داکولا ادامه داد : مجبورم تورو بدم به زنم .
بورگین:
ولی اندکی بعد از تفکر داکولا گفت:- نه اگر بدمت به اون منو با جاروش له می کنه
بورگین:-
داکولا ادامه داد:- پس بورگین جونم تو تا اخر اقامتتون تو قصر باید شبها پیش خودم بخوابی
بورگین :-نننننننننننننننننننننننننننننننننننههه
......................................................
دامبلدور در جمع محفلی یان خانه دوازده گریملند
دامبلدور:- ای یاران وفا دار من اکنون که این گنجینه ی اسلی رو به دست اوردم و بسی خوشحالم که دماغ لرد ولدی رو سوزوندم .
غریو شادی جمع محفلی !!!!!!!!!!
ناگهان شخصی از میان جمعیت به طرف دامبلدور حمله برد و تا ملت محفلی و دامبلدور متوجه شوند کی به کی و چی به چی شد گنجینه را از دستان پرتوان البوس گرفت و ترق و ناپدید شد
ملت:-
.....................................................
قصر لندن
داکولا همچنان یکی یکی گردن مرگخوارن رو به دهانش نزدیک می کرد و هربار با قیافه ای در هم تر گردنشون رو رها می کرد
گردن یکی از مرگخوارها رو جلوی صورتش گرفت و گفت :- ای بابا چه گوشت تلخین همه تون ادم دلش نمی یاد یه لیس بهتون بزنه ایییییش
ویولت :- تلیک تلیک (صدای فلاش دوربین)
همه در بهبوهه ی این بودن که الان خون کی به مزاج داکولا می سازه که صدای تپ تپ های شتابانی شنیده شد
و در سالن باز شد و داناکولا هراسان وارد شد :- وای که بدبخت شدیم وای که بیچاره شدیم مرد چرا نشستی بیاکه جوون مرگ شدیم .
داکولا:- چی شده ؟
داناکولا با هراس خودشو تو بغل داکولا پرت کردو نامه ای رو به او نشان داد و گفت:- کنت .....کنت داره می یاد این جا این تو نوشته می خواد ما رو از یه راز بزرگ با خبر کنه اگر بیاد و اینا رو اینجا ببینه وای وای وای
ویولت :- ببخشید فضولی نباشه کنت کی باشن ؟
داکولا با خنگی مخصوص خودش در حالی که هنوز بدنش گرمه وتو ماجرا قرار نگرفته جواب داد:- کنت دراکولا یکی از فرزندان دراکولای اعظمه که البته از یه زن دیگه اشه من خونم از اون اصیل تره .
داناکولا ناله ای کردو ادامه داد:- خدا بهتون رحم کنه ..............
صدای ترق بلندی توجه همه رو به خودش جلب کرد شخصی که چیزی رو محکم دردست داشت و بدنش می لرزید درست وسط چهارچوب در ظاهر شده بود
...............................................................................................
این کنت دراکولا منم (اسم اصلی منه که تو معرفی شخصیت عوضش کردن )
در راستای این که بپرم وسط داستان