکاب جرم گرفتید نه؟ برای همین منو بیدار نکردین .. هوم؟
- نــــــــــــــــــــــــــــــه!
انباری وزارتجیمز پاشو از زیر صندلی رد کرده و از اونور آورده بالا و سعی داره گره طنابا رو با شصت پاش باز کنه و در همون حال محو یکی از تابلو های حاضر در انباری شده ...
جیمز: به به ... چقدر زیبا .. چقدر هنری ... چقدر با سلیقه ... چه با ذوق ... به به ... بذار حدس بزنم عکس چیه ... هممم ... هووووم ... هااااووووم! درسته حدسم درست بود این یک تابلوییه که داره ........ ماااااااااااا!!!!!! اه اه .. چقدر بی ناموسی ... چقدر مستهجن .. چقدر قبیح ... جیـــــــــغ خجالت بکشین ... این تابلو رو یکی از جلوم برداره!
همون لحظه جیمز صداهایی رو میشنوه و چشمشو از تابلو ور میداره و به در میدوزه ... چند لحظه غیر از صدای پا چیزی نمیبینه و سپس پیکر های تیره و تاری نمایان میشن ...
صدای هوکی: ارباب .. از اینطرف .. از اینطرف!
صدای لرد: کروشیو ... ای جن بدترکیب ... ارباب رو برای مذاکرات آوردی تو انباری؟
صدای هوکی: ارباب من را عفو کنید ... ما باید همه جوانب و تدابیر امنیتی رو در نظر میگرفتیم ...
جیمز: !!!!!!!!!!! اوه جلسه الان شروع میشه ... جیـــــــــــــغ!