هری که از این کارش به شدت پشیمون شده بود فریاد زد:
- نه کریچ همش تقصیر تو بود که منو با تنها کسی که بوی پدرمو میداد لج کردی. اوهوو اوهوو. حالا چرا وایستادی بیا منو دلداری بده
کریچ در حال مبارزه نفس نفس زنان گفت:
- نه ارباب دست کریچ بنده باید به حساب این برسه.
هری اشکاشو پاک میکنه :
- حقا که جن خانگی بیش نیستی. اون مبارزه دیگه تموم شده رفته تو الکی داری سایه میزنی. کریچ جان عزیزم میدونم که چشم دیدن همدیگه رو نداریم. ولی همین که سیریش تو رو به من بخشید منم مدیرت کردم که بیای اینجا و زیر دستم کار کنی. جارو کشی و از این حرفا حالام برو وایسا جلوی درو بپا برو ببینم مردشور برده
کریچر پاهاشو میکوبه روی زمین با فریاد میگه:
- نه.... نه ... من یه جن آزادم. من از هری پاتر دستور نمیگیرم.
هری:
- آره معلومه همه آزادن اصلا خودتو ناراحت نکن همتون آزادید تا زیر سایه من زندگی کنید. اصولا ....
ولی کریچ هنوز نرفته کنار در ، در نتیجه هری عصبانی میشه:
- ای جن خونگی تا اون روی سیم سروریم بالا نیومده برو وایسا جلوی در الانم باید جلسه مدیریتی سایتو برگزار کنیم. زود باشید همه حاضرن
کرام:
- ساکت هیس ... هیس ... اوهوی باکی اون استخونو اینقدر نجو... ریموس هیس عالی جناب فرمودن جلسه....
بعد بلند داد میزنه:
- آغاز جلسه رسمی هفتگی مدیریت سایت جادوگران با سخنرانی عالی جناب اعضم
هری با تکون دادن دست به ابراز احساسات حضار پاسخ میده.
حضار که عبارتند از کرام - باک بیک - کریچ - ریموس لوپیین:
- خدای این فروم کیه هریه .... بود و نبودش واسه ما یکیه
قیافه هری در این لحظه:
بعد ریموس لوپین جو گیر شد و این بیانات را نمود ( البته صادر !!!):
- وب مستر آزاده .... از آسمون افتاده ... همیشه شاد شاده... هر یوزری واداده .... در که باهاش افتاده ... اما یکم معتاده ... به جینیم دل داده .... دیم دام دارام داداده .... هاااا بیا بیا بغل عمو
قیافه هری در این لحظه:
کرام و باکی دم گرفتن:
- کریچ باید برقصه ... کریچ باید برقصه ... اگه کریچ نرقصه ... از اربابش میترسه
قیافه هری در این لحظه:
و دیگه طاقت میاورد و گفت:
- نهههه شماها درست بشو نیستید ..... نه منو نه جلسه رو به هیچ کدوم از اعضاتون حساب نمیکنید.... مثلا اینجا جلسسسسس
و این س به سیم و سپس به سرور و سپس به ... ( لزومی به توضیح بنده نیست خودتون خواهید دید.. اوخی حیوونی)
یک ربع بعد... در زمانی که سر کریچ باند پیچی شده هری ادامه میده:
- خب الان با راحت کردن خودم میتونیم کارو شروع کنیم. بله همیشه وقتی ناراحتید سعی کنید یه نفس عمیق بکشید و خودتونو خالی کنید... اگه کریچم دم دست نبود از یه یوزر باقالی استفاده کنید.. بگذریم نطق سر مدیریتی خودم رو با بحث آزادی در فروم و سایت شروع میکنم. بله باید بگم کاربران عضو و حیوانات همه آزادن. هم هیپوگریف ها و هم جن های خونگی و هم همه جک و جونورای جادویی دیگه.
کرام داره تند و تند یاداشت ورمیداره که یهو قلم پر خودنویسش میره تو دماغ باک بیک و اونم یه داد بلند میکشه.
هری ادامه میده:
- میدونم که رنج میکشی از این عدم آزادی باکی جان. ( و با دستش غبغب باکی رو نوازش میکنه )بله باید شرایط بهتری برای زندگی این قشر زحمتکش فراهم کرد این موجودات ناز نازی که این همه خر حمالی میکنن یا اون جن های خونگی که در خونه ساحران و ساحره ها عرق میریزن نات میزرن روی نات پول جور میکنن تا بتونن کارت بخرن بیان جادوگران. سم و پنجه های اینا رو باید اول استریلیزش کرد بعد بوسید. اینا رو باید از افراد مثلا دکتر بی درد، جفنگ گو که بلدن بزنن روی عدد 5 ولی بلد نیستن راهنمای ورودو بخونن جدا کرد.
کف حضار فوق الذکر باعث لرزیدن بال مگس در آسمون شد. و در این لحظه فردی در نزده به صورت سر زده وارد اتاق شد. که فقط دستاری ازش روی کله دیده میشد.
کریچر که البته وظیفه بپا بودنش یادش نرفته بود گفت:
- هووی مرتیکه ... چرا هلوپی سرتو انداختی پایین میای تو... شاید خواهر مادرت اینجا بود...
بعد که دید فرد فوق الذکر داره عقب عقب میاد تو ادامه داد:
- حالا چرا عقب عقب... مگه اینجا استانداری قزوینه؟
فرد فوق الذکر برگشت و دیدگان همه به چهره کوییرل روشن گشت.
کوییرل در حالیکه نفس نفس میزد گفت:
- خب ما ... یعنی من اودم برای شرکت در جلسه. شروع شده؟
کرام با نگاهی عصبانی که فقط میتوان در چهره یک هوو به هویی دیگر دید:
- نخیر یعنی بله شروع شده نیم ساعتم گذشته تصمیمات بسیار مهمی هم اتخاذ شده. تو تا الان کجا بودی؟
کوییرل:
- من خب سرم شلوغ بود!!! ... یه لوگو برای روز 17 به در... یه لوگو برای سالروز شکست دم شاخی مجار به دست توانای هری جان... یه لوگو به مناسبت برگزاری 51645264512435 امین جلسه حضوری سایت در این هفته ...
ریموس و کریچر با هم:
- خب فقط همین؟
کوییرل:
- نه اینا رو که تموم کنم هنوز دو تا تاپیک مونده که از لحاظ غلط املایی مشکل دارن... یه سه چهار تا اسمایلی هم ...
ریموس و کریچ باز هم با هم:
- نه .... جون من... این هری رو ولدی کفن کنه این اسمایلیا رو بی خیال شو
کوییرل:
- نخیر اون از همه مهمتره... الان اگه یه کاربر عزیزبخواد احساس پوچی و حقارت خودشو وقتی من سه تا غلط تو دو خط ازش گرفتم ابراز کنه ... چی کار باید بکنه ؟ باید اسمایلی مناسبی برای این کار باشه
ریموس سرشو انداخت پایین با صدای گرفته ای گفت:
- خب باشه اگه کاری با ما نیست زحمتو برای همیشه کم میکنم.
هری:
- چرا عموی عزیزم ... من تو رو خیلی دوست دارم میدونی؟
البته کسی از جمله ریموس همچنان این گفته ها را به اعضای مبارک حساب نمیکرد. در نتیجه کوییرل گفت:
- کجا ریموس جان.. بمون تازه باید هماهنگی بین مدیران برای انجام صحیح کارها رو انجام بدیم
با شنیدن این حرف ریموس دیگه به حد انفجار رسید:
- کار!!! کدوم کار وقتی همه چیز شما تام و تمامه دیگه چیزی برای ما نمیمونه که ای کوییرل ... جاااان
کرام مثل همیشه برای سروسامان دادن قضیه وارد میشه:
- نخیر این تصویب نمیشه ریموس جان شرمنده. همه باید کارها رو تقسیم کنن شما هم باید بمونی
هری سرشو به نشانه رضایت تکون میده:
- آفرین ... آفرین کرام با این نظر هوشمندانه... یادم بنداز بیارمت تو تیم کویدیچ خودمون تا استعداد هات در کنار بازیکن حرفه ای و ماهری مثل من شکوفا بشه....
کرام تو دلش:
- حتما... قبلشم یادم هست ترشی نمیخورم
ولی دیگه کسی به این حرفا توجه نمیکنه چون همه حواسشون به تابلوی لبخند ژکوند روی دیواره که از بی تحرکی خارج شده داشت میومد بیرون
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.