آمادهاید شاهد یکی از بزرگترین و نفسگیرترین رقابتهای تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و اینبار نهتنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانهای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار میگیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همهچیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود میگیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته میشود و تنها یک گروه میتواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پستها را بخوانید، از خلاقیتها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!
خب... امروز اومدم تا مسئول دادگاه رو پس از بررسی های انجام شده معرفی کنم.
کسی که معرفی میکنم صد در صد حافظ عدالت در این دولت خواهد بود... و بهش اعتماد دارم.
ضمن اینکه لطفا دادگاه رو بلافاصله بعد از انتخاب فعال کنه و اولین مجرم رو محاکمه کنه. مجرم فعلی متاسفانه به جزایر بالاک هدایت شده... پس به یک مجرم جدید نیاز خواهیم داشت!
سلام من یه کار بر عادی ام اما کتابای هری پاتر و همه شو سه بار خونده ام ومی تونم کمک حالتون باشم تو وزارت باید از کسی استفاده کنید که کمک به دیگران تو خنش باشه نه فقط حرف این از خصایص گریفندوری هاست .
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن برادر گم پشت سرنگ های فراموشی تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___ عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده عمو نوروز نیا اینجا
اجازه؟ دراکو و زاخاریاس مغازمو آتش زدن! من الان بیکارم! عدالتو با چوبدستی هام برقرار میکنم. چوبدستی فرد اعلا/این روزا ینی الیواندرز! با اجازه منم هستم.
ویرایش شده توسط گریک الیواندر در 1394/5/19 18:03:46 ویرایش شده توسط گریک الیواندر در 1394/5/19 19:33:11
چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها...برگ بی درختمُ در مسیر باد ها نیشها و نوشها چشیده ام...بس روا و نا روا شنیده ام هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام .... در مسیر باد ها.... هرچه داغ را به دل سپرده ام...هرچه درد را به جان خریده ام .... در عبور سال ها..... نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی...نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
آقا زیر پاتو یه نیم نیگا بندازی، یکیو می بینی به نام آیت الخودوم اوتو بگمنیوس. اگه لایق بدونی و مرگخوار(البته در آینده ای نه چندان دور)، ما رو هم تو اون لیستت به عنوان داوطلب داشته باش...