پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
ارسال شده در: پنجشنبه 13 اسفند 1394 18:43
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
چیکار:دنبال مادام پامفری

عموی پدر بد عنق وقتی عمه ی بد عنقش سکته کرد توی راهرو های هاگوارتز با پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ جدِ پسر عموی بدعنق داشتن دنبال مادام پامفری میگشتن.
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: امين آباد !!!
ارسال شده در: چهارشنبه 21 بهمن 1394 13:39
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
یکی بود یکی نابود
___________
عااااااخ

فنگ از درد فریاد زدو بعد روی زمین افتادو آه ناله کرد.آرسینوس اطراف نگاه کرد و رفت قیافه سیگنس و دید همه چیزی تا ته خوند

آرسینوس:چی کار کردی سیگنس

سیگنس:خب چیزه ...مممم خوابیده بود پلاناریای وجودم تحریکم کرد که سیگارمو بکنم تو مماخش

آرسینوس:چی بهت بگم فوکس برو مادام خبر کن

پیوز:من برم

آرسینوس:نه پیوز.برو دیگه فوکس

فنگ:عاخخخخخخ

آرسینوس:رون بیا بلند کنیم فنگ بزاریمش روی مبل

هاگرید از در وارد تلار میشود و وقتی ملت و اطراف فنگ دید و سیگنس و دید که داره میره که بره چون میخواهد برود خوابگاه دوید طرفش و فریاد میزد اسکاریس میکشمت.سیگنس ار زوی این مبل پرید روب مبل دیگه و حالا ندو پس کی بدو آخرش پای سیگنس به لبه مبل گیر میکنه و شترق بسار خفن نقش روی زمین میشه جوری که فرکانس صورتش عوض میشه

سیگنس:عااااااخ

هاگرید:درد داشت نه

سیگنس:پ ن پ دارم برای بچه های محروم لرد و بلاتریکس گریه میکنم...چیزه هاگرید آره خب راستش درد داشت بهتره برم پیش مادام

هاگرید: نه همین جا درستت میکنم

با یک حرکت نمایشی هاگرید سیگنس و بلند میکنه بسیار شیک و مجلسی میبردش طرف شومینه

سیگنس: تو این کارو نمیکنی من که سر کلاسا نمیزارم گوش کنی میزنم پس کله ات این جوری نمیکنی

ولی گوش هاگیرد بدهکار نبودو سیب زمینی داغ توی شومیه رو با چوب در میاره و میزاردش دهن سیگنس

جینی:خدا رحمتش کنه
رون:^-^
فنگ با دست روی دماغش:پسر خوبی بود فقط یکم منگول بود

فوکس از راه میرسه و همراهش مادام پامفری با فرمت همیشگی صورتش پرسید:

_کیه که داغون شده (ستاد بی ربط تین شکلکها)

همه ملت گریفی اول فنگ و بعد سیگنس نگاه کردن وگفتن:

سیگنس بلک

آرسینوس:مادام فکر کنم لازم باشه هاگرید وهم ببری

-چرا؟

همه پرسیدن چرا؟

آرسینوس:چون آخرین لحظه سیگنس یه سیگاره کرد تو دماغ هاگرید
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
ارسال شده در: دوشنبه 19 بهمن 1394 13:33
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
آروم وارد جنگل شد و با نور چوبدستيش كوره راه براي خودش روشن كرد حسي از ترس هيجان توي خودش احساس ميكرد مثل اينكه از اون لحظه كه اومده بود توي جنگل يكي يواشكي داشت نگاش ميكرد براي پيدا كردن نوري كه هر شب از توي جنگل معلوم ميشد اومده بود توي جنگل يه دفعه احساس كرد موي پشت گردنش سيخ شده و وقتي برگشت دو عنكبوت بزرگ ديد كه چنگك هاشون و به هم ميزدن هر چه بیشتر نگاه میکرد احساس میکرد برای انجام کار هر لحظه دیر میشه دوتا عنکبوت با هم دیگه داشتن نز دیک میشدن و صدای چنگک هاشون آزار دهنده بود باید کاری میکرد.

_استیوپفای و طلسم به یکی از عنکبوت ها خورد ولی اثر چندانی نداشت اونا بیشتر عصبانی شدن و حمله کردن

-پرتگو

بین خودش و عنکبوت ها فاصله انداخت اونا داشتن دوباره نزدیک میشدن و شانس زیادی برای دفاع از خودش نداشت باید کاری میکرد

_اکیو فایر بولت تنها راه فرارش استفاده از چوب جاروش بود باید سرگرمشون میکرد

-لوموس ماکسیما

توجه دوتاشون به نور چوبدستی جلب شد که یه دفعه صدای چوب جارو که داشت نزدیک میشد به گوشش خورد نور چوبدستی که توی هوا معلق بود ناپدید شد که چوب جارو از کنارشون رد شد و کنار سیگ سرعتش و کم کرد همین که سیگ پاهاشو به دور دسته چوب حلقه کرد از نزدیکی سطح زمین فاصله گرفت و به سمت بالای جنگل پرواز کرد از نوک درخت های بلند که ردشد چشمش به هفت هشت تسترال افتاد که داشتن به سمتشون میلومدن و از خودشون صدای حمله سر میدادن چه شب عجیبی تسترال ها فقط وقتی احساس خطر کنن این صدا رو تولید میکنن باید قبل افتادن از روی چوب کاری میکرد

_سکتوم سمپرا
_سکتوم سمپرا
_سکتوم سمپرا

فقط یکی از طلسم ها به برخورد داشت وراه رفتن به طرف قلعه رو بسته بودن توی همین فکر ها بود که یکی از تسرال ها دندوناشو توی پشت سیگ کرد و قبل از اینکه به خودش بیاد از روی چوب به زمین افتادو صدای داد زدن خودش سکوت شب رو میشکست.

____________
قسمت اول
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
ارسال شده در: چهارشنبه 14 بهمن 1394 08:54
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
اونجا كه دامبلدور به هري تو كتاب آخر ميگه:
براي مرده ها دلسوزي نكن به فكر زنده ها باش هري
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: کلاه گروه بندی
ارسال شده در: جمعه 2 بهمن 1394 17:19
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
با قدم هایی ترسان اما مشتاق همراه بقیه سال اولی ها وارد سرسرای اصلی شد همه حرف هایی که در مورد شکوه غظمت هاگوارتز شنیده واقعیت داشت
چهار میز که هر کدام متعلق به یمی از شبانه روزی ها بود و در انتهای سرسرا میز استید قرار داشت.بقیه سال ائلی ها هم مثل سیگ ترسیده بودن ولی سیگ به نوعی مطمئن بود که به اسلیترین میره تمام اعضای خانوده اش در این شبانه روزی بودند اما سیگ علاقه چندانی به اسلیترین نداشت.
وبالاخره به چهار پایه ای رسیدند که کلاه وصله داری رئیس قرار داشت یکی از معلم ها کنار چهار پایه وایساده بود وقتی کاملا همه جمع شدن
گفت:وقتی اسم هر کدومتونو خوندم بیاین کلاه روی سر بزارین تا گروه بندی بشین.
اولین نفر درئلا روزیه بود دختری که سیگ تئ قطار باهاش آشنا شده بود درئلا با ترس جلو رفت و کلاه روی سرش گذاشت که کلاه بعذ از مکثی فریاد زد:
اسلیترین
بعد از فریاد کلاه تشویق از میز اسلیترین بلند شد و درئلا با قدم های آرام رفت به سوی میز اسلیترین بعد از درئلا اسم هایی خونده شدو بعد
معلم مو بور گفت :سیگنس بلک
همه به طرف سیگ برگشتن تقریبا همه میدونستند که که سیگ به اسلیترین میره همه ی اغضای خاندان بزرگ بلک در اسیلیترین بودند.
سیگ با قدم هایی ترسون لرزون(یادی از شاملو ) جلو رفت کلاه روی سرش گذاشت کلاه آروم تو مغز سیگ گفت:
مممممم جالبه خیلی جالبه یه بلک دیگه تو فرق میکنی پسر جون نمیدونم از یه طرف همه قدرتیو که اسلیترین نیاز داره تو وجودت هست ولی یه قدرت خاص داری فک کمک باید سنت شکنی کنم بهتره بری به
گریفندور
آخری کلمه کلاه بلند بود همه تو سرسرا ساکت شدند بعد چند ثانیه صدای تشویق از میز گریفندور بلند شد حالا دیگه سیگ باید هر کاری میکرد برای گریف میکرد.
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
ارسال شده در: چهارشنبه 30 دی 1394 13:29
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
سیگ با قدم هایی آرام وارد محفل شد ویک برگه ثبت نام از منشی گرفت پشت فرم شروم به نوشتن مطالبی کرد
________________________________________________________________________
آقا من از طرف دیگه درگیر مدرسه بوقی هستم واسه من که امتحان نهایی باید بیشتر مث خرخونا سرم تو کتاب باشه درک کنین لطفا
و بعد از نوشتن این مطلب شروع به پاسخ دادن به سوالات کرد.


۱- هدف و انگیزه تون از عضویت در محفل ققنوس؟!
اولش از همه یه سلفی با ققنوس بگیرم بعدش آخه این جادو مثلا چیه
۲- سیاهی دل مرگخوارا رو با چه چیزی تمیز و پاکیزه میکنین؟
هیچی میبریتشون تو گرمابه از اون صابون قدیمیا رو استفاده میکنی که دیگه دل وجیگر اینا نداشته باشن.

۳- چند مورد از فواید ریش پروفسور دامبلدور رو نام ببرید!
اصلا ریش ایشون اوی فایده بوده بعد دست پا درآورده(خیلی بی مزه بود واقعا خودم میدونم )

۴- خلاقیت سفیدتون رو به کار بندازین و سه تا لقب ناقابل برای ولدمورت اختراع کنین!
کچل کچل
کلاچه
روغن کله پاچه(ته خلاقیتم بود )

۵- به نظرتون بهترین راه نابودی و از صحنه روزگار خارج کردن سیاهی و تاریکی چیه؟
ولشون کنیم به جون هم بیفتن

۶- با چه روشی ولدمورت رو به عشق دعوت میکنین؟
دخترم بلاتریکس عاقل و سر براه کرد بعد فکر کنم اینجوری بشه یه کاری کرد

۷- اسم رمز ورود به دفتر پروفسور دامبلدور؟
روغن کله پاچه


سیگ عزیز،
الآن من وقتی پست درخواست عضویتت رو دیدم، مستقیما رفتم و هر ۶۲ تا پستت رو خوندم. متوجه شدم که همه پستات رو -به جز دو سه مورد- یا توی تالار خصوصی گریفیندور زدی، یا توی مطالب اشتراکی.
راستش ملاک یه نویسنده یا یه عضو خوب، فعالیت مستمر و مفید توی انجمن ایفای نقشه. و شما هم تا حالا دو بار بیشتر اونجا رول نزدی. و هردو پست شما هم کیفیت لازم برای ورود به محفل یا مرگخواران رو ندارن.
شما باید یه مدت توی انجمن ایفای نقش رول بزنی و رولات رو به دست ناظرین اون انجمن ها بسپری تا برات نقدش کنن، و هر دفه هم اشکالاتت رو رفع کنی تا رفته رفته کیفیت رولات بهتر و پخته تر بشه.
ویزنگاموت هم میتونه گزینه مناسبی برای شروع باشه.
موفق باشی، سیگ!


تأیید نشد!
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در 1394/10/30 21:32:08
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در 1394/10/30 21:32:25
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در 1394/10/30 21:33:31
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
ارسال شده در: جمعه 25 دی 1394 17:46
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
دابی میفمه که هری پاتر تو دردسر افتاده اما نمیدونه که همش شایعه است ومثل سال دوم به جای کمک بهش....
________________________________________________________________
باید ارباب هری رو پیدا کنم اون به کمک دابی نیاز داشت آخرش از من تشکر کرد.
-بازم این بچه ها اگه یه شب گذاشتن من راحت بخوابم
_خودتو ناراحت نکن عسیسم
-چچجوری ناراحت نباشم پینس دیگه کم کم حالم از خانم نوریس هم به هم میخوره.
فیلچ وپینس همون جوری که غرغر میکردن کم کم صداشون کم شد بعد دیگه کلا ناپدید شدن.
_آخه چجوری امکان داره فقط من دونست که ارباب هری به خطر افتاد فیلچ چه طور فهمیده من باید کاری کرد هر چه زود تر کاری کرد............
تو چه طوری اومدی وینکی
وینکی:دا هیک داب هیک
-چی میخوای بگی وینکی بگو ارباب هری تو درسر گیر کرده
وینکی شیشه شیر تسترال از دستش افتادو زد زیر خنده و گفت:هیک هیک هری پاتر همه قلعه میدونن
ولی وینکی همون جا خوابش برد
_وینکی بی مغز من کار داشت باید به ارباب هری کمک کنم.دابی به راهش ادامه میده بالاخره تو برج ستاره شناسی دوتا سایه میبینه یکم که میره جلو هری رو با جینی میبینه وب با فرمت بهروز اون دوتا رو نگاه میکنه
-ارباب هری
- :vay: باز تو دابی من از دست تو چیکار کنم همش دنبال من هستی دست مالفوی درست خیلی منگولی من اگه نخو......حرف نزن میدونم میخوای چی بگی باز اومدی منو نجات بدی نگاه کن سالمم ناموسن ول کن برو بچسب به کارو زندگیت چرا ول کنم نیستی .
و هری با یک حرکت پرشی موجی خودشو روی دابی میندازه ومیگه دیگه نمیزارم از این جور کارا بکنی وسیگار در میاره و یکی ازسیگارهارو در میاره روشن میکنه هدایتش میکنه تو مماخ دابی.
_آخیش آدم راحت میشه
جینی:هری تو سیگار میکشی
- نه جینی میدونی چیه مممممممم خب چیزه اینو تو راهرو پیدا کردم من اصلا سیگار
_سخنرانی نکن بابا یده منم بکشم
_بازم فرمت بهروز جینی چی ؟
بده پاکتو.....
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
ارسال شده در: پنجشنبه 24 دی 1394 17:47
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
دختر موفرفری چشمان بدون احساس حالت سرد صورتش داشت تلفزیون جدیدی رو که پدرش سیگنس خریده بود روشن میکرد برای تماشای برنامه مورد علاقه اش که این قسمت در مورد چگونه چشمان دشمنان خود را به ارباب تقدیم کنیم تا وفاداری ثابت شود.
-بلا بلند شو برو سر درس و مشقت این برنامه تو آخه؟
_ول کن بعدا.
_بلا بلند شو اگه الان بابات بیاد بهش میگم
-هه
-چی شد نیشخند میزنی؟
-نه بابا هه
-خدایا چرا این دختر واسه من سر براه نمیشه مجازات کدوم گناه
- جیغ نزن بابا سرم رفت بیا بشین من میرم تو اتاقم
مادر بلات با این فرمت دخترشو نگاه کرد امکان نداشت با کمتر نیم ساعت دعوا و داد زدن به حرف گوش کنه.
-آخرش این دختر یه با رم حرف ما گوش داد آخرش الان برنامه گیرین گیرین کارگردان رنگی سوزا اونو نگاه میکنم و شروع به کانال عوض کردن میکنه.
سلام منو برسون مث یه دعا بهش
بگو این ورا جهنمه تو خوبی تو بهشت
بگو بپرسه گاهی حال ما زنده ها رو
بگو بگه وضع مارو اگه دید مرلینو
بگو اذان ما به وقت بی کسی آدماست
همیشه تو اعتراضیم و جشنمون عزاست
بگو چطور خسته ایم از این همه ثواب
چقد صدا زدیم وجدان هارو کو جواب
بگو صب و شب نشئه از خالی پریم
_نه
لفتش نده!
لفتش نده
کشش نده!
کشش نده
بپر رو دوش اره!
-دیشب دیدمش
که یه دفعه صدای شتپرقققق کفشکیهعتنتی(افکت افتادن چیزی)
_دخترم بلا حالت خوبه
_آره حوصله نداشتم میخواستم تمرین ورد جادویی کنم که تختمو از پنجره انداختم پایین فک کنم همسایه نفله شد.
_دخترم چیزه ممممممممممم بیا تلفزیونتو نگاه کن یکم استراحت کنی.
_عجب مامان خوبی باشه اومدم.
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
ارسال شده در: پنجشنبه 24 دی 1394 12:27
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
كجا؟
تو راهروهاي هاگوارتز
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده


پاسخ به: من کیستم؟من چیستم؟
ارسال شده در: دوشنبه 21 دی 1394 17:16
تاریخ عضویت: 1394/04/31
: یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 19:12
از: جهنم
پست‌ها: 80
آفلاین
نقل قول:
او کیست که نامش ننهند آدمی خورد روح و ترساند ملتی! او کیست که قاتل بوده و قلاده ای ز پایش آویزان... عه وا یاد لیلی افتادم در فصل برگ ریزان نه هیچی... چیزه او کیست که نامش لرزاند جسم و تن ای تسترال بگو که وقت گذاشته ام از جان و بدن

راستش؟
پيوز هم گروهي خودمي
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا
تصویر تغییر اندازه داده شده