مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
- این چطوره؟ آخرین دشمنی که باهاش رو به رو میشی مرگه.
- بد نبود. ولی به هرحال اولین و آخرین دوست و دشمنی که باهاش روبهرو میشی خودتی.
- عمدن اینطوری حرف میزنی که من هیچی نفهمم.
- من مسئول فهم تو نیستم آلبوس.
- پس منم مسئول علاقه م به تو نیستم، گلرت.
حکایت آن بی طرفی سالهاست که مثل خوره جانم را می خورد.
من بنا ندارم ثمره قیام جادوگری را با تندروی ها و ندانم كاری ها نابود كنم ، جادوگران از دست فتواهای ناسنجیده امثال شما كم غرامت نداده هیچوقت ضرورت های زمانه خود را درك نكردید! اگر بگویم خون ربکا دخت جریکو به گردن امثال شماست اغراق نكرده ام، هیچوقت، هیچوقت بر صراط عدالت حركت نكرده اید، نه در استمفورد بریج، نه در آلیانز آرنا و نه امروز در گراند تفت آتو وی ، همیشه یا افراط كرده اید یا تفریط ، اگر خود را پیرو مارلین می دانید و اگر میخواهید حكومت پیروان مارلین بعد از سی سال شكست و تلخكامی نتیجه بدهد بروید و با خود و چوبدستی تان خلوت كنید و در كاری كه در آن جاهلید و علم ندارید دخالت نكنید و فتواهای صد من سه غاز ندهید.
سر راست کن خواهر ، به من نگاه کن، سال هاست طمع نگاه خواهرانه ات را نچشیده ام!
از ربکا دخت جری ِ کویی به گلرت بن گریندل بن والدی
وقتیاین نامه را میخوانی که یحتمل دیدار در قیامت میسر شده، گلرت تو همیشه تکیه گاه امن برای من و قیام بودی، خدا میداند که هرگز به تو و نیات و کردارت شک نکردم جز یک بار که نوشتی ترک هاگزمید اشتباه لشکر روهان در نبرد هلمز دیپ است، پنداشتم پاسوز هاگزمید شده ای! از تو میخواهم مرا به خاطر این ظن شیطانی حلال کنی، یکی از اهداف قیام که خونریزی از شهیدان ِ ماگل بود در آشوویتس محقق شد اینک عقبه قیام و برپایی دولت جادوگری منوط به همت شماست، ما هرچه میتوانستیم کردیم امید که مرضی درگاه خفنیت واقع شود.
والسلام
- لرد یه فتوا بدید! بذارین من کارهایی که شما به خاطر مصلحت جادوگران نمی تونید انجام بدید رو انجام میدم.
- گلرت! میدونی که نمی تونم تاییدت کنم. منو تحت نظر دارن. به محض این که قیامت رو تایید کنم دشمنان بیت بیت م رو مصرع می کنن و از مصرع هام قافیه بر میدارن و شعر هام پست مدرن میشه. زودتر برو تا دوربین ها برات جریمه ننوشتن! باشد که انتقام مادر و پدر بزرگ و جد و نسل اندر نسل من تا خود سالازار کبیر رو بگیری ...
گلرت! من زن و بچه دارم. صبح باید برم سر کار. منو معاف کن. چراغا رو خاموش کن بذار برم ...
خداحافظ گلرت. من دارم میرم منفجر شم. پلاک ِ منو بیگیر ...
{ هم نوایی و سینه زنی حضار } منم یه روز میرم ... آره میرم سَرم بِره ... نذارم هیچ ماگل، طرف آر پی جی م بره ... یه روزی م بیاد ... آوادایی بزنم بره ...
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است